بی شمس

ادبی

۲۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

دیگر ندارم!عشق و حال و امیدم را توی کوچه زدند!با پانصد تومن کارت راه می افتد؟

یک:
میدان عشق خالی و تنها یک اتوبوس پر!
همه دارند می روند ...قحطی عشق شد!
دو:
تن می دهم به شرط توو کار می کنم!
کمتراز دویست هزار بیت شعر بنویسم!تو می روی!...
سه:
بین خنده هات مرا فراموش نمی کنی ...
برای " لیلا ببین" تو دلم غش می رود!

چهار:
سخت است باور کنی که سرنوشت تو سرنوشت یوسف است!
درچاه مانده ای و ماه هست و خدای هم!!!
پنج:
می فروشمت به هیچ تا تو را ببرند!
بی دست و پای من!هیچ هم گران نبود؟
شش:
مزار شش گوشه ات به من توان ماندن می دهد ...
می مانم و انگار در وطن هیچ کس درانتظار من ...نیست!

هفت:
وکشتن کامپیوتر:
قبلا ها ویروس زیاد بود و دشمنان ویروس به جانت می انداختند تا اینکه ویروس کش آمد و اکنون معمولا کامپیوترها نمی میرند!
پسر تنبل های کلاس عاشق نشستن و تعمیر کامپیو ترها و امکان استخراج اطلاعات از آن ها هستند ...و شنیده ام چند تایشان آنقدر اطلاعات کسب کرده اند که دیگر فرد زنده محسوب نمی شوند!!!ودنیا درپی شان است که بکشدشان!حیف!کت لت مادر مارا نخورده می میرند !!!و حسرت به دلشان می ماند !هرچند ما هم هیچ وقت منتظر چنین لعباتی نبوده ایم!!!
هشت:
ترومپ!
داروهای نایاب کشور ما را نمی دهی؟
بعد می روی وبچه ها را می بوسی که بگویی بله!!!
نه:
مامان بنز:
استاد پراید می شود برای من و پدرتان چای بریزید ؟
پراید:
سماور خاموش بوده و هست!شما که از چای ساز چای نمی خورید ...با این حال برایتان می ریزم!
باباپژو:
فرزندم پراید دست به جیب من برده ای و چهارصد میلیان پول تویش را برداشته ای؟
بوگاتی:
وا!چرا اینطوری حرف می زنید؟
ننه خاور:
خانم مددی نوشت تموم شد چاپ شد فردا ملت بهمون می خندن!تازه خانم ها و آقایون ادبی صحبت می کنن!
بابا بیوک:
پراید!قاپونی باقلا!


ده:
رهبرم ...
صدای عشق پیچیده درگوشمان نمی رود ...
هر لحظه صدای الله اکبراست درسراسر جهان ...


یازده:
موهام به هم چسبیده بود و دندونهام سیاه سیاه بود!تو اتاق آی سی یو چند روز بیهوش بودم و انقدر تقلا کرده بودم که نگو!یه چیزی تو حلقم رفته بود یا اومده بود که دندون هامو سیاه کرده بود!تو خونه یه روز طول کشید تا بتونم بهم فشردگی موهامو بازکنم ولی نشد...
دوستم از قبل ها می اومد تو خونه و پیرایشم می کرد اصلا از جریان بیمارستان خوابیدن من اطلاعی نداشت ...یهو وقتی من و موهامو دید تعجب کرد ووقتی شنید یکساعت گریه کرد !مجبور شد موهامو قیچی کنه واز یه موی بلند و مشکی یه چیزی بسازه ...بعد این که اون رفت منم گریه کردم ...
فرداش رفتم یه آرایشگاه 400هزار تومن پول دادم و موهامو دکلره کردم و مدل بچگی هام کوتاه کردم و بلوند!
دیگه هرکی منو می دید گریه نمی کرد که هیچ !فکر می کرد چه خبر بوده!راستش غم اون روز منو دوستم سپیده رو کسی نفهمید !جریان چی بود؟
خیلی اتفاقا این جوریه نکه منظورم قدرت پول باشه نه!اصلا دردم یه چی دیگه بود!!!

بخش دوازده رو بعد اذان می نویسم
دعاگویتان هستم
۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

mais avant tiut ge viudrais parler aminpere

یک:
ببند تمام راه های من را به خود ...
بگذار سرگشته ...دنبال بوی تو شهررا بگردم و ...پیدایت نکنم!...
دو:
انتظار من این بود که بعد سال ها مرا بشناسی ...
رد شدی !مثل کامیونی که راننده اش خواب بود!
سه:
وقت آن رسیده که از شادی هم بگذرم ...
در مرحله ی غم یعنی هردو همدیگر را دوست داریم !!!

چهار:
بوسه هایت مال ماه بود و برای من بد!
ایرانی نگاه کردی؟زن روی طاقچه مناسب نیست!!!
پنج:
حنجره ات خون می ریخت و می خواستی در دستگاه شور ...
برای من ...حافظ خوانی کنی !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را پیذا نمی کردم و ...
ناگهان خدای ...نور عباس(ع) را نشانم داد و ...صدشکر !

هفت:
وشنیده ام وگفته اند که پسر تنبل های کلاس درفضای مجازی دختر می شوند!و کلک می زنند و می خواهن جذب نیرو کنند!
و به قول گفتنی آخرش تو دل برو شوند!
فقط خدا کند شخصیت های مورد علاقه مارا به گند نکشند مثل بابا لنگ دراز و شرلوک هولمز و جیمز باند که بعدا مجبور می شویم با ریش و سیبیل به تقابل مثل بپردازیم !
عده ای پرسیده اند جریان پسر تنبل های کلاس چیست؟
وقبل ترها گفته ایم که این ها از ژن کولر تند شده هستند !و اگر درمنزل شنیدید که تمایل به کولر روشن تند دارند یا درکلاس دارند آتیش می گیرند ...همین ها هستند !!!
" من الله توفیق"!!!
هشت:
ترومپ!
کاشکی مثل بعضی ها شبیه فضائی ها بودی!
می گفتیم روی زمین نبوده ای که بدانی درد چیست!
نه:
مامان بنز:
شنیدی؟ مجوز گرفت!
پراید:
جدی ؟ کی ؟
مامان بنز:
دیروز!
پراید:
حالا چرا این جوری حرف می زنی؟
مامان بنز:
پسر حرفای خانواده مون چاپ شده...ما شنود داریم!خانم مددی آبرومونوبرده!
بابا بیوک : 
ببره!مگه ما آدمیم!درضمن افتخار کنید!
بوگاتی باخنده:
من بازم تو ایتالیا مشهور می شم!
ننه خاور:
بابا کتاباشو بخرید از بازار جمع کنید!من تو تبریز آبرو دارم!
بابا پژو:
شلوغش نکنید !باید از کنارش آروم رد بشیم ...انگار نه انگار فهمیدین؟
ننه خاور:
خوبه مینی بوس شوهر کرد!


یازده:
ببخشید اینو می گم ولی در اطرافیانم می بینم...
آقاجان اگر انتقادی از کسی خارج از منزل تون دارین اول باید از خونه تون شروع کنین!
چطور می تونیم دیگران رو تبهکار فرض کنیم و تمام انرژی هامونو بذاریم که آدمشون کنیم ولی بچه ها و اعضای خونواده خودمون همنوطورین!
ببخشید!!!یا تو داخل آدم حساب مون نمی کنن!!!
یا اینکه دوس نداریم رابطه مونو باهاشون خراب کنیم ...یا اینکه عقده ای شدیم و داریم با دیگران حلش می کنیم !!!
توی این ماه مبارک تو ماه رمضون خدایی یه کم روی بعضی قضایای زندگیمون جدی باشیم !!!

دوازده:
هر ارتباطی به رمز و کد احتیاج دارد :
ان گاه که سخن از رمز و رمز گذاری می شود تصور براین است که یک زبان قرار دادی که اجزا آن فقط مورد توجه دو نفر درگیر ارتباط است می باشد .....درحالی که در اینجا منظور از رمز هر نوع ترتیب و توالی منظم و یک پارچه ای ست که در برگیرنده نمادها کلمات و حروف است که به گونه اختیاری برای اتقال مفاهیم یا برای ارتباط به کار گر فته می شوند ...

ترجمه خطبه 171 از نهج البلاغه:
ای خدای آسمان برافراشته و فضای نگاه داشته !که آن را زمینه ی پیدایش شب و روز و جریان گردش ماه و خورشید و مسیر آمد و شد ستارگان سیار قرار داده ای و جایگاه گروهی از فرشتگانت ساخته ای که از عبادت تو خسته نمی گردند ...ای پروردگار این زمین!آن را جایگاه سکونت انسان ها و مکان رفت و آمد حشرات و چارپایان و پدیده های دیدنی و نا دیدنی غیر قابل شمارش قرار داده ای و ای پروردگار بلند و پا برجا !که آن را برای زمین چونان میخ های محکم و برای مخلوقات تکیه گاهی مطمئن ساخته ای ...اگر بردشمن پیروزمان ساختی ...مارا از تجاوز برکنار دار و برراه حق استوار فرما و چناچه آن ها را برما پیروز گرداندی شهادت نصیب ما فرموه و از شرک و فساد و فتنه ها مارا نگهدار...


با تشکر از دوستان فرانشوی زبان ...
امروز به یاد پدرم افتادم...پدرم تو نظام قدیمی تحصیلی فرانسه خونده بود نه انگلیسی
انشالله همه ی پدرها سلامت و خوش باشن


۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درچشم هایت ستاره بود و من باورکردم ...دروغگوی کوچولو!

یک:
دربست رفتیم تادربهشت...
گفتند : سوئیچ اش را فروخته اند قبلا ...
برگردید جهنم فعلا!!!
دو:
اگر دلم را با تبر نصف کنی بهتر است ...
تنومند شده و تیغ نیش تو کم است !!!
سه:
واژه ی عشق را کردی توی ظرف شعر و آب بستی ...
حالا دیگر به اندازه ی نفری یک لیتر داریم !!!
ممنون!

چهار:
شکستم قانون جاذبه را هم و پریدم ...
آسمان جایگاه لب تو نبود ...بازهم بالاتر باید پرید ...!
پنج:
سفر درمیان چشم های تو ...یک چمدان عقل می خواست ...
من کجا داشتم؟کلا بی عقل بودم!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را نگاه من از خدا گرفت ...
خدا چه مهربان است ...که تورا بخشید به من ...

هفت:
فضای مجازی بسیار ظریف است و به یک enter ما وصل است!این موجود حساس هرلحظه بدبخت است ...بعضی وقت ها به سئوالات ما نگاه می کند و هنگ می کند !پسرخاله امان می گوید: داریم جگرش را در می آوریم و به ما طوری نگاه می کند انگار مهاجمیم و می خواهیم بخوریمش!
با ور نمی کنیم که پشتش آدمیزادی باشد یا کارمندی !یا حداقل فردی که بفهمد!کامپیوترها آشغالند !و فکر می کنیم یک سیستم عجیب خودکارند که حتما همه چیز را می فهمند !
پسر عمویمان می گوید:چرا می خواهیم آینده را ازش بپرسیم؟وگذشته مان را باهاش پاک کنیم؟
اصلا چرا می خواهیم درانتخاب همسر به ما کمک کند؟و می خواهیم آبروی مارا بخرد ؟ ما حرفش را قبول داریم!
یک جایی مشخص می شود 4 تا پسر 45 کیلوئی که پسر تنبل های کلاس هستند پشت فرمانش نشسته اند و تا می توانسته اند به سئوال ها و خواسته های ما خندیده اند !!!
راستی چرا دنیا این طوری است؟
ما نمی دانیم ...!!!
هشت:
ترومپ!
خانه عوض کردن .............اسباب کشی و اینها ...
انگار کمردرد گرفته ای !روغن کوهان شتر می خواهی!!!
نه:
مامان بنز:
پراید عسلم شکرم پسرم قدرتم وجودم !
پراید:
مامان راستشو بگو می خوای خرم کنی؟
ننه خاور:
نه عزیزم!مامانت پیر شده!روش نمیشه بگه چشم هاش ضعیف شده!عینکش کو؟
بابا بیوک:
پاشید پاشید ناهار منو آماده کنید!ضعف دارم!پراید دو کیلو گوشت می خری ببینیم مرد شدی؟!
مامان بنز:
پدرجان ماه رمضونه ها!

ده:
رهبرم ...
ماه برکت است و خدای به سفره ی آل علی (ع)برکت می دهد ...
به روزه داران عشق ....سلام...

یازده:
هیچ دزدی بدتر از اون نیست که از شخص خودمون بدزدیم!
از کارمون از امکانات شخصی مون ...از عقل خودموناز شرف خودمون از انصاف خودمون از کرامت خودمون و از وجود انسانی خودمون!
بعدش بدتره ...که سرخودمونو کلاهم بذاریم!و بگیم بابا از خودمون بوده از خودمون مایه گذاشتیم!
همین بده!خیلی بد!چون دنیا تمام دنیا اول از خودمون شروع میشه ...دندون کرم خورده نباشیم!



دوازده:
ارتباط با دیگران:
این ارتباط فراگرد تفهیم و تفاهم و تسهیم معنی بین یک شخص و انسان های دیگر ...حداقل یک نفر دیگر است ...این ارتباط نیز مانند ارتباط با خود به دلایل گوناگون به وقوع می پیوندد:برای حل مسائل و مشکلات خود بادیگران ؛رفع تضادها و تعارضات وردو بدل کردن اطلاعات ؛درک بهتر خود؛رفع نیازهای اجتماعی؛همانند نیاز تعلق به گروه و جمع دوست داشتنی و دوست داشته شدن ....
ترجمه ی نامه ی 27نهج البلاغه:
با مردم فروتن باش ...نرمخو و مهربان باش ...گشاده رو و خندان باش ...درنگاه هایت و درنیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن ...تا بزرگان درستمکاری تو طمع نکنند و نا توان ها درعدالت تو مایوس نگردند ...زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ آشکار و نهان خواهد پرسید ؛اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد از بزرگواری اوست ...

سیزده:
نماز و روزهاتون قبول ...دعاگویتان هستم

با تشکر از عکاسان جوان دنیای گالری سیب از آقایان علیرضا رستگار...علی رضا شاه حمزه...سجاد پیشدادی و خانم های هنرمند این گروه ...موفق باشید

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۳ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

بیسکوئیت یا بیسکوویت...ویا مادر چه نقشی در تغذیه اولاد خود دارد؟

یک:
باز رنگ شاد بارانی تو ...از پشت درختان دیده ام ...
می آیی و من مرتب می کنم ...ظاهر خودرا که زیباتر شوم ...
دو:
بیدارت نمی کنم ...که سالیان دگر را بخوابی باز ...
من قربانی خواب های توام ...دیگر چه سود هم که بدانی!!!
سه:
توی مشتت زندگی ام را کرده بودی سوژه ات ...
مثل ساعت کار می کردم ...
مثل ماهی پرت کردیم داخل تنگ بلورین...
ریشه کردم ...بالا آمدم ...بالقوه درونم خاک بود ...
دیدی که قدرت دارم !...
عاشقم کردی به خورشید ...
خورشید مثل تو ....مرگ نداشت ...دیگر!!!

چهار:
درقفس باز مانده و تو رفته ای سفر ...
جفاکنم بروم؟یا وفاکنم و بمانم؟به خاطر قفسم معطلم!!!
پنج:
شکسته ای تو مرا و هیچ کس نیست تو را بشکند !
حتی خدا حاضر نیست ...!
چنینی کار حقیرانه ای را درحق کسی بکند!!!
شش:
مزار شش گوشه ات پناهم داد ...باران بود ...
به یاد لب های تشنه ات گریستم ...باران تشنه شد ...

هفت:
ومی پرسند چطور ممکن بوده است ...پسر تنبل های کلاس استاد شوند؟
عرض می کنم:
جزوه های دختران زرنگ کلاس را تکثیر کرده و تا ابد به خورد دانشجوان بعدی می دهند ...
پسر تنبل های کلاس جزو آن دسته از اساتید شده اند به نام همدرد !و اصلا با اصل کپی مخالف نیستند هیچ!بلکه با کپی همه جا قرار دادبسته اند ودارند میلیاردر هم میشوند!دختر زرنگ های کلاس هم رفته اند با شیرینی فروش محلشان ازدواج کرده اند یا کبابی زده اند!یا وردل ماما نشان هنور کت لت می خورند ولی سالی یکبار هم یاد ضجه های پسر تنبل های کلاس نمی افتند !!!
هشت:
ترومپ!
درد داردکه دولتی که فقررا نمی فهمد!
نه برخودش که می خواهد برجهان ...حکومت کند!...
نه:
مامان بنز:
پراید پسرم عزیزم قند عسلم بیا بوست کنم!
پراید:
مامان با منی؟یه چن وقتیه دارم فک می کنم نکنه منو از پرورشگاه آوردی؟می خوای راستشو به من بگی ؟
مامان بنز:
پسرم!پسرای دیگه رو می بینم خدارو شکر می کنم .!!!
پراید:
مامان من که حالا مثل تیبا خوب نیستم!اون دختر خوبیه!
بابا پژو:
بنزی!فردا اینا می ذارن می رن دوبی!انقدرام خوب نیستن!ازمن تعریف کنی برات می میرم!
ننه خاور:
پراید توعسل باشه ما دیگه باید دس و پای پژو مونو طلا بگیریم !مگنه بیوک جان؟!


ده:
رهبرم ...
درروزهای مهمانی خدا ...
چه خوب است که ما ...
برسر سفره ی آل علی (ع) نشسته ایم ...


یازده:
جزئیات یادم نیس ولی یکی از بزرگترین دزدهای جهان در یو اس فردی بوده که شیوه ی ابتکاری عجیبی داشته ...
قبلا با طراحی درست و به موقع یه بانک کوچیکی رو توی شهردیگه ای از اون ایالت یا همون شهر رو در نظر می گرفته وبعد یه بانک دیگه رو برای دزدی واقعی ...همزمان یا کمی زودتر به پلیس زنگ می زده و بعد اعلام می کرده دراون بانک اولی دزدی شده یا قراره بشه ...طوری با جزئیات اینکارو می کرده که تمام نیروهای پلیس می رفتن اون ور شهر حتی خبرنگارا ...بعد درهمون زمان با فراغت بال و آسودگی اینور شهر به یه بانک بزرگ دستبرد می زده و کارشو انجام می داده!!!...
حالا من چرا اینو گفتم:
آیا شمارو دزد فرض کردم ؟
آیا می خواهم راه های دزدی رو به شما یاد بدهم ؟
ایا می خواهم بگویم بلدم؟!
آیا منظور نظر دیگری دارم؟
ایا از این شیوه ی سرقت قدیمی خوشم می اید؟
ایا من دختر یه پلیسم؟
ایا من این موضوع را به موضوعات دیگر می خواهم بسط دهم؟
اصلا کلا اول صبح جمعه ای مرض دارم؟
هیچ کدام صحیح نیست؟
ایا شما خنگید و موضوع را هیچ وقت نمی گیرید ؟
آیا منظور توهین آمیزی دارم؟
هیچ کدام!!!

دوازده:
یه بخشی رو دارم شروع می کنم که کمی اوانگارده و درمورد نهج البلاغه هست در مدت ماه مبارک رمضان ...
"ترس از ار تباط و صحبت کردن در مقابل گروه ...شاید امروز به عنوان یکی از مشکلات اکثر انسان هاست ...درتحقیقی درغرب ...این مشکل کاملا نشان داده شده و نیز بیان شده است که به نظر عده ی زیادی از آمریکائیان بزرگترین مشکل آن ها صحبت در مقابل جمع است ...مشابه چنین مشکلی را نگارنده " جناب اقای دکتر علی اکبرفرهنگی درمیان تعداد کثیری از دانشگاه های ایران .....یافته است ...
ارتباطات فضای اجتماعی مورد نیاز برای زیست انسان هارا فراهم می آورد ..."
این نوشته گوشه ای از مقدمه کتاب ارتباطات انسانی جلد اول است ...
من تصمیم دارم شجاعت سخنوری علی علیه السلام را تحسین کرده و در هربخش با ارائه ی یک نظریه ارتباطی به بخشی از نهج البلاغه بپردازم ...
درترجمه نامه 45 از نهج البلاغه ایشان می فرمایند:
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر المونین خوانند و درتلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی الگوی انان نگردم ؟آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد ...چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف ویا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده واز آینده خود بی خبر است ...
ایا مرا بیهوده آفریده اند؟آیا مرا به بازی گرفته اند؟آیا ریسمان گمراهی دردست گیرم و یا درراه سرگردانی قدم بگذارم ؟...

" من الله توفیق "


دوستون دارم ...موفق باشید ...خوانندگان خاموش به قول قدیمیا!
بعضی اوقات برای نوشتن اونقدر اذیت می شم که می خوام دستمو بشکنم !!!تا دیگه نتونم بنویسم!
۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تو بهشت را بفروش ...به قیمت سیب...من می خرم ...به جهنم!!!

یک:
برق چشمم بودی و رفتی ...
تاریک شد دنیای من ...بس کن بیا!!!
دو:
برای تو فرق داشت؟فرق وسط؟
یک عمر خورشید خانم بودم وتو ...هیچی نگفتی!!!
سه:
کفش های تورا خریدم ...تا با کفش های تو راه بروم ...
کج رفتم ...تا عزیزی گفت:...کفش های خودم بهتر بود!!!

چهار:
روزه ی چشم تورا داشتن عین مرگ است !
بیست سال است نگرفتم !چون عذر شرعی دارم!
پنج:
بوسم کن و تمام کن این داستان عشق!
مجنون چرا شدی؟که بگویند عقل داشت؟!!!
شش:
مزار شش گوشه ات بهار بهشتیان ...
آنقدرکه روزه اند و از چشمه ی بهشت ...سیراب می شوند ...


هفت:
ومی پرسند پسر تنبل های کلاس دیگر چه خصوصیاتی دارند؟
عرض کنم:قدشان بلند است و همه کامپیوتر سیار دارند و ماشین آخرین مدلشان را مثل یقه اسکی می پوشند ولی بحث که می افتد بیکارند و ازبابایشان پول تو جیبی می گیرند و درجامعه کار نیست و اوضاع خراب است ...
آخرهفته با دوستانشان یک طرفی می روند ...دیگر حوصله ی هیچی را ندارند و اهل ازدواج نیستند ولی محض روکم کنی از چند تا دختر دانشگاه خواستگاری کرده و ادامه نداده اند ...منتظرند بابایشان هفتاد ساله شود تا معافیت بگیرند و سرباز نشوند ویک واحد از خانه هایشان تکمیل شود تا مثل قناری بروند تویش بنشینند ...
خداانشالله همه ی مارا توفیق دهد!
هشت:
ترومپ!
این چه کارهای زشتی ست که می کنی ...
آبرویمان رفت !دفعه ی بعد حمایتت نمی کنیم!
نه:
مامان بنز:
کلوچه ی من !پراید من!قند عسلم!پسرم!پاشو بیا صبونه بخور!
پراید:
مامان با منی؟تا حالا تو عمرم یه بارم منو این طور صدا نزده بودی!میگفتی پررو لوس میشی!
مامان بنز:
از دیشب که پسر جک خانمو دیدم گفتم باید لاستیکای پرایدم ببوسم!
دستش کج!پاش کج!همینطورداشت با خودش حرف می زد راه می رفت!تازه هنوز تشکیل خونواده هم نداده!که اصلا به اون دختر می ده!سرکارم نمی ره !اصلا یه وضعی!
پراید:
مامان ازهمه مهمتر من از خونه فرار نکردم!
بابا پژو:
این آخری رو خوب اومدی !خوشم اومد!

ده:
رهبرم ...
روزه ی عشق نگه داشته ایم صد سال است ...
که دگر جز به آل علی (ع) دل ندهیم ...

یازده:
ماه رمضون امسال روهم دیدیم و باید خدارو شکر کنیم که یه سال دیگه به سالهای عمرمون اضافه شد و توفیق عبادت پیدا کردیم ...
یه نکته هست درمورد موسسات خیریه ...
بعضیاشون متاسفانه رفتارشون طوریه انگار مشتریشون هستی ...
حالا یه ماه یا چند ماه فرقی نمی کنه اگه به هردلیلی نتونی اقساط خیریه رو بدی انگار طلبکارتن ...یه جوری انگار خیانت و جنایت رو باهم کردی ...
برام اتفاق افتاده که می گم ...البته درسته اونا روی پول ما حساب کردن ولی ...
حدود بیست سالی میشه که با موسسه یکهریزک درتماس هستیم ...ولی نکته بارزشون تشکر و امتنان درهروضعیه ...تشکر از خلق خدارو تشکر از خدا می دونن ...من بیشتر قبض ها و کارتهاشونرو نگه داشتم ...هرچند الان سیستم ها همه کامپیوتری شده ...
من و امثال من قبض هارو که نمی خواهیم تو قبر ببریم ولی زیبایی کارت و طراحی شون و متنشون اشک شوق میاره ...یکی یه جایی که اصلا شما نمی دونید و نمی شناسید از شما تشکر می کنه ...درمورد مادرم باید بگم اون کارت پستالی که عید فرستاده میشه ...چنان خوشحالش می کنه که گفتنی نیست ...
خیلی از موسسات خیریه حتی جنبه ی تبلیغاتی براخودشونم ندارن ...ما که بدهکارشون نیستیم ...
خدا به اون بزرگی یه کار کوچولوی ماروهم فراموش نمیکنه ...همین بس اگه اعتقاد داریم ...
ولی صد بار میگم صدبار یعنی صدبار خوشحال میشیم که عشقمون به خلق خدا دو طرفه است ...
واونام مارو دوس دارن ...
نفروشیم آقا نفروشیم بهشت رو!که گناه بزرگیه که اگه یکی داد تحویلش بگیریم و اگه ندادهیچی ...
خیلیا تو این مملکت جوری از زندگی شون گذشتن که دیگه بهشت رو رد کردن ...
آقای خیریه پول نداده رو تحقیر نکن ...
با تکر از خیریه کهریزک و عواملش ...ندیدیمتون ولی دمتون گرم ...
آقا نفروش!
" من الله توفیق"

۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

آن شرم و حیا که توداشتی نتیجه اش این بود ...مرا نادیده گرفتی و ...رفتی!!!

یک:
درد مندانه از تو خواستم که من را نکشی ...
کشتی بدون درد ...با یک بوسه!
دو:
آن پیرهن آبی تو ...قیچی قیچی ...!
لا به لای هر نخش ...صد هزاران عشق بود!!!
سه:
یوسف از خواب چاه بیرون نیامد است ...
من صدهزار شب است بیدارم ...با پیرهن پاره ی او !!!

چهار:
لذت می برم از سوختن و جمع شدن ...
فقط زبان مرا شمع می داند ...همین بس است ...
پنج:
عددپی ...عدد پی ...عددپی !" رسم کن شعاع عشق من ...
کجاست مرا نشناسند ..." بی کله ی ...گرد و غلتیده درعشق"!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ترانه ی بیداری ست ...
بیدارم می شوم که بمیرم حتی و...زیر بار ظلم نباشم ...

هفت:
کت و شلوار صورتی چیست؟
کت و شلوار صورتی کت و شلواری ست که پسر تنبل های کلاس می پوشیدند و کیف سامسونیت اشان را برمی داشتند بعد سوار پراید شان می شدند و با موبایل جلوی دخترها پز می دادند ...
البته الن شما دیگر چنین صحنه هایی را نمی بینید ...چون دست روزگار همه را جمیعا اسپرت کرده است!!!
هشت:
ترومپ!
می رقصم و می خندم و شادم از این همه شاد...
تو کلا گریه ای ...که می خواهی بشر گریه باشد!
نه:
مامان بنز:
ای وای کاش یه روز استراحت می کردم!
پراید:
مامان مگه سرکار می ری؟
بوگاتی:
منظور مامان اینکه مثلا یه روز من ناهار بپزم !بعد چون من ویار دارم نمی تونم تو بپزی یا بخری!
مامان بنز:
آفرین!دقیقا همین طوره!هشتگ ظرف شستن!
پراید:
امروز ناهار مهمون من فلافل مامان جون!
ننه خاور:
قابلمه هارو آماده کردم ...می ری هانی...کوفته تبریزی ...آش چو...باقالی پلو و فسنجون می خری می ای !!!

ده:
رهبرم ...
ایران کلاس درس شد و ما آموختیم ...
آن درس سیاست که هنوز ...برای دیگران زود است!...

یازده:
در سیاست موضوعی به نام " حیا " وجود ندارد ...
واگر وجود داشته باشد از آن سوی قضیه ملت فکر می کنند ...فریب خورده اند!!!
ته ته ته اش را که نگاه می کنی می شود رودربایستی ...
درعالم ضوابط و اجتماعی کع اتفاقا و اتفاقا نباید باشد جلوه هایش می شود پارتی بازی و هزار فامیل...
اگر از همین امروز یاد بگیریم که " حیا" را بگذاریم کنار...
خیلی بد می شود!ولی از پس اش چیزی به نام حقیقت می آید بیرون!لا پوشانی و خیلی چیزهای دیگر...
درسیاست همه کارمند اند ! نه مادر!
.تا این واقعیت را قبول نکنیم می شویم مادری که از صب تا شب کارش لا پوشانی فرزندانش است ....
اگر می خواهیم از دنیای پست مدرن به دنیای پسا پست مدرن پا بگذاریم ...باید این واقعیت مهم را بپذیریم ...
" من الله توفیق"


باید از کل فضاهای مجازی که پل ارتباطی من و خوانندگان هستند از ایرانی و خارجی تشکر کنم ...
یه مدتی هم هست که به بچه های باگ دات ای ار خسته نباشی نگفتم ...خداقوت
۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۳۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای خداوندا نگهدارش توباش ..................چون دعای او نگهبان من است ...................

یک:

کشتی مرا و از روی قبرنداشته ام ...گذشتی ...

پاگذاشتی روی زندگی من ...واز خنده های من گذشتی ...

دو:

زیر سایه ی من ...بوسه هایت با فرهاد بود ...

شیرین من!کاش قلبم میوه ای شیرین مثل تو نداشت ...

سه:

کلاس درس را ترک می کنم ...تا آزاد شوم ...

درس کجا؟تو کجا؟فهم مجنونی من از تو کجا؟




چهار:

ای خریدار اشک من!مروارید خریده ای؟

میان دست تو شوربختی یک زندگی ...پول می شود ...

پنج:

گم کرده ام نام تورا و باز می کنم دیوان حافظ را ...

ای وای تو شاخه نبات بودی ...با-3ی تاخیر ...حدود 1000سال من حافظم!

شش:

مزار شش گوشه ات کلام خدا را شنیده ام ...

تو زنده ای ....شهید حق گوی آل علی (ع)....




هفت:

وکیف سامسونیت چه بود؟

یک کیف مربع شکل زشت مشکی بود که پسر تنبل های کلاس جزوه هایشان را توش می گذاشتند و آدم فکر می کرد پول هایشان توش گذاشته اند و هرکه داشت ریش پرفسوری هم می گذاشت تا پروفسور و مهندس صدایش کنند!آخ که ما چقدر گول خوردیم !!!ودربعضی موارد قفلش باز می شد و زیر پیر هن هایشان می افتاد روی زمین!.....آخی!

هشت:

ترومپ!

یک متر برج شما می شود یک متر اللهیه ...

کم کم بعضی ها دارند عجیب مثل شما می شوند می فهمید!

نه:

مامان بنز:

آش پختم می بری برا خاله مگان؟

پراید:

نه!هنوز خاله مگان سر جریان عروسی من ناراحته!....

مامان بنز:

بیخود فک می کنی!الان تریلی 18 چرخ!شوهر کرده از تو بهتر!

بابا پژو:

اگه الان با تریلی ازدواج کرده بودی...مرتب می رفتی اروپا!

ننه خاور:

آره!مثل بابا بزرگ بیوکت می شدی!


ده:

رهبرم ...

کلاس عشق دفتر نمی خواهد ولی بعضی ها چرا دارند ...

ما بی دفتر نوشتیم تکلیف را ...انشالله قبولیم نه؟



یازده:

داشتم به یه مورد دیگه از تولیدات ملی فک می کردم که بسیار جالب بود ...موردی که در اکثر کشورها زیاد رعایت نمی شه و کم کم در ایران هم داره متاسفانه کم رنگ میشه : تولید جوراب و لباس زیر !تولید جوراب های خیلی خوب هم داریم و خودم همین دیروز از خیابان سی تیر از یه شرکت ایرانی ارزون هاشو خریدم ...هنوز روی جورابای ارزون قیمت مارک نایکی و بیژن می زنیم و خیلی ها هم خریدارشون هستن ...توی یکی از کشورهای همسایه من جورابم رو از دس دادم باور می کنید کلی گشتم تا پیدا کردم ...نمی خوام خیلی روی جنتلمن بودن هموطنانم نکته بذارم ولی ایرانی ها از موارد گفته شده زیر بسیار استفاده می کنن و این از فرهنگشونه وجالبه که به نظر من از موارد تولید داخلی خودمونه ...زنده باد همون جورابای یه بار مصرف ولی بازم هستن و دوسشون دارم ...دقت کنین متوجه میشین ....

"من الله توفیق"

۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ...............یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو !!!

" راستش رو بخواهید اومدم اینجا بنویسم موج خرابی اومد!شعرهارو امروز تو بلاگفا تو وبلاگ سروناز نوشتم ...و روزانه ها رو اینجا می نویسم":

شش:

مزار شش گوشه ات را با یاس های سپید یکجا ...

بهشت خریده است و من ...با تمام ثروتم ...کنارتو فقیرم یا حسین(ع)...

هفت:

ولقمه ی کت لت چیست؟

آن لقمه ای که مامان و خودمان درخانه می گرفتیم و بادوستان دخترمان درحیاط دانشکده می نشستیم و می خوردیم و پسر تنبل های کلاس که هنوز دندان هایشان را هم نشسته بودند دلشان می خواست و نمی توانستند و تند تندبرایمان خواستگار می فرستادند که یک وقت ازدواج نکنیم!ولی کی بود که با پسر تنبل های کلاس ازدواج کند که صبح ها دندان هایشان را که هیچ صورتشان راهم نمی شستند !!!وای وای وای وای وای!!!


هشت:
ترومپ!
بعدا خودکارهایت را نگه دارکه لازم می شود ...
مثل خودکار روزولت و لینکلن و کندی ...
نه:
مامان بنز:
دیدی چی شد ؟دلار صد تومن اومد پائین من 4000تا دارم تو هرکدومش حساب کنی کلی میشه!
پراید:
نگران نباش اگه جنگ بشه میشه 10 تومن جبران میشه!
بابا پژو:
پسره ی نادون!دیگه اصلا به چه دردمون می خوره اون موقع!
بابا بیوک:
تفنگ بابا بزرگمو آماده کردم ای فرانسوی ای آلمانی های بدجنس می کشمتون!
ننه خاور:
بوش لا بابا!دیسن جنگ دوم جهانی دی!!!

ده:
رهبرم ...فریب و سراب دیدن و پذیرفتن کارما نیست ...
ما حقیقت بینیم و کنار آل علی (ع) ایستاده ایم .....
..............................................................................

یازده:
یعنی فک نمی کنم که این حرف منو کسی رد کنه که یکی از مهم ترین و استراتژیک ترین کالاهای ایرانی که روزی میلیاردی خریداری میشه " سوسیسه"!!!
بعد از این که ثابت شده درسبد کالای خرید ایرانی خرید شام به صرف تر از پختن اون درخونه است . ...قهوه خونه ها سوسیس تخم مرغ و ساندویچی ایها هات داگ کراکف سوسیس پنیری و بندری به اضافه انواع پیتزا عرضه می کنن که قیمت تموم شده ی اقلام ذکر شده از 5000تومن تا ت250000ومن بسته به در آمد خانواده و جیب مشتری متغیره!طبق آمار خودم درهر محله ای اگه 50 تا رستوران این طوری باشه بازده فروش سوسیس از کل در آمد ترکیه درسال اونم برای یه شب بالاتره!و نتیجه اینکه سوسیس و پنیر رکورد خود رو درمحل اصلی خود حتی شکسته ما که نمی تونیم منکر تولید سوسیس و نونش و پنیرش و همه چی ش مثل پپرونی حتی در ایران بشیم ...
پس با یه نگاه ساده اطرافمون می تونیم اینو کاملا درک کنیم !!!
" جل الخالق"
" البته بگم که این نوشته کاملا احساسی و خودجوش بوده وربطی به امار و اینها و اینها و اینها ندارد"



آدرس من د ربلاگفا برای دیدن و خواندن اشعار امروز:sooosano.blogfa.com
۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۵۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

و در دوربین تو ...قاصدک بودم ...قرار بود خبرهای خوش بیاورم و دنیایت را عوض کنم!

یک:
دست تو از موی من کوتاه شد...
موی من کوتاه شد ...کوتاه شد ...تا به قد دست تو ...!
دو:
آتش بیداد تو ...بی داد می کرد ...
آن ستم ...که سرد سردسرد  شد ...احساس من !
سه:
پیدا می شوی از لا به لای شعر با کلاه نمدی ...
با لباس مردان قدیم ...دستار بسته!و شمشیر در کمر!
که:
جرات نمی کنم بگویم دوستت دارم یا نه!
همین طور باید ادامه بدهم ...
به زندگی ...
یا تو یا هیچ کس!!!

چهار:
ربط داشت واو واو حرف تو توی دلم ...
ربط می داد ی تمام جمله هایت را به من!
پنج:
از توی کمد رفته بودند پیراهن هایت با تو مسافرت ...
یک قلم کمربند مانده بود !
شروع کردم به تنبیه...
باید می زدم آن " خودی" که" بی خود " تنهای تنها مانده بود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات رفیق بود با دل بیچاره ی من ...
هزار چاره کرد و چاره هاش ...به دردم خورد ...

هفت:
و واکمن چه بود؟
یک وسیله ی قشنگ صورتی خوشگل بود یا رنگ های دیگر که بعضی دختران خوش تیپ دانشگاه داشتند برای ضبط صدای استاد !و اوستاد ها ناز می کردند که صدای مارا ضبط نکنید!!!وبعد پسرهای تنبل کلاس جلوی واکمن مرتب از ائستاد سئوال می پرسیدند تا صدایشان توی واکمن ضبط شود ...!توی کلاس ماکه این طوری بود!و پسر تنبلهای کلاس بعدا رفتند خودشان خریدند و هی پز می دادند و می خواستند حال دخترها و اوستاد را یکجا بگیرند ...
هشت:
ترومپ!
آن قلم بازکردنت ...
آن قلم بستن ات ...یک ساعت!
ما از این نمایش ها بسیاردیده ایم ...تند باش!!!
نه:
مامان بنز:
پراید یه بسته شکلات از سر کوچه بخر بیار می خایم بریم عیادت!
پراید:
عیادت کی ؟فندق خانم زائیده!
بوگاتی:
فندق خانم کیه؟ما مگه خودرو نیستیم تا حالا با آجیلم رابطه داشتیم؟
بابا بیوک:
دخترم فندق خانم عمع ی منه!
بوگاتی:
چی؟عمه تون هنوز زنده است؟
بابا بیوک:
بله!زنده اس!اسمشم رولز رویسه!خدابیامرز شوهرش بهش می گفت فندق!
پراید:
بوگاتی جان من الان بهت بگم فندق یاد هتلای امارات نمی افتی؟
مامان بنز:
پراید تو نیائی ها!آبرمون می ره !باید زیرت جک بذاریم !خودمون می ریم!

ده:
رهبرم ...
درسخت ترین شرایط هم گفته ایم " یا علی" (ع)...
چرا نباید حالا بگوئیم که: دست دشمنان پیداست ...

یازده:
گره از آبروی دنیا باز کن ...مهدی جان(ع)...
دست های تو فقط می توانند ...مهدی جان(ع)...

دوازده:
وقتی جهان هنوز در آتش جنگ جهانی دوم می سوخت ...
سیاستمداران جهان چرچیل روزولت و استالین درهمین شهر تهران داشتند قهوه می خوردند و جهان را بین خود تقسیم می کردند ...
تهران پل پیروزی بود ...
حالا باید چهره های آن زمان را با چهره های امروز مقایسه کنیم ؟
نه!!!
باید گوشه ای از تاریخ زنده شود به نام قحطی در ایران!؟
جابه جایی پول های ایران و تغذیه ی ارتش های فاتح؟
50 سال دیگر ...بیست سال دیگر هم درتهران اتفاق نخواهد افتاد!بعضی کشورها می خواهند تاریخ آینده را هم بخرند ...ولی نمی شود!گذشته را هم بیایند بخرند باز هم نمی شود!
کمی ذهن تاریخی خودمان را بگردیم آینده را پیدا می کنیم ...سر کشورمان که کچل نیست!!!
سیزده:
دوستان گرامی من این جارا بدون در نظر گرفتن مقیاس ها درست کرده ام هیچ گاه یک تا صد یک تا هزار و هیچ چی نیستم ...آن ور قضاوت هایی هستم که سلیقه ای است !یکی می پسنددو دیگری نه!...خود خودم هستم و از جایی نمی رسد که مدیون باشم ...
همین الان پاک شوم کتاب هایم هست که شما می توانید داشته باشید ...
دوستتان دارم ...ودعایتان می کنم ...
s.layla  madadi

برخی عکس های مشهور ...
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ومی ترسم ...موهای تو زرد است و چشم هایت آبی ...!!!آیا شبیه ترومپی!!!


یک:
درس عشق تمام شد و گریه کردیم موقع خداحافظی و فارغ شدن ...
من خسته از ادامه یتحصیل و تو رفتی خارج دکتراش هم بگیری!!!
دو:
آرزو می کردم تو مثل چراغ مطاله ام باشی ...
لذت بخش ترین شی!وقتی داشتم شعر می خواندم !!!
سه:
کوچه با تن دیوارهای خود گریه می کرد ...
تمام تنش اعلامیه های فاضلاب بود و رنگ آبیش ...
سال ها بود ...نبود ...
باران آمد ...باد آمد و عامل فرسایش بطور طبیعی در گذرزمان ...
مو جود جدیدی از تنش ساخت ...


چهار:
شادی را با خودت بردی و دست هایم یخ کرد ...
دیگر وقت پروازم ...می سوختم و فقط غم همراهم بود ...
پنج:
کینه ورز زیبای میان سال چشم مشکی خمار ....
اگر که مرده ای پیام بده!اگر که زنده ای بگو بیایم و ببینمت!
شش:
مزار شش گوشه ات دلم را برید و برد ...
من نزد علی (ع) ام و جسمم کنارتوست ...



هفت:
وکفش کی کرز چی بود؟
کفش کی کرز کفش ساقدار چرمی دو رنگ آبی تیره و روشن یا قهوه ای تیره و روشن بود که برای پائیز و زمستان می خریدیم بعد مد می شد پاچه گشاد کوتاه یا پاچه تنگ و کوتاه می پوشیدیم و می رفتیم بیرون ...راحت راحت بودیم و دل پسرای تنبل کلاسای دانشگاه توی سوراخ های بندهای سفیدش گیر بود و مگر ما محلشان می کردیم همه شان تنبل بودند !!!و نمره های بد بد می گرفتند و فکر می کردند ما مثل خودشان اهل تقلبیم وروی بند کفش مان یه جوری تقلب می نویسیم که نمره هایمان خوب است یا بالخره چون کفش هایمان خوشگل است اهل تقلبیم ..." خدا به دور"!!!


هشت:
ترومپ!
دنیار کچل کن و بعد چند هالک را سبز کن ...
وبعد لیزر آسمانی ات را روشن کن ...و از آن بالا دنیارا مثل آبکش کن!!!
نه:
مامان بنز:
دیدی گفتم قدرت یو اس داره از یورو بالاتر می ره ...من که این موهارو تو آسیاب سفید نکردم!
پراید:
مادرمن!موی سفید الان شده مد!همه می خان به رخ آدم بکشن!
پژو:
حیف!نکردیم یه چن هزار دلار بیشتر دلار بخریم !!!
بابا بیوک:
چی؟تو دلار داری؟مرگ بر؟می کشمت می رم لوت می دم بیان بگیرنت!ضد اقتصاد مملکت از خونه ی من برو بیرون!!!
بابا پژو:
ای بابا!اگه داشتم خودم می رفتم!!!


ده:
رهبرم ...
نکرده ایم برویم و تنها بگذاریم مملکت خود ...
شیر نیستیم ولی در این سرزمین آدم علی (ع) هستیم ...

یازده:
مدیریت کار سختیه ولی بعضی مدیریت ها طوری با پنبه سر کارمندا شونومی برن که نگو ...
یه سالی من تو یه مدرسه ای کار می کردم که یه مدیر جالبداشت تیپش دههی شصتی مونده بود و خیلی بلابود ...تازه مد شده بود که ملت هی برا هم اس ام اس جوک می فرستادن اسمشونو نمی گم چون همه ایشونو می شناسن بعد کاری ندارم می اومدن می نشستن تو دفتر ما و شروع می کردن به خوندن اخرین جوکا ما می ترسیدیم چایی بخوریم بپره تو گلومون ...بعد 5 دقیقه مونده به کلاس ایشون از ما معذرت خواهی می کردن و می رفتن ووودوتا معاون داشتن یکیشون از بداخلاقی و تند خوئی نظیر نداشت بلافاصله ایشون می اومد تو دفتر : نمره هاتونو دادین ندادین فلان طرح درس تون رو دادین ندادین فلان ...بعد که هنوز می خندیدیم جیگر مون رو در می آورد معاون دوم می اومد : وای همکارای گرامی قربونتون بفرمائیذ سرکلاس ...این خانم مدیر مشهور و البته سرشناس هم در فضای مجازی یکی از بهترین مدیر ای منطقه بودن و کارهاشون مثل ساعت می چرخید و مهمه دوسشون داشتن ...
همین چن روز پیش مدیر یکی از شیفتها " بعداز ظهر " عکس یه یخچال قدیمی ولی سالم رو تو تلگرام مدرسه گذاشت و گفت تصمیم داره با هزینه ی شخصی داخلش رو با همه ی خوشمزه های خنک پرکنه : ملون هندونه بتنی و ژله و پرتقال همکارا باور نکردن ولی واقعیت داشت ...نمی دونم این جور مدیرای کلک تو دنیا کجان؟
از اون طرف مدیرایی داریم که شیوه ی تنبیهی رو به تشویقی ترجیح می دن ...و جلو پونزده بیست نفر چای خور زنگ تفریح شخصیت همکارو تخریب می کنن برای هیچی ...
دنیا پر از این مدیرای عجیب و غریبه ولی دقت کنیم می بینیم اون معاون بده و اون معاون خوبه همه جا لازمه حتی تو زندگی شخصی مون ...تو دنیا لبخند زندگی رو قشنگ تر می کنه ...


..........................................................
صبا تو تاکسی از رادیو گوش کردن حالم بد می شد ولی امروز تو تاکسی یهو پقی زدم زیر خنده اول صب گزار شگر رادیو از ملت پرسیده بود نظرشون راجع به کار یک طرفه ی ترومپ چیه...
خدامیدونه مردم : یکی گفت آقو می خاد بیاد داخل می خاد بره خارج آقو هر غلطی می خاد بکنه !!!واستاده پشت تریبون هی چی میگه!!!



با تشکر از خواننده های وبلاگ در کشور های غنا الجزایر مصر عراق کویت و عربستان ... ممنون که تشریف میارید
۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی