بی شمس

ادبی

۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دلم گرفته ای دوست ...هوای گریه با من ...گراز قفس گریزم ...کجاروم ؟کجامن؟

یک:

بی خبر از تو ...درون قبر عکسم روی میزت ...

آی چرا هرروز نشانم می دهی با پز ؟

"که عشقم دکترای عشق بود"

دو:

کنده ام دست تو را ...از عکس می خندم ... به اوقات خوشم ...

می نویسم شعری از تو ...می سرایم دست کو؟...

سه:

مثل پروانه در سقوط خودم روی آتش ها ...

دوقطب شخصیت خویش را نظاره کنم !!!


چهار:

من شعرم !چه فرق که با چه بسوزانیم مخالف سخت ...

روی اجاق گاز یا کبریت سیگار بعد قهوه ی تلخ ...

پنج:

فروختم زندگیم را به شعر چشمانت ...

نمی ارزید ...خریدند چشمان ات را ...

شش:

مزار شش گوشه ات نوای تلخ نداشت ...

ولی جگر سوز ترین نسیم ها می وزید ش از سوی دمشق ...


هفت:

طلا می خرمت تا بفروشی به وقت درد...

خدارا شکر عزیزم!دردمن کلا از یادت رفت ...

هشت:

ترامپ رفت پشت بام کاخ سفید و فریاد زد :

لعنتی ها...من سفید پوست رئیس جمهورم !اوباما رفت!

نه:

باباپزو:

میگم بنزی...وصیت بکنم ؟یه وقت میمیرم پراید نادونی میکنه ها؟

مامان بنز:

دیگه چه نادونی ای ...با هیکل پرایدی رفته بوگاتی گرفته!

ننه خاور:

الهی قربونش برم بچه امو سه ساله داره تو این خونه زن داری می کنه ...دایی رضوانی هیولا ش با اون دم و دستگاه هنوز زن  نگرفته !!!

مامان بنز:

پژو!تو قبرتنت می لرزه ...صبرکم نکردی برا من یه آلونک اجاره کنی ...

ننه خاور:

وا!بنزی...پس مهریه ات پارکینگ ظفر چی شد؟مامان بنز:

ننه خاورجون!داریم کرایه اش رو ده نفری می خوریم ...بنزین باکی 50 هزار تومن می فهمی ؟پژو سرطان داره می فهمی؟

بابا بیوک:

بریم بشینیم کامبیز بادمجون !اللهیه رو ترک کنیم!!!بدیم اجاره شمام راحت برین ظفر!

ننه خاور:

بو گلینرین اللینن الله گرستمسین!!!


ده:

رهبرم ...

سوی چشم هایم رفته بود ...

به نور قلب شما ...

چشم های من شفا گرفت ...


یازده:

امروزا مد شده "همدیگه رو قضاوت نکنیم"..

ولی یه چی که منو خیلی ناراحت میکنه قضاوت نیست ..."بزرگیه"!!!چطور؟

تو هر جمعی هستی یه دفه چارتا پیدا می شن به عنوان "خود بزرگتر بینی "شرو می کنن به نصیحت به راه و چاه به کی ؟به توی عزیز...بعد میای راه پیشنهادی شون رو بری ...بعلت اینکه تخصص و مهارت لازم رو نداشتن با سر تشریف می بری تو چاه!!!

اقا خانم ...

اگه به هرعلتی بهت احترام میذارن دلیل دخالت شما تو زندگی مردم نمیشه ...باورکنید دوستان اینا همه جا هستن!تو محل کار تو اتو بوس تو تاکسی ...

خودمون باید بزرگترامون رو بشناسیم ...یه وقت میبینی یه بچه براثر تخصص یه چی حالیش میشه الان مامان من درمورد تبلت حالیش میشه یا بچه ام ؟!!!خوددانید نگو نگفتی ...زیادم تو هرجمعی خودمون رو دست کم نگیریم اینو جدی می گم...


۳۱ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۳۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

به فدای کبوترانی که ...دست در دست آسمان دادند ...

یک:

دیگر باعث دوری من از خودت نمی شوی ...

نیم مرده ام!...

چه زود مرا ببینی ...ای روح سرگشته میان دست هایت ...

دو:

نور بالا شهر با نور پائین شهر فرق دارد ...

درکوچه های پائین شهر مادرها نگرانند ...

که پسرهای همسایه درتاریکی کوچه ها ...راه خانه را گم کنند ...

چراغ های همسایه ها تا صبح روشن است ...

سه:

چشمم درد دارد و برای تو چه مهم است ...

عینک "ری بن "ام را در نیاورم ازچشم چه بهتر!!!


چهار:

بغض توی گلویم شور می زند و تو می خندی ...

برای شوخ چشمی مثل تو ...

نمک خوردن طبیعی ست ...

پنج:

بوی تن تورا توی مترو می شنوم ...

ولابه لای مردم می دوانم چشمم ...

روی کوله ات یک گل است ...

خودت هستی ...

بهار ...

متوجهم !!!

شش:

مزار شش گوشه ات خراش می دهد گوشه ی دلم ...

آن جا که خودم دختری دارم ...که نامش را از خاندان علی (ع) گرفته ام ....


هفت:

درک بوی بهار نارنج سخت است ...

برای کسی که بوی سیگارش بوی بهاررا ازاو می دزدد ...

هشت:

ترامپ کوی خودت را بفروش اگر راست می گویی ...

تا بدهی یواس را صاف کنی با بعضی ملت ها ...

نه:

پراید :

کمپوتاش همینا بودن ...آنا ناس نداشت ...مامان من فکر می کنم شما همه تون وبا گرفتید!!!آخه بوگاتی ...

مامان بنز:

پراید ما چیکارکنیم تو یه روز از زندگی ما بیرون باشی ؟ویروس نگرفتیم غذاتون مسموم بوده ...

دایی رضوانی هیولا:

بیا برات پذیرش بگیرم بیا دانشکده خودمون فیزیک بخون !!!

ننه خاور:

دایی جان!بچه که بود داستان حموم رفتن ارشمیدس رو براش خوندم تا قضیه ی حجم رو بفهمه تا یه هفته بابا بزرگش رو تو حموم می پائید !!!ول کن!!!

عمه مینی بوس:

سرم من تمو م ه ...پاشید بریم خونه!!!


ده:

رهبرم ...

کشورم را دوست داشتن از آموخته های شماست ...

چطور به تپش در آید قلب من...

اگر دشمن از دروازه های شهر بیاید ...

.....................................................


وفات امام جواد علیه السلام رو تسلیت می گم "

عکس های بالا عکس های کودکانیه که به نوعی زندگی شون میون کوچه ها رقم خورده ...دست پر سخاوت مون رو نگاه کنیم و افتخار که این دستای ماست که زندگی خیلیا رو عوض می کنه انشالله ...


....................................

درفضا صوت وجوددارد یا خیر؟

این بحث جالب را از زبان من بشنوید :

اگر وجود نداشته باشد ممکن است اجسام فضای اصلا نسبت به صوت واکنشی نداشته باشند یا از ان متنفر باشند ...درضمن صوت یعنی بیان که انسان موفق به اختراع شده و زبان های مختلف شکل گرفته اگر صوت ما تعریفی از ذهن موجودات فضایی نداشته باشد آن ها چطور می خواهند منظور مارا بفهمند ؟

شنیده ام که از طرف شرکتی هزاران حسگر کوچک به فضا فرستاده شده است ...

باید بگویم دنیای ما که از اسمان پر نور است د رحالی که کهکشان ساکت و خاموش است چطور می تواند برای یک موجود فضایی که اناتومی متفاوتی دارد جالب باشد؟وحتی تعریفی از نور ساختگی درچشم و صدا در ذهنش ندارد ....

سال هاست که یک سفینه تا ابد می رود و انواع صداهای بش را به زبان های گونا گون را تگرار می کند ...ولی هنوز ...

آه که کشف فضا هم یک دلیل بیشتر ندارد ...

گام برداشتن به سوی منفعت در اینده برای هیچ!!!

۳۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

برای آغوشی که تمام وطنم بود ..به کجا لشکر بکشم ؟"نسرینا رضایی"

یک:

جداشد از من آن محبت قدیم و رفت به خاطره ...

به حالت بخار قطره ی باران پشت شیشه بود ...عشق تو ...

دو:

هرچه شمس هست به یک مولوی نمی رسد ...

درعشق خدای قویترین شاعر کائنات می شود ...

سه:

بیرونم کن از دلت و بیندازم کنار موزه ها ...

بگذار هنر مندان شهر بدانند که دستاورد عشق ما ...چه بوده است ...


چهار:

گلوله سینه را پاره کرد و هیچ هم نشد ...

جز اینکه به آمار خواستگاران مرده ی تو یکی اضافه کردند ...

پنج:

سلام ای واژه ی بیداری سحر ...

ای آن مرحله ای صبح که هیچ گاه ندیدمت!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به خواب دیدم ولی ...

ازآن چه دربیداری دیده ام درحیرتم هنوز ...


هفت:

موی نازک تو پیچ خورد روی شانه ام ....

یک بار قرض گرفتی و یک عمر ...به عشق گذشت ...

هشت:

ترامپ اگر تو کور شوی ما چه می کنیم ...

حالا که بینایی تو ربطی به مغزتو ندارد!!!

نه:

دکتریا(مکانیک):

عزیزان من!باید توضیح بدید دیسب چی خوردید که معده تون این همه به هم ریخته ...

مامان بنز:

آقای دکتر ما دیشب بعد مدتها خونه ی پسرم همین پراید که اینجا نشسته شام مهمون بودیم ...بعد شام گلاب به روتون حالمون بدشد ...

دکتر یا (مکانیک):

دقیق بفرمایید چی میل کردید ؟

مامان بنز:

قیمه ...قورمه ...سالاد الویه ..

دکتر یا (مکانیک):

خانم همگی مسموم بودن...

مامان بنز:(با کمی مکث)...

ببینم پراید تو پنج شنبه شب رفته بودی خونه ی زن عمو پیکان از هرکدوم یه قابلمه بهتون غذا نداد ...

ببین من چه ساده ام که بوگاتی رو باور کردم ...

پراید:

مامان باورکن سوپ دیشب رو خودش پخته بود ....

بابا پژو:

می گم بنز من و تو تا حالا چه جوری زنده موندیم ؟


ده:

رهبرم ...

زبان من نیست که می گوید ...

زبان ملت ایران است ...

که آرامش را ستایش می کند ...

وقتی شما و سربازان ولایت ....این گونه هستید ....


یازده:

میان دو ابرو سرنوشت من نوشته است ...

جایی که تو عزیزمن ...هرگز قادر به خواندن آن جا نبوده ای ....

دوازده :

دیگر کوچه های ایران فراموش نمی شوند ...

مگر می شود شهید را که اهل همان کوچه است...فراموش کرد ...

سیزده:

ای بابا کیبوردم حروفش پاک شده دارم میم رو نون و نون رو میم می زنم ببخشید درهر صورت ...


۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پراید می رفت به سرعت نورو من درحسرت یک لحضه نشستن کناراو...

یک:

روی باران می شد حساب کرد وقتی هوا سالم بود ...

اکنون باران می رود ترکیه ...دیگر چه هوای سالمی !!!

دو:

آن هلو که دوس داشتم ...توی حلقت گیر کرد ...

تا تو باشی قلدرانه توی ظرف میوه ی من ...دست نبری!!!

سه:

توی کافه تلویزیون روشن بود ...

وخبرها زیر نویس می شد ...

من هنوز داشتم با صدای خانم ادل چای می خوردم ...

وپاهایم را با تیک عصبی ...تنها می گذاشتم ...

که تو با یک روز نامه ی عصر آمدی ...

رفتی روبروی آینه ...

که صفحه ی اول را قورت دادم :

" مردی با کلاه آبی و شلوار طوسی و یک کیف پول ...سال هاست که ...گم شده..."!!!


چهار:

درکشوهای میز دفتر من ...

عکس تو قاب نیست ...عزیزدلم...

دست می اندازم و هروقت که شد ...

برمی دارمت و می بوسم ات عزیزدلم !!!

پنج:

یک روز آمدی به پایتخت دلم ...ولی به روستایی بودن متهم نشدی!!!

آن قدر کلاس رفتار تو بالا بود ...که جمع شدم توی کامرانیه ی دلم !!!

شش:

مزار شش گوشه ات هوای مرا داشت یا حسین (ع)...

گم شدم میان جمع ولی ...تو پیدایم کردی ...یا حسین (ع)...


هفت:

امواج روی زمین ...خیلی نقش مهمی بازی می کنند چندتایشان را می نویسم ...

موج دریا ...موج مثبت ...امواج الکترونیکی موبایل و دکل های ایشان ...امواج ماورای صوت دلفین ها و خفاش ها ...امواج ماکروفر یا ویو ...امواج الکترونیکی مغز ....امواج الکترو کاردیو گرافی...امواج ام ار آی و سونو گرافی و اولترا سو نو گرافی ...امواج رادیو و تلویزیون و مهمتراز همه موج مکزیکی !!!

هشت:

ترامپ هاپویت کجاست که ببیند زانوی تو ...

مقابلش زانو زده ای و می بوسی لب هایش ...!!!

نه:

پراید:

مامان دیشب خیلی خوش گذشت جاتون خالی بود ...

مامان بنز:

لابد دیشب اینجا نیومدین دست مبارکت رو کردی تو جیب و یه پیتزا مهمونش کردی !!!

پراید:

نه مامان!زنگ زدیم خونه ی زن عمو پیکان !اونم قربون صدقه مون رفت گفت شام بیائین اینجا مام رفتیم ...جاتون خالی قیمه و قورمه و الویه پخته بود !!!

مامان بنز:

یعنی برایه شب بی شامی تو خونه ی من؟!!!

پراید:

مامان صله ی رحم کردیم!!!

مامان بنز:

جهنم!بوگاتی رو امشب بیار با هم آشتی کنیم !!!آبرمون رفت!!!


"این خانم ننه خاورن ولی یه رستوران دارن با غذاهای خونگی نوش جان تون "


ده:

رهبرم ...

گاهی توان ادامه ی راه نیست ...

ولی جمله های شما ..

می کشد مارا به سوی مهدی موعود(ع)...

یازده:

حوصله ندارم ...

ولی از قدیم گفتن مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد ....ممنون که هستید ...تشکر از سربازان فضای مجازی ...


۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جان خوددرره "اولاد علی"می بازیم ...همچو مالک به "عدوان علی" می تازیم

یک:

درونم را آتشفشان پندارکن ...

نه این چهره ی آرام ...

که اگر تو نباشی ...

اشک هم نمی ریزد!

دو:

قند لب تو ...دیابتی ام کرد ...

الله اکبر از شیرینی لبخند ...که تو نداری !

سه:

پیراهن خود پاره نکن یوسف کنعان ...

درشهر بزرگ ما ...زلیخایی نیست !


چهار:

پوست لبت را هم که می کنی ...حسودم به آن دندان...

برای حسودان ....کیفیت موضوع حسادت ...مطرح نیست ...

پنج:

یا مهدی(ع)سرباز تو بودن لیاقت من نیست ...

آن کسی لایق تو است ...که از گزینش تو ...بالای صد گرفت ...

شش:

مزار شش گوشه ات را خدای به تو فروخت ...

جایی که خدای با هیچ کس دیگری با سر معامله نکرد ...


هفت:

می کشم سهم خودم را از تو ...هنوز زنده ام ...

برو که مال من نیست ان قلب ...می دانم دگر ...

هشت:

ترامپ آدم کشی مناسب مردان با کراوات نیست ...

ششلول ببندی راحتیم!باورکن!

نه:

پراید:

مامان ...تو چرا تولد بوگاتی نیومدی ؟حالا بوگاتی با تو قهره!

مامان بنز:

توروخدا پراید بذار یه دوسه روز اعصابم راحت باشه ...

پراید:

آخه مامان تو اصلا به این موضوع فک کردی ما برای شام چطوری بیائیم خونه تون؟


ده:

رهبرم ...

ایستادی و ایستاده ایم و ایستاده باقی هستیم ...

چون تو بیداری و همیشه به ما فرمو ده ای ...باید بایستیم "زنده باد مردم ایران"


یازده:

این آمار مزخرف سرانه ی کتاب خوندن رو کی داده؟

بابا ما نسل دانشگاه آزادیم ...

همون صب اول ترم اول دانشگاه که بودیم ...دکتر حاتم قادری برامون ده تا رفرنس مشخص کرد که اسم کتابارو نمی خام بیارم که داشتیم سکته می کردیم ...ما همه مون ترم یک لیسانس دکترامونو گرفتیم ...ولی برانمره فقط من و یکی دیگه ولی بقیه موندن چون ده تای دیگه روی اون ده تا برا ترم بعد بهشون معرفی کرد ...


جال الخالق ...قربون خدابرم

۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سکوت ...سکوت ...ناگهان برگی افتاد ..."عباس حسین نژاد "

یک:

درکمین پرنده ای بودم که نامش صدای تو بود ...

گوشم شکار کرد "صدای داوود " را و فراموشم شدی ...

دو:

لباس صورتیت مردانگی ات را زیر سئوال نمی برد ...

ولی نگاه تو به موضوع وفاداری چرا!!!

سه:

تنم را بسوزان و گریه کن ....

ای ضعیف ...خاکستر من هم روی دست تو ...سنگین است ...


چهار:

تن پوش سیاه چشم تو را روز عروسی ...

سبز کرده بود ...ارایشگر بی هنر سرکوچه!!!

پنج:

بیدمجنون خواب نداشت و نمی خوابید ...

از ترس اینکه بخوابد و مجنون ...

برای تکیه گاه ...

یک تن جاندار را ...

روی زمین پیدا نکند !!!

شش:

مزار شش گوشه ات پناه من بود و غیر تو کجا ...

از قتل بدی های خود بگریزم یا حسین(ع)...


هفت:

جامعه شناسان غربی دیالوگ را امر مهمی دانسته ولازم نمی دانند مرتب در اهمیت این مسئله از صفر شروع کنند و بگویند ولی دقیقا بین سیاستمداران و جامعه شناسان غربی اختلاف نظر اینجاست که در سیاست دیالوگ را قدرت نمی دانند!!!

وتا مرز مونولوگ یک جانبه ی خود پیش می روند بطور مثال درمورد کشور یمن مثلا اگر یک سیاستمدار یمنی به یک سیاستمدار غربی برسد و بگوید بیا باهم یکی دوکلمه حرف بزنیم ...به نظر شما چه جوابی می گیرد؟

یا مثلا اگر نظریه ی جامعه شناس غربی در مورد پست مدرن و استفاده از رسانه های ارتباطی در جهان مدرن باشد ...

برای دانشجوی تبتی که بیشتر عمر خودرا درقله های اطراف اورست گذرانده است به چه دردی می خورد ؟

گذشته این که سیاستمداران امروز کمکم دارند گذاره های مذهبی را هم دردیالوگ وارد می کنند و این دیگر خط پایانی ست برای دیالوگی که دارد به فنا می رود !!!

هشت:

ترامپ کری ولی ماشالله زبان داری به چه درازی ...

این چه وضع است ؟یک دکتر برو انقدر لب خوانی نکن!!!

نه:

پراید :

مامان ...با مامان بزرگ اینا فردا بیائید خونه ی ما !

مامان بنز:

واقعا؟چطوری؟با ب.گاتی هماهنگ کردی ؟

پراید :

آره ...دیشب حرفش بود که شما تا حالا نیومدید !!!حالا تولد گرفتیم ...

مامان بنز:

یعنی بعد 2سال که می آئیم کادو هم باید بگیریم ...

پراید:

نه ..من یه انگشتر الماس برای بوگاتی خریدم بعد نصفش رو ازبابا قرض گرفتم!!!

مامان بنز با حرص:

میدونی چیه پراید ...برو به بوگاتی اینا بگو پای مامانم شکسته!

ننه خاور:

ما می آئیم !بنز جون باورکن مردیم از بس دست پخت تو رو خوردیم ما می ریم!!!


ده:

رهبرم ...

مرگی که پشت آن جاودانگی ملت ایران نباشد ...

مرگی ست که برای بعضی ها ...

هر ثانیه اتفاق می افتد ...


یازده:

دلم رو فروختم به یه سبد گل ...

که یه هفته روی میز خونه ی مامان اینا طول کشید تا خشک شه ...

تو تو تو خیال نکنید که شمارو می گم ...

امیر جان با توام که احساس ات 

پشت اون سبد بود ...

هنوز نگه اش داشتم ...

۲۵ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درمان نپذیرد دل کودکی که مادر دوستش دوستش ندارد!!!

یک:

طلب کردم سیاهی مویت را از خدای تو ...

بی مویی مرا ...خدای تو درمان نمی کند؟!!!

دو:

ته چاه مروت نشسته ام که نرم سرتورا !!!

ای برادری که به من تیغ انتقام ...داده اند!!!

سه:

میلاد تورا دیده بودم و باور نمی کردم ...

که پیری و عاشقی به یکبار بیایند ...برسرم!!!



چهار:

تنت رفت و نامه هایت سوخت و انگار نبوده ای ...

این دنیا مثل تو بساردارد ...کاغذ کاهی !!!

پنج:

سرم امد آن خنده هایی که نثار تو می کردم ...

به عاشقی و بله بله گویی تو ...دچار شدم ...

شش:

مزار شش گوشه ات ...فقط جای دفن تو نیست ...

آن جاست که خدای فرستاد سپاهشرا و فرمودی:

من بمیرم نفرست!!!

هفت:

درکشورهای جهان وزندگی مدرن الکترونیک مسئله ی مهمی ست ...ولی از ان بالاتر شگفتب ارتباط بی سیم است ...

درحال حاضر بدون درنظر گرفتن سیم با موبایل حرف می زنیم ...تلویزیون می بینیم ورادیو می شنویم ...درمحاسبه ی دنیای باسیم دنیا باید سیم کشی می شد ...

از ان طرف مهندسی تلویزیون وتلفن همراه جالب است ...پخش واحد یک موضوع از تلویزیونی به تلویزیون دیگر درحدود 30 ثانیه تفاوت دارد واقعا دنیای واقعی ما چقدر مجازی است؟

اگر ما داریم رادیم می شنوم انتقال صدا با سرعت کم و اگر تلویزیون می بینیم انتقال تصویر با سرعت نور به چشم ما می رسد ...صوت و تصویر در تلویزیون چطور باهم سینک یا هماهنگ می شوند؟

"منو دارن می برن بیمارستان"!!!

هشت:

ای ترامپ خشن نباش و ببخش و با احترام باش ...

ما سر میز شام هیچگاه دشمن خودرا نفرین نمی کنیم!!!

نه:

پراید:

مامن خانم مددی کی میمیره؟

بابا بیوک:

بتوچه!!!

مامان بنز:

چطور؟

پراید:

مامان بابا داره میمیره یه کلیه اش رو بگیریم بدیم بابا!

مامان بنز:

عزیزم!خودش کلیه اش رو دیالیز کرده بدرد بابات نمی خوره!

پراید:

همین!دست دوم ارزونتره!

باباپزو:

یا خدا!



ده:

رهبرم ...

کنارتو ...

ویرانه های ذهن من آباد می شود ...

از بس که به سربازان ولایت آباد گری آموختی ...

یازده:

کلا بعضی ا گوشن!یعنی خودشون گوشن فک می کنن تو رادیویی!!!

بابا بس کن خانم گوش!تا کسی رو رادیو فرض نکنی !!!

دنیا داره عوض میشه یه کوچولوام از چشات استفاده کنی بد نیست!!!

توان گوش 20 درصد و توان چشم 80 درصده ...مغزتو اکبند نبر اون دنیا !!!

........................................................

ای فضای مجازی ارزان ...

من تورا فداشوم ...تی بالا میسر !!!


۲۴ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مگه مو خودم چمه؟

یک:

زدی مرا به دیوار و گذشتند هزارنفر ....

به صورت اعلامیه ...

ای مرگ زود گذر!!!

دو:

کنار امدن من با تو آتش شمع ...

به خاطر عشقم به ...نسیم بهار بود ...

سه:

یوسف بالای بام نمی رفت چون آبرو ...

مثل برگ داشت زیر پای مردم له می شد ...


چهار:

نگذار دست هایم را بین برگ های دفترم بسوزانم ...

به جرم نوشتن از خودم برای خوانده شدن...

پنج:

تیر به شانه ام خورده بود ای شکارچی ...

که زنده زنده مرا بردی و بساط کباب ....

شش:

مزار شش گوشه ات هزار پرنده مهاجر دارد ...

که از تمام جهان آمده اند برای شفا ...


هفت:

سوختی رقیب برای بوسه ای ؟

ببین که چهره ات سیاه شد ...

وعشق سپید پسند نبود؟

هشت:

ترامپ برو دعا کن که شوروی دیگر نیست !!!

وگرنه تا به حال مجبورشده بودی ...فرانسه راهم نصف کنی !!!

نه:

پراید:

مامان!سیرابی خریدم !

مامان بنز:

آفرین پسرم دیگه داری مرد می شی ...اللهی قربونت برم !

بوگاتی:

از لج من!مامان من بدبخت دارم بالا می ارم !

ننه خاور:

انقدر این بنز بدبخت اسپاگتی به خوردمون داد ه داریم می ریم ایتالیا رو بخریم !!!


ده:

رهبرم ...

سلام سلام سلام ...

که با وجود شما هست ...

که دردهای ما دوا دارد ...

یازده:

دممون گرم ما دهه ی 50 و چهلی که بچه های دهه ی 60 و هفتاد رو ما تربیت کردیم ...

اینا دیگه پای همه چی این مملکت واستادن ...

خودمون زجر کشیدیم ولی ایران امروز بدجوری تو چشم بعضی ا رفته ...

..........................................

شعراو نوشته های امروز تقدیم به مردم خوزستان ..به خاطر گل روشون که همیشه رو لب شون یه لبخند هست ...


۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نگام نکن ...چشم می خورم ...صدام نکن می پرم بعد دستم می خوره به گلدون تو ...می شکنه!!!

یک:

آواز خوش مینا برای آخرین بار ...

گفتن سوزناک دوستت دارم به زبان انسان ها بود!!!

دو:

پیرامون دنیای آبی تو ...مشکی سیاه ...

پوشیده بودیم ...برای اینکه غیر واقعی بود!!!

سه:

شهید شد گل باغچه زیر دست نسیم ...

تا بدانند گل های دیگر باغچه دشمن زیباست !!!


چهار:

چه بد!باختم دلم را چون که بازی بلد نیستم...

گفته بودند درقمار دست اول ...همیشه برنده ای !!!

پنج:

اه ای سیاه چشم بالا بلند مو مشکی ...

منم سپید چشمی که قدر عشق تو نمی دانستم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات برای حسودان تیره بخت ...

جای درآمدن چشم است و نمی توانند دیدن...



هفت:

ده هزار تومن کرایه داده ام که ببینم تورا ...

تو درمنزل را بسته ای و می گویی رفته ام کیش...

هشت:

ترامپ کوچه های تهران کوچه های هارلم نیست ...

هنوز صد سال مانده که ما از این نظر به پای یواس برسیم!!!

نه:

مامان بنز:

پراید !پاشو ساعت 11 هه مردم این موقع ناهار می خورن پاشو صبونت رو بخور می خام جمع کنم ...

بوگاتی:

مامان ...پراید صب ساعت 6باباباپژو رفتن بیمارستان شیمی درمانی ...

مامان بنزبا بغض:

پس چرا هیچی به من نگفتی؟

بوگاتی:

تا صب داشتی خیاطی می کردی ...دلمون نیومد ...

ننه خاور:

وای جیگرم کباب شد !!!


ده:

رهبرم ...

درخانه های شهر انگار خبرنیست ...

برای شهادت سربازان ولایت ...

گریه کنند ...

یازده:

خیلی دوریم ازهم و کسی نمی داند ...

که دوری ما ازهم ...به ناگواری مرگ بهار می ماند ...

دوازده:

یه رفتار بد می تونه تو ذهن آدم ساعت ها اثر بذاره ...قدرت لایزال اللهی باید دروجود آدم باشه که بتونی این رفتارهارو تحمل کنی ...من می دونم ما داریم ازاین قدرت تو وجودمون خیلی استفاده می کنیم ...

صبر از نشانه های مومن است ...


۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

شبیه نرمی یک ابر مهربان بودی ...همیشه خنده به لب بودی و جوان بودی ..."دکتر یدالله گودرزی"

یک:

لب ات را به نیش گرفتی ...انقدر بیان عشق بد بود ...

خاک برسرمن ...اگر درحد دوستت دارم هم ...نگفته باشم ات ....

دو:

چند پشت سرمن گفته باشی کم عقل ...

باید دنبال پول می گشتم ...نه دنبال سرکار عالی ...

سه:

پاییز روی شاخه های درخت خوابیده بود ...

و بهار داشت از چشمه اب می خورد ...

شاخه ها تکان خوردند و پاییز افتاد روی ریشه های درخت ...

بها رخندید !

پاییز عاشق بهار شد ...

برگ های درخت را جمع کرد و رفت خواستگاری بهار ...

اما بهار با پسری به نام باران رفته بود ...

گفت هرسال کارم همین می شود ....

چون دیگر هیچ دختری مثل بهار لبخند نخواهد زد ...

چهار:

شکار نگاه تو ...کار هرکس نبود ونیست ...

من چون پلنگ دویده ام ...دنبال چشم تو ...

پنج:

به سرعت بخار چنگ تو باز شد !!!

جوشیده بود عشق میان مشت بسته ات ...

شش:

مزار شش گوشه ات برای من جای ندارد ...حسین جان(ع)؟

سرم بریده اند به جرم عشق تو ...کنا رتو باشم بهتر است !!!


هفت:

نادان کنار دانا همیشه بهت می زند ...

به آن چه نمی داند و دانستنش را هم ..بلد نیست !!!

هشت:

آه ترامپ برا یدیوانه ها دنیا قشنگ نیست ؟

توکه عمر خود را کرده ای؟به توچه که مردم یواس مثل مردم هیروشیما بمیرند؟

نه:

پراید :

دایی...عمه مینی بوس و دوس داری؟

مامان بنز:

اگه از بچگی زده بودم تو دهنت اینجوری نبودی !!!

بابا پزو:

تو از کجا فهمیدی دایی جونت از عمه ات خواستگاری کرده؟

مامان بنز:

آخرین نفر منم اره؟یاللا ...قبل از اینکه بمیری مهریه ام رو بده !خیلی بده که قبل از مردنت مدیون بمیری!!!

بابا بیوک:

عروس گلم!حالا که ما هنوز به خواستگار یداداش عزیزتون جواب ندادیم ...

ننه خاور:

من میخام جواب بدم !تا عروس گلم به بقیه مهریه اش برسه ....بیا ده میلیون باقی مو نده ...قبلا برات یه پارکینگ تو ظفر خریده بودیم 690 میلیون !

دایی رضوانی :

حالا مهریه ی عروس خانم چقدر؟

ننه خاور:

به "ون"خان گفته بودیم یه میلیارد به اضافه اقامت چین تایپه !!!

دایی رضوانی:

oh...my god!!!


ده:

رهبرم ...

به اشک های سربازان ولایت تو ...

چه صبرها که گذشت ...

گذاشته ایم که دنیا به جهان خود ...بخندد ....

یازده:

یک کلام ختم کلام مخلصیم ...

برای سربازان جنگ نرم و فضای مجازی ...ارزوی موفقیت دارم ...

من الله توفیق ...


۱۹ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی