یک:
درس عشق تمام شد و گریه کردیم موقع خداحافظی و فارغ شدن ...
من خسته از ادامه یتحصیل و تو رفتی خارج دکتراش هم بگیری!!!
دو:
آرزو می کردم تو مثل چراغ مطاله ام باشی ...
لذت بخش ترین شی!وقتی داشتم شعر می خواندم !!!
سه:
کوچه با تن دیوارهای خود گریه می کرد ...
تمام تنش اعلامیه های فاضلاب بود و رنگ آبیش ...
سال ها بود ...نبود ...
باران آمد ...باد آمد و عامل فرسایش بطور طبیعی در گذرزمان ...
مو جود جدیدی از تنش ساخت ...


چهار:
شادی را با خودت بردی و دست هایم یخ کرد ...
دیگر وقت پروازم ...می سوختم و فقط غم همراهم بود ...
پنج:
کینه ورز زیبای میان سال چشم مشکی خمار ....
اگر که مرده ای پیام بده!اگر که زنده ای بگو بیایم و ببینمت!
شش:
مزار شش گوشه ات دلم را برید و برد ...
من نزد علی (ع) ام و جسمم کنارتوست ...



هفت:
وکفش کی کرز چی بود؟
کفش کی کرز کفش ساقدار چرمی دو رنگ آبی تیره و روشن یا قهوه ای تیره و روشن بود که برای پائیز و زمستان می خریدیم بعد مد می شد پاچه گشاد کوتاه یا پاچه تنگ و کوتاه می پوشیدیم و می رفتیم بیرون ...راحت راحت بودیم و دل پسرای تنبل کلاسای دانشگاه توی سوراخ های بندهای سفیدش گیر بود و مگر ما محلشان می کردیم همه شان تنبل بودند !!!و نمره های بد بد می گرفتند و فکر می کردند ما مثل خودشان اهل تقلبیم وروی بند کفش مان یه جوری تقلب می نویسیم که نمره هایمان خوب است یا بالخره چون کفش هایمان خوشگل است اهل تقلبیم ..." خدا به دور"!!!


هشت:
ترومپ!
دنیار کچل کن و بعد چند هالک را سبز کن ...
وبعد لیزر آسمانی ات را روشن کن ...و از آن بالا دنیارا مثل آبکش کن!!!
نه:
مامان بنز:
دیدی گفتم قدرت یو اس داره از یورو بالاتر می ره ...من که این موهارو تو آسیاب سفید نکردم!
پراید:
مادرمن!موی سفید الان شده مد!همه می خان به رخ آدم بکشن!
پژو:
حیف!نکردیم یه چن هزار دلار بیشتر دلار بخریم !!!
بابا بیوک:
چی؟تو دلار داری؟مرگ بر؟می کشمت می رم لوت می دم بیان بگیرنت!ضد اقتصاد مملکت از خونه ی من برو بیرون!!!
بابا پژو:
ای بابا!اگه داشتم خودم می رفتم!!!


ده:
رهبرم ...
نکرده ایم برویم و تنها بگذاریم مملکت خود ...
شیر نیستیم ولی در این سرزمین آدم علی (ع) هستیم ...

یازده:
مدیریت کار سختیه ولی بعضی مدیریت ها طوری با پنبه سر کارمندا شونومی برن که نگو ...
یه سالی من تو یه مدرسه ای کار می کردم که یه مدیر جالبداشت تیپش دههی شصتی مونده بود و خیلی بلابود ...تازه مد شده بود که ملت هی برا هم اس ام اس جوک می فرستادن اسمشونو نمی گم چون همه ایشونو می شناسن بعد کاری ندارم می اومدن می نشستن تو دفتر ما و شروع می کردن به خوندن اخرین جوکا ما می ترسیدیم چایی بخوریم بپره تو گلومون ...بعد 5 دقیقه مونده به کلاس ایشون از ما معذرت خواهی می کردن و می رفتن ووودوتا معاون داشتن یکیشون از بداخلاقی و تند خوئی نظیر نداشت بلافاصله ایشون می اومد تو دفتر : نمره هاتونو دادین ندادین فلان طرح درس تون رو دادین ندادین فلان ...بعد که هنوز می خندیدیم جیگر مون رو در می آورد معاون دوم می اومد : وای همکارای گرامی قربونتون بفرمائیذ سرکلاس ...این خانم مدیر مشهور و البته سرشناس هم در فضای مجازی یکی از بهترین مدیر ای منطقه بودن و کارهاشون مثل ساعت می چرخید و مهمه دوسشون داشتن ...
همین چن روز پیش مدیر یکی از شیفتها " بعداز ظهر " عکس یه یخچال قدیمی ولی سالم رو تو تلگرام مدرسه گذاشت و گفت تصمیم داره با هزینه ی شخصی داخلش رو با همه ی خوشمزه های خنک پرکنه : ملون هندونه بتنی و ژله و پرتقال همکارا باور نکردن ولی واقعیت داشت ...نمی دونم این جور مدیرای کلک تو دنیا کجان؟
از اون طرف مدیرایی داریم که شیوه ی تنبیهی رو به تشویقی ترجیح می دن ...و جلو پونزده بیست نفر چای خور زنگ تفریح شخصیت همکارو تخریب می کنن برای هیچی ...
دنیا پر از این مدیرای عجیب و غریبه ولی دقت کنیم می بینیم اون معاون بده و اون معاون خوبه همه جا لازمه حتی تو زندگی شخصی مون ...تو دنیا لبخند زندگی رو قشنگ تر می کنه ...


..........................................................
صبا تو تاکسی از رادیو گوش کردن حالم بد می شد ولی امروز تو تاکسی یهو پقی زدم زیر خنده اول صب گزار شگر رادیو از ملت پرسیده بود نظرشون راجع به کار یک طرفه ی ترومپ چیه...
خدامیدونه مردم : یکی گفت آقو می خاد بیاد داخل می خاد بره خارج آقو هر غلطی می خاد بکنه !!!واستاده پشت تریبون هی چی میگه!!!



با تشکر از خواننده های وبلاگ در کشور های غنا الجزایر مصر عراق کویت و عربستان ... ممنون که تشریف میارید