یک:

به قطره ای سکوت نیازمندیم ...

تا که دریای جوشان حرفهایمان را ... بفهمیم !

دو:

گنجشک تیره روز چشم های من ...

یک روز شنبه از کنار تیر تو رد شد ...

بیر حم ترین شکارچی قرن!

طوری زدش که مرد و بعد آن ...

گنجشک تیره روز " دگر" شد!



سه:

یوسفا!

زشت بودی و کسی ... تورا دوست نمی داشت!

تا که دیدند که عاشق شده ام من ...

با همه زشتی ...قبله عالم گشتی !!!

چهار:

بوی توبوی خرابی عشق قدیمی من بود ...

چخ بویی که بوئیدنش ...آینده ی عشقی مراهم ...خراب کرد!

پنج:

انگار پشت پنجره ها " همه " تو بودند!

می رفتم و از فاصله هایم ... چه لذت!

شش:

مزار شش گوشه ات را به اربعین خریدارم!

چنان بیایمت که رقیه (س) که زینب(س) علی(س) خواسته باشند ...


هفت:

شکستم و کسی نشنید ... مردم و کسی عزادار نشد!

بستم چمدانم را و کسی نپرسید کجا؟

بسم است این همه نادیده شدن!بسم است این همه نپرسیده شدن ...

بسم است سکوت!

گوشه ای مانده ام با تمام زندگی بی پروای خویش!انقدر بزرگ بزرگ بزرگ که رفتنم جای تمام شکستن ها جای تمام عزاداری ها جای تمام چمدان بستن هارا پر کند ...

که بمانی که بمانی و من نباشم!

انقدر که دنیایت نباشد ...

عزیزمن!

هشت:

ترومپ!

بیدارشو که خلوت دنیا شلوغ شد ...

درازدحام هم "حق" بیداراست ...

نه:

مامان بنز:

پراید شلوار مشکی ات رو شستم اتو کردم گذاشتم رو درآور!

پراید:

بابا انگار مامان بازم مریض شده!فک میکنه ما آدمیم!

بابا پژو:

عزیزم!از استرسه قیمتش سه میلیون اومده پائین!

پراید:

بابا شماهمه گرونید من بیچاره ارزونم!

بوگاتی:

آره جون خودت!تو واسه ی مردم از ما گرونتر تموم میشی!

ننه خاور:

باز من وبیوکو بگی!



ده:

رهبرم ...

دست علی(ع) به همراه ما بوده و بس ...

از تنگناها گذرکرده ایم و بس ...

یازده:

بعضیها قبر آدم را از خودش بیشتر دوست دارند !و این یک حالت رمانتیکی ست که آدم خوابیده باشد و بیایند بالای سرش گل بگذارند و بروند و چه عشق است!!!

زنده ای و داری نفس میکشی دوستت ندارند!

ورک و راست و چپ و راست می زنند ...ولی همین که میمیری آن حالت رمانتیک قشنگ که دیگر برای ابد خوابیده ای ...چشمهایت دیگر آن چشم ها نیست ...دست هایت دیگر آن دستها نیست وزبانت دیگر آن زبان نیست ...به سرغشان می آید ...

برایت گل ها می آورند و اشکها می ریزند ...

ته دلشان یک گوشهی کوچک بنام وجدان چنگ می زند که کاش فلانی زنده بود و ما کمی خوب بودیم!ولی این بارقهی کوچک فقط تا یک هفته بعد مرگ طرف روشن است وبعد بطورکل تا ابد خاموش می شود و فقط زبانش می ماند که باحسرت با به یاد آوری آن خدا بیامرزی می گویند . 

بله!



دوازده:

گنجشک ترین آدم او من شده بودم

 اودغدغه اش بودمرا باز بگیرد!

حرصش که درآمد بدنم خون به جگر شد ...

من سیب شدم بلکه مرا گاز بگیرد!

(روزبه بمانی)

دورازده:

وفات امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت ...