یک:

لب ات را به نیش گرفتی ...انقدر بیان عشق بد بود ...

خاک برسرمن ...اگر درحد دوستت دارم هم ...نگفته باشم ات ....

دو:

چند پشت سرمن گفته باشی کم عقل ...

باید دنبال پول می گشتم ...نه دنبال سرکار عالی ...

سه:

پاییز روی شاخه های درخت خوابیده بود ...

و بهار داشت از چشمه اب می خورد ...

شاخه ها تکان خوردند و پاییز افتاد روی ریشه های درخت ...

بها رخندید !

پاییز عاشق بهار شد ...

برگ های درخت را جمع کرد و رفت خواستگاری بهار ...

اما بهار با پسری به نام باران رفته بود ...

گفت هرسال کارم همین می شود ....

چون دیگر هیچ دختری مثل بهار لبخند نخواهد زد ...

چهار:

شکار نگاه تو ...کار هرکس نبود ونیست ...

من چون پلنگ دویده ام ...دنبال چشم تو ...

پنج:

به سرعت بخار چنگ تو باز شد !!!

جوشیده بود عشق میان مشت بسته ات ...

شش:

مزار شش گوشه ات برای من جای ندارد ...حسین جان(ع)؟

سرم بریده اند به جرم عشق تو ...کنا رتو باشم بهتر است !!!


هفت:

نادان کنار دانا همیشه بهت می زند ...

به آن چه نمی داند و دانستنش را هم ..بلد نیست !!!

هشت:

آه ترامپ برا یدیوانه ها دنیا قشنگ نیست ؟

توکه عمر خود را کرده ای؟به توچه که مردم یواس مثل مردم هیروشیما بمیرند؟

نه:

پراید :

دایی...عمه مینی بوس و دوس داری؟

مامان بنز:

اگه از بچگی زده بودم تو دهنت اینجوری نبودی !!!

بابا پزو:

تو از کجا فهمیدی دایی جونت از عمه ات خواستگاری کرده؟

مامان بنز:

آخرین نفر منم اره؟یاللا ...قبل از اینکه بمیری مهریه ام رو بده !خیلی بده که قبل از مردنت مدیون بمیری!!!

بابا بیوک:

عروس گلم!حالا که ما هنوز به خواستگار یداداش عزیزتون جواب ندادیم ...

ننه خاور:

من میخام جواب بدم !تا عروس گلم به بقیه مهریه اش برسه ....بیا ده میلیون باقی مو نده ...قبلا برات یه پارکینگ تو ظفر خریده بودیم 690 میلیون !

دایی رضوانی :

حالا مهریه ی عروس خانم چقدر؟

ننه خاور:

به "ون"خان گفته بودیم یه میلیارد به اضافه اقامت چین تایپه !!!

دایی رضوانی:

oh...my god!!!


ده:

رهبرم ...

به اشک های سربازان ولایت تو ...

چه صبرها که گذشت ...

گذاشته ایم که دنیا به جهان خود ...بخندد ....

یازده:

یک کلام ختم کلام مخلصیم ...

برای سربازان جنگ نرم و فضای مجازی ...ارزوی موفقیت دارم ...

من الله توفیق ...