یک:
فدای شدم ...کس ندانست که جان بی خود من ...
به جایگاه ...عظیم بود ...نزد پروردگار عشق ...
دو:
کبوترم ...بقو کن !و دوباره بزن بال ...
من اشباه کرده ام ...اگر بال تو را کنده ام ...که نپری!!!
سه:
خیال بد توی سرم بود که بمیرم ...با داروی خواب !!!
هرچه خوردم ...باز بیداری !کنارفکرتو ....زنده ...نگاهم داشت !!!



چهار:
حبیب توی تاریخ مردو دفن اش کردند دختران !!!
چه خوب ما دلبر بودیم ...عین خیالمان نیامد و زندگی کردیم تا الان!!!
پنج:
فراموشم نکردی ظاهرا بدجور گیری ...
من که رفتم ...ازسر بیکاری ات بدجور رد پا می گیری !!!
شش:
مزار شش گوشه ات تاج سرم هست ...من شیعه ی توام ...
هزارسال این سلطتنت بوده ...که می خواهد بگیرد ازمن؟!


هفت:
استاد آمریکایم ...جناب آقای فطرت بود ..."که شاید بعضی ها بشناسند!"...
و همان اول کتاب الکسی دو تو کویل را به عنوان منبع اصلی درس معرفی کردند ...
این کتاب "تحلیل دموکراسی در آمریکا "نام دارد و نسخه ی متعلق به من مربوط به موسسه ی انتشاراتی فرانکلین است .
این کتاب به قطعیت به تاریخ دموکراسی در آمریکا می پردازد ..."نویسنده"سیاستمداربوده و بین سال های 1805 تا1859 زندگی می کند ...این کتاب چنان مورد توجه قرارمی گیرد که بین سال های 1836 تا 1850 سیزده بار به چاپ می رسد ...
درصفحه ی 256 این کتاب قانون اساسی حکومت فدرال و هیئت مقننه بررسی می شود ...
نمی توانم این کتاب را تبلیغ و یا بگویم هم اکنون خزو دروس دانشگاهی هست یا خیر یا مطالبی بنویسم ولی برای شناخت تفاوت های کشورداری در فرانسه و آمریکا آن هم بع لحاظ ریشه ی تاریخی از اهمیت والایی برخوردار است ...
این کتاب با مقدمه ی هارولد لدلسکی و ترجمه مهندس رحمت الله مقدم است ...
به قول استاد کامپیوتر:اگه پیداش کردید حتما بخونید ...
به نظر شما ترامپ این کتاب رو خونده؟!!!
هشت :
خندیدم و تو طنز گفتی ...ولی چرا؟!!!
در خاطر من هست که انگلیسی گفتی :i love you!!!
نه:
بنز بوکسل کرد یک پراید ...تادرخانه اشان ...
بعد فردا گل گرفت و رفت خواستگاری به در خانه اشان !!!



ده:
برای بیماران دعاکنیم ...بعضی ا مریض روحی هستن با ظاهر سالم ...
مثل اونایی که بیماری حسادت دارن ...قدرت دارن ...جنون کشتن و مریض آزار دیگران هستن ...
به خدا اونی که تو رختخواب افتاده مریضه ولی اونی که تو جون ملت می افته ...بیماریه که نگو!!!
دعاکنیم ...
یازده:
درانتخاب تو مهدی (ع)اگرکه اختیار نداریم ...
پس چطور منتظرهستیم ؟بیا تا که ببینی .........
دوازده:
بفروش ...دیگر نمی خرند مرا تاجران شهر !!!
دیگر هیچ همسری نتواند کند عشق ...با غلامی که ...مثل یوسف است !!!
سیزده :
مرده اند درشهر های بزرگ روزی هزار لیلی و مجنون ...
اما درون شهر شعر ...همان لیلی و مجنون روزی هزار بار ...تکرار می شوند ...
چهارده :
ممنون!فقط همین .
پانزده :
ترامپ خزید پشت صندلی ریاست جمهوری چنان...
که فراموش کرد دنیا ...می خندد به کارتون های او !!!
شانزده:
پیر شده ایم و موهایمان سپید ...ولی ...
توی 80 سالگی فهمیدیم ..."عمرباهم بودن "چقدرکوتاه است !!!