بی شمس

ادبی

۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

چطور با دوقطب فعالمان کنار بیائیم یا روایت درمانی !!!

یک:

دگر برای پروانه ...سوختن مهم نیست ...

یک بار کاملا نرده بود وقت پیلگی ...

حالا که بال دارد ...

دو:

مغرور نباش که دنیا تمی خرد ناز کسی ...

آخرش یک گور گذاشته اند برایمان که ...

بفهمیم که قطر داشته هایمان چیست !!!

سه:

نمی گیری جان کسی را ای فرشته ی مرگ بیهوده ...

بیهوده نیامده بودیم ...حساب و کتاب با فرشته ی دیگری ست !!!


چهار:

یوسف خرید داستان خودش را ده هزار تومان ...

رفت ارشاد شکایت کند ...که زلیخایش کم بود !!!

پنج:

درون کیک شیرینی تولد تو ....شکلات و موز ...

درون چشم من ...اشک تلخ بود ...

توی 90 سالگی دیگر  چطور ...

به امید سال دگر تو زنده نباشم...

شش:

مزار شش گوشه ات را چراغ بسیار است ...

چه فرق برای من که نور دلم از سیاهی چشم توست ...


هفت:

یعنی برا بعضی کارمندا البته ایران و خارجم نداره ...اداره یعنی بهشت یعنی جایی که برات برحسب رده ی شغلی چای و قند و کاپوچینو و کیک و شکلات و ناهار و وای فای مجانی و برق اضافه و کولرگازی فراهمه ...

تازه می تونی با دوستات انقدر حرف بزنی که خدامیدونه ...

برابعضی ا شغل دومم همون جاست مثل فروش املاک و غیره ...

یعنی بعد سی سال که می گن آقا بیا برو طرف نمی تونه ماموریت های داخل و خارج رو فراموش کنه ...

کسی رو می شناختم که دو روز بعد بازنشستگی مرد ...

یعنی اداره نگو بگو هلو!!!

هشت:

ترامپ ای میل ندارم ولی می دانم ...

که می خواهی از طریق ای میل مرا براندازی !!!

نه:

بابا پزو:

پراید پسرم از فردا باید شمی درمانی بشم ...ناراحت نشو ...شاید موهام بریزه ...باید مواظب مامانت باشی ...

پراید:

اه مامان چرا نگفتی بابا داره میمیره ...من آمادگیشو ندارم!پس قشط لیپو ساکشن بوگاتی رو کی میده؟

دایی رضوانی هیولا:

ببین بچه!تو رو می برمت آمریکا دوروزه مثل جت آدم میشی !!!

مامان بنز:

ولش کن داداش !پزو رو ببر پزو گرین کارتم داره!!!


ده:

رهبرم ...

درجهان پیچیده افتخار ایران به حضور شما ...

طوری که حق جویان جهان ...

به سربازان ولایت ایران ...حسادت می کنند ...

یازده:

داشتیم رد می شدیم دیدیم یه کافه ی خیلی قشنگ یه جای ساکت باز شده ...

گفتیم خانوادگی بریم یه قهوه اونجا بخوریم ...یکی مون داشت ماشین رو جابه جا می کرد که ما رفتیم ...من یهو دیدم که انگار کافه آتیش گرفته باشه دوده که هوا می ره ...

بعد یه چیزایی بالای هیجده سال دیدم ...هنوز از جوب اب رد نشده چشم بچه رو گرفتیم و با آخرین سرعت دویدیم سمت ماشین ...

خوبه بزرگ شد و تنها شد خودش بفهمه ...همیشه که ما نیستیم ...

دوازده:

هنوزم این اخلاقو داری ...

تو بازم بازی در می آری ...

یه روز دوسم داری ...

یه روز دوسم نداری ...

......................

ننگ برتو آمار الکسا ...

ننگ می فهمی؟!!!!

13,228,015

آه که هفته پیش شش میلی ون تا کمتر بودی ...

واااااای نمیرم از غصه "قاطی"

۱۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وماه دهان زنی زیباست که در...چهارده شب حرفش را کامل می کند ...

یک:

دربهشت را ببندند روسای شهر چطور...

ادعا کنند که ما ...جای بهتری برای خوابیدن داریم؟!!!

دو:

کلید بخت من ای یار میان ابروی توست ...

برداشته ای که بخت مرا سفید ترا زقبل کنی؟!!!

سه:

تن به تن می پوشند لباس عشق تو را شهر ...ولی من ...

زره پوشیده ام که لباس مرا کس درتن نکند ...غیر جان من!!!



چهار:

بلبلان شهر همه یاد گرفته اند "الو"!!!

این چه سوختن است که ما بنشینیم و تماشا کنیم !!!

پنج:

دربدر گشتیم و کسی چون تو پیدا نمی شود ...

مردی که در قلعه ی خیبر بیندازد و ...کمر راست کند ...

شش:

مزار شش گوشه ات را به چشم خویش وعده دهم ...

که حال کوربماند مهم نیست !ولی وقت دیدن تو ...چشم بگوید...


هفت:

خودرا بزرگ کرده ای درچشم کوچکان ...

جرات بکن که بزرگان منتظر بزرگی تواند ...

هشت:

ترامپ من امده ام وای وای ...

ولی چرا؟دریواس تو منتظر کنسرت اصفهانی ام!!!

نه:

پراید:

مامان!خوب شد نمردی !الان کی برامون لویا پلو می پخت؟

مامان بنز:

هیچی بهت نمی گم به خاطر کار خوب امروزت!

بوگاتی:

وا1پراید امروز چیکار کردی ؟مامان بنز کاری بهت نداره ؟

مامان بنز:

هیچی!جنابعالی که خواب بودید مامان بی ام و تون زنگ زد می خواست دنا و رانا روبیاره تو پارکینگ ما بازی کنن...گفتم نه!


ده:

رهبرم ...

وجود گرم شما را نمی توان انکار ...

میان سردی شهری که به دنبال گرمای بیشتر و بیشتر و بیشتر است ...

یازده:

دلنوشته:

اگه تو وجود هرکدوم از ما یه چیپ بود تا الان صد دفه برده بودیمش و خودمون رو به حالت بهترو بهتر و بالاتر ارتقا داده بودیم ....اونم از نظر کارایی...

ولی چون چنین مسئله ای هنوز بین ما انسان ها رایج نیست گرفتار زلم زیمبولیم ...حالا چطور ظاهرمونوقشنگ کنیم نمی دونم ...

ولی از اون جایی که یکی از سوراخ هایی که انگشت اشاره مون توش می ره دماغمونه برای تغییر در خودمون همون اول اول بیچاره دماغمونونشونه می گیریم ...

حالایه وقت مد نشه چیپ میپ بذاریم تو کله مون نمی دونم بازومون تو گردنمون وفلان که ما بدبخت شیم ...واللا...

اونوقت تو بگو این دوتا انگشت نشونه ی ما از صب تا شب باید با پشت گردنمون ارتباط داشته باشن ..الان یکی از مشکلات ما دو انگشتی تایپ کردن موبایله یعنی شست بعضی ا به قاعده ی گردو پهن شده از بس تایپ کردن "خداقوت"

.............................................................................

کامتون شیرین ...بالایی پرت وپلانبود؟

............................................................

اگه گفتین شعر عنوان ازکیه؟

...............................................................

دوستون دارم


۱۷ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درسم رو خوندم هی هی ... دکترم شدم هی هی ...دیگه هیچی!!!

یک:

بگذار بروم از دنیایی که تو ...درون آن نیستی ...

چون ماهی درون یک تنگ قشنگ ...بی تو بال بال می زنم !!!

دو:

چهره ات را آفتاب مثل گندم ...تیره کرد ...

من سیه رو تر زتو از بس که ...مهتاب خاموشم نمود !!!

سه:

تن تو پوشیده از لباس شکوفه بود ...وقتی که دیدمت ...

از عشق بهار پر بودی و لی من سعی می کردم کنار تو ...


چهار:

می دانم که می روم و تو حتی یک روز ...

جرات نکرده ای که بیائی و به عمرم ...اضافه کنی ...

پنج:

کوله بار تجربه ی تلخ کجا ببرم به جز فضای مجازی ...

که برای کسی دیگر احساس همدردی نمانده ....از بس که کرده اند!!!

شش:

مزار شش گوشه ات هنوز نفس داشت که من ...

کشتم درون خویش را تا تو بیدار شوی ...


هفت:

یعنی کلا بعضی ا با کنکور میلیاردر شدن اونم جلو چشم همه ! بعد یه عده تو کنکور دکترام شرکت کردن قبول شدن درس خوندن ولی با حقوق سه میلیون تومن دارن تو این مملکت می گردن ...

یه قوت لایموت دارن تو این مملکت می خورن ...

یعنی من به فیش های نجومی اعتراض ندارم ...به پولدار شدن هیچکی تو این مملکت کارندارم ...

الا کنکورچی ا !!!

هشت:

ترامپ نکند بکشندت و من بیچاره شوم!!!

اینجارا به عشق تو می خوانند من کیم؟!!!

نه:

پراید:

مامان نترس!هیچیم نشده ...فقط دفترچه بیمه ام روبده!!!

مامان بنز:

ای پسرم!چرا این شکلی شدی؟سپرت رفته تو صندلی عقب!

بوگاتی:

دعای من بود!من از اول بابینی پراید مشکل داشتم!حالا جراحی می کنه میشه برد پیت!

پراید:

مامان پولم میدی ؟!!!



ده:

رهبرم ...

غزل غزل شعررا فراموش کردن کنارتو ...

یعنی که عشق به تو ...کاملا جدی ست ...

یازده:

یعنی می رم تا لب مرگ بعد عزرائییل نمی آد برمی گردم ...

دوباره همین طور الی آخر ...

یعنی می رم ا ...ولی دیگه چیکار کنم کلا من خوش قولم !!!

دوازده:

سر اذونی دعاتون می کنم که همه عاقبت به خیر شیم ...


۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عاشقم برهمه عالم ...


یک:

درسرنوشت من ....دست نداشته ای ...

پس این چیست؟

که بارها تا لب مرگ بارتو امدم و برگشتم ...

دو:

به کام دریا شیرین است ماسه های تلخ ...

ان قدرکه درثانیه صدهزار بار می اید ...

سه:

کنار دست تو آموزگار شدم زلیخا !

که عشق اگر درید پیراهن کسی ...به یاد گرگ های گذشته ام نیفتم!!!



چهار:

خدای را بخشیده ام چون تقصیر نداشت ...

برای مردن من ...وقت عاشقیت!!!

پنج:

بیسکوئیت کنار قهوه ی ترکم را تو می خوری؟!!!

من هزار سال است که با قهوه چی بدم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را روی بوم نقاشی ...

کشیده اند و من فرسنگ ها دوراز تو ...سلام می دهم...


هفت:

طلبکارم از خدای ...تورا که به من نداد...

ومن بی وفا می شوم و بایکی دیگر می روم !

هشت:

ترامپ خسته است و دیگر سفر خارجی نمی رود ...

البته اشکالی هم ندارد ...همین تا عربستان بس بود!!!

نه:

پراید:

جای مامان خیلی خالیه !راستی چرا نگفته بود یه خواهرم تو ولنجک داره ؟

بابا پژو:

تو چیکارداری؟اون دندون سپریات رو سالم نگه دار مثل من نشی...

بابا بیوک:

پژو ...بیا این ساکهای مامانتو بذار تو مینی بوس ما داریم می ریم آبادان!

باباپزو:

کجا؟

بابابیوک:

آ ب اد ان ...ننه خاور داره می ره پیش خواهرش میتسو بیشی!!!

بابا پزو:

ایول چشم و هم چشمی ...یه چن روز نفس راحت می کشیم !!!


ده:

رهبرم ....

به لبخند آرامش بخش تو ...دل بسته ام ...

که جهان پر تلاطم امروز ...

پشت ایم لبخند ...

برای من دنیای آرامش است ...

یازده:

گورباچف دریکی از کتاب های خود نوشته بود :


که از عوامل انحطاط بعضی جوامع ...مصرف بیش از حد ویسکی و شراب است ...

البته دردوران اخیر معاصر کشورها مستقل بوده و استعمار اصلا وجود ندارد !!!

بااین حال دردوران استقلال و یک پارچگی کشورها عوامل انحطاط درونی وجود دارد که یکی از آن ها به طور مسلم مشروبات الکلی ست ...

"خیالتون راحت...فقط یه چی گفتم...نگو نگفتی !!!"

دوازده:

بریز بیرون دلت را و هرچه می خواهی بگو ...

که خود نگهداری بیش از حد منجر به فوت هم می شود !!!

سیزده:

دوستون دارم 


۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

به رضای تو نرفتم ماندم ...رضا(ع) رضایتم بده که بمانم...

یک:

زندگی من دراین دنیا برای تو"دغدغه "نبود ...

برای همین فرشته ها که ازتو بهترند مرا بردند ...دنیای دگر ...

دو:

صد در صد عشق من به تو ..خالص بود ...

ای دیابتی مگر نباید عسل 100درصد خالص باشد ...

سه:

رفتم و از دریا کیلومتر ها فاصله گرفتم ...

دیگر بوی ماهی نمی آمد...

من به موجوداتی که داخل شکم دریا شناور بودند ...

از کودکی حسادت می کردم !!!


چهار:

تن به خواب داده بودند گل های باغ روی دوش هم ...

صبح دیر آمد ...نمی خواست که اصلا بیدارشان کند ...

پنج:

یوسف درآمد از اتاق زلیخا و گفت"وای عشق!

آن معضلی که سال ها با پدرش داشت و حل نشد!!!

شش:

مزار شش گوشه ات دریغ که راه ندارد ...

به آن دلی که باورش ایمان شیعه نیست ...


هفت:

بوسم نکرده ای و طلبکاری از من و هزار دلیل ...

که رفته ای سراغ دیگری و دیگر خیالی نیست ...

هشت:

ترامپ باورم نمی کنی و ایرانیم و هنوز جنگ زده ...

شد سال درهمین خیال که برای سو تفاهم ببوسم ان دست خلافت را...

نه:

پراید :

مامان !بدو خرید کردم تو این گرما از جون افتادم کاش یه بردر داشتم !

بوگاتی:

وا! پرایدبا وجود خواهرت ما یه سر خر سر مسئله ی ارث داریم !

باباپژو:

من هنوز زنده ام آدم شو!

مامان بنز:

بوگاتی جان بااین سرعتی که تو می ری و باسنی که بابات داره پراید زود بازنشسته میشه ...

عمه مینی بوس با عجله:

داداش میوه داریم !آقا "ون"اینا دارن میان خواستگاری...

دایی رضوانی هیولا:

چی؟چینی دراز بی قواره !یاعلی!

بابا بیوک:

خانم !خاورخانم!عینک و ساعت منو بیار امر خیر ه!!!


ده:

رهبرم ...

اندیشه های شما را تا آخر این قرن شمسی ...

ما وارد یک هزار و سیصد و شمسی می شویم ...

و دوراز تهمتها با دست پاک ...

از باج خواهان غرب ...

فقط دست نیاز برایشان می سازیم ....

یازده:

دوستم داشتی و لکنت زبان نگذاشت ...

که عیب دیگر خود "سستی "را بپوشانی !!!

دوازده :

نمی دونم چم شده ولی یهه چم شده ...

دکترا می گن آدمای چاق زیاد عمر نمی کنن ولی مثلا هلموت کهل صدر اعظم آلمان خیلی ام عمر کرد ...عاشق غذا خوردنم بود ...

الان من نمونه ی رژیمم ولی چه فایده ...هم قراره تپل بمونم ...هم قراره زود بمیرم!یعنی چی؟!!!

......................................................................

یادم می اد یه فیلم فارسی دیدم که مرد داستان زنش رو به خاطر اینکه همیشه بوی قورمه سبزی میداد ترک کرد و با یه خانم دیگه که بوی قورمه سبزی نمی داد رفت ...

بعد از مدت ها دلش برای قورمه سبزی خانم اولش تنگ شد دید اوه یه پسر داره قد چنار !هیچی دیگه زن دوم با جونمردی اجازه داد که برگرده پیش زن اولش و خلاصه برگشت ولی دیگه زنه بوی قورمه سبزی نمی داد ووچون اصلا دلیل بوی قورمه سبزی شوهری بود که این زن رو دوس داشت ...

بعد به پول قدیم مثلا پنج زار داد به زنش تا موش رو بلوند کنه و  خوشگل بشه ...

خلاصه آخر فیلمم مثل فیلم های امروزی به این گشادی نبود ...مرده دلش برا اون زنی سوخت که بوی قورمه سبزی نمی داد!!!ولی دیگه خانواده داشت و اون زنم فک کنم مرد !!!

حالا فردا با بچه ها می خایم بریم سینما اکسیدان رو ببینیم میگن مرده موهاشو رنگ میذاره ...جل الخالق


سیزده:

ای امام رضا(ع) ای امام صبر و شکیبایی ...ای شاهزاده ...

می دانی درد دل هرکس و می دهی حاجت یکایک مارا ...

برای ما هرروز تولد توست که کشورمارا پسندیده ای به عشق ...

یا امام رضا (ع) ولایت هشتم ...

........................................................

یا مهدی(ع)...

تولد امام رضا(ع)برای شیعه مبارک است ...

می دانیم که آمده ای بین جشن ما ...


۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بگو بله!!!

یک:

تلفظ صحیح عشق را ازته حلق ...

ولی درعمل ...دست کوتاهی درآستین داری!!!

دو:

کلاس درس مربوط بود به یوسف یا مجنون...

ماکه بالاخره ندانستیم کدام مجنون سوی چاه رفت؟

سه:

"درآسمان مروت و مردانگی مطرح نیست"...

"جو ثابت است"

کهکشان ثابت است"

"درزمین باید اثبات شود قانون های فرا زمینی"!!!


چهار:

توی چشم های سبزمن ...جنگل نبود ...

یک کلبه بود که تو با لباس سبز داشتی درش رو می بستی !!!

پنج:

روایت است که امام رضا غریب هست(ع)...

ولی این همه شیعه ...که تشنه ی چشمه ی جوشان ولایتش هستند ...آشنا یش اند ...

شش:

مزار شش گوشه ات فراخوان شیعه است ...

هرروز می تواند اربعین تو باشد یا حسین (ع)...


هفت:

درمورد خانه های بزرگ عهد قاجاریه و تحقیق دراین مورد که همگی گود برداری شده و طبقه ی ..

زیرین  از 25 تا 20 پله به طبقه ی هم کف می رسیده اند و گاه بیشتر ...

1...ایا زنان چاق قاجار با درایت خود هیچ گاه به طبقه ی زیر هم کف نمی آمده اند ...

2...آیا طبقه ی زیر هم کف مسکن نادر شوهر بوده و ایشان در اواخر عمر شریف خود پا به طبقه ی هم کف نمی گذاشته اند 

3...آیا آشپز خانه و سفره خانه در کدام طبقه بوده ؟وساکنین خانه هریک دریک طبقه میل می فرموده اند ...

4...ایا خدمه ی منزل در طبقه ی پایین تر یا همان زیر هم کف مسکن گزیده و ناهارو شام میل می کرده اند 

5...چاه توالت یا دست شویی را که نمی توانسته اند از طبقه ی هم کف بکشند لابد می امده اند پائیین ولی چطور

6...من بالشخصه عرض پله ها و طولشان را بررسی کرده ام ...40 سانت و حدود 20 تا25 پله پس زنان و مردان قاجار آرتروز نداشته اند؟

7...با توجه به وزن بالای زنان دوره ی قاجار آن ها روزی چند بار از این پله ها بالا وپایین می رفته اند...

8...فلانی تو خونه ی فلانی که از پدرش به ارث رسیده چرا آسانسورگذاشتی ...اونم که خراب بود!!!

9...قربون خدابرم !یه دونه پله ی اتوبوس الان برا ما مسئله است !!!

هشت:

ترامپ نگشته بود ی دنیا و رستورانت ژول ورن ....

زد و رئیس جمهور شدی ...حتی رفتی عربستان!!!

نه:

پراید:

من کودک کار بودم ...من از بچگی تو خیابونا کارکردم ...من تو این سن و سال هیچی ندارم!

"با صدای استاد خسروشاهی همون آلن دلون خودمون"

مامان بنز:

داری تئاتر جدیدت رو تمرین میکنی؟

بوگاتی:

مامان یه دفه بچه ات رو جدی بگیر!

مامان بنز:

پسرم!صد دفه گفتم ازهنر نون درنمی آد ...برو آدم شو!

پراید:

راس می گی؟پس این بوگاتی چیه؟

"همه سکوت"!!!

ده:

رهبرم ...

خوابم ...

که در آبادانی کشورم ...نمی بینم دست های سربازان ولایت را ...

باید بیدارشوم ...

ولی شما ...

عشق را پنهان می کنید ...

یازده:

چه کنم عشق تو را ای رضای(ع) من ...

راضی نمی شود دل من ...جز رضای تو ...

دوازده:

دوستانی که خنداننده شو رو می بینن نظر شون راجع به فینالیست ها متفاوته ولی من ...هربار اجرای آقای معتضدی رو دیدم گریه کردم ...

مخصوصا دفه قبل رو چون بعضی شغل ا یه عمر باید حضور فیزیکی نداشته باشی ...ولی بعضی ا از همون دفه اول تو چشم ان ...

"برای همه اونایی که یه عمر توی دنیا یدیگه یه جوردیگه یه جایی که ما اصلا فکرشم نمی کنیم و نمی تونیم بکنبم و زحمت می کشن ...صلوات"

"حالا یه کف مرتب "


..........................................................

پیشاپیش عید تولد امام رضا علیه السلام مبارک


۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چوپولادزنگار خورده سپهر...تو گفتی به قیر اندراندود چهر...

یک:

درمانده نشسته بودم ...لب جوی تاتو بیایی...

دیدم نیامدی و اشک سرازیر ...

دیگر چه صفایی بی وفای عزیز!

دو:

فی فی را جای من نشانده بودی روی صندلی شاگرد!

گفتم خدارو شکر که جایگاه من"نگاه به یک سگ"دیگر نیست!!!

سه:

شب را رقم زدی باران ....به میلیارد ستاره ...

اماکه عقل من به چشم نیست ...

که دریا شب ها ...فقط یک ماه دارد!!!


چهار:

تنوع مرگ آن قدر زیادست ...مثل تنوع رنگ چشم ها!!!

بطور مثال"چشم یخی دورخاکستری"!مدل مرگ پارسالم بود!!!

پنج:

رفتی و رسیدی به آلاسکا و دانشگاه غیر انتفاعی اش ...

ما اینجا دکترا گرفتیم و آلاسکا خوردیم و"دهاتی"گوش می کردیم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به عشق امام رضا(ع)...این روزها ...

چه بوسه ها وبغل ها که رد و بدل کردیم ....ما شیعیان شما ...


هفت:

یه دبیر اقتصاد داشتیم به نام خانم کرباسی ...که اگه فوت شدن خدا بیامرزدشون و اگه زنده ان سلامت باشن ...

وقتی می اومد کلاس ما باید می ایستادیم تا دفترشو در می اورد و می نشست تا ما می نشستیم و گرنه دفتر کلاس رو چنان پرت می کرد وچنان دراین کار مهارت داشت که نگو ...

زمان شاه روزنامه نگار مجله سپید و سیاه بود و مدیر دبیرستان پسرانه رهنما در منیریه ...

فکر می کرد ما باید یه جوری تربیت بشیم که اونا نشدن ...بدبختی تمام روزهای هفته به مدت چهارسال اول صبح باهاش کلاس داشتیم بازم بدبختی برا ی یه مدتی پنجره ی کلاسمون باز می شد به مدرسه ی نظام که الان دانشگاه امام علی (ع)هستش و صبح الی الطلوع که دانشجویان داشتن ورزش رزمی می کردن خانم کرباسی ام سرکلاس ما بود ...

مدیون باشم اگه فکرکنید که ما کمترازاونا بدبختی کشیدیم ...

یعنی تمام مدل های اقتصادی مرکاتلیسم ماتریالیسم کمونیسم وهرچه ایسم دیگه ای مثل لیبرالیسم رو مثل بلبل بلد بودیم ...تنبل و زرنگ م نداشتیم اگه داشتیم با افسرای نیروی زمینی مقایسه می شدیم!!!

این بود خاطره ی من البته بدلیل اینکه دی شب خواب مدرسه مون رو دیدم !!!

هشت:

ای ترامپ ما زنده ایم چون عشق مان ولایت ماست ...

پس مردم یو اس چه می کنند وقتی که در میتینگ علیه تو می رقصند!!!

نه:

پراید:

مامان !بدو یه آب هندونه ی خنک بیار!

بابابیوک:

پسرم مشتری می آد کولرتو روشن کن !

دایی رضوانی هیولا:

من شنیدم امسال تو ایران گربه ها از گرما مردن!

عمه مینی بوس:

وا!دایی جان!بدون من می خای بری آمریکا!

مامان بنز:

ببین پراید وقتی می آیی جوخونه کاملا عوض میشه !


بوگاتی:

مامان ولش کن این نخبه است ...خوبه فرار کنیم ایتالیا!

ننه خاور:

حالا چرا ایتالیا ؟مگه دائیش آمریکا نیست؟

تیبا:

نمی خام تو بحثتون شرکت کنم ولی اینا برن ایتالیا دیگه هیچ وقت نمی بینیشون ...می خان برن مافیا!

بابا پژو:

بابا غلط کردم!آدم شید!!!

ده:

رهبرم ...

تعهدی نداشتیم ونداریم ولی عاشق توایم ...

که اموخته ایم ازشما ...

مردانه بایستیم....

 که می شود هر تعهدی را هم شکست ...اگر عاشق نباشی ...

یازده:

چقدر کوله پشتی صبربعضی ا سنگینه...

یه بچه یه ماهه اندازهی خودش یکی ام مثل من اندازه خودم ...ویکی مثل خدا که دیگه نگو ...

دوستون دارم و مخلصتونم ملت ایران


۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

من عادت دارم برای روزهای تعطیل شاد باشم ...فیتیله شنبه تعطیله!!!

یک:

وای که من ...روسیاه روی سپید تو...

آن جا که نزد خدا...حساب عاشقی رو شود ...

دو:

صدای خوردن دندان هایم به هم ...همین تابستان !

چقدر لرزیده ام به تن ...اگرم آبرو پیش تو ...ببرند!

سه:

چقدر خواب که عاقبت به خواب می رود زندگی من !

ولی کدام خواب ؟که رویایش دیدار روی تو ...


چهار:

کنار دریا افتابه مسی لازم نیست!!!

اگرکه مثل من ...به اب شیر دست شویی کفایت کنی !!!

پنج:

به ترتیب حروف الفبا نوبت من همیشه "میم"بود ...

نترس!دردفتر عاقبت هم ..مثل فامیل "همیشه اخرم"!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را به تن کشیده ام چون مرگ ...

منی که پیش تو با ذهن عریان خود شرمنده ام ..یا حسین(ع)...


هفت:

راستش را بخواهید هیچ کس تا حالا نیامده بگوید ...درکتاب های قدیم مدرسه ها عاشق کوکب خانم می شده !مردم بیایند چه بگویند !

بگویند خانم با سلیقه اقلا دوتا تخم مرغ توی خانه اش بوده که به مهمان سرزده بگوید بفرمایید !

الان دیگر معیارها عوض شده و اصلا کسی به این جور خانم ها توجه نمی کند!

مردم رفته اند "مال"خرید کنند ...همان جا چند تکه مرغ اسپیسی هم می خرند حالا یا سرخ شده اش را همانجا می خورند یا اینکه می برند خانه ی مادر شوهر و دیگر ماشین ظر فشویی اشان را هم روشن نمی کنند و دست جمع "می زنند "وبعد مادر شوهر محض تفریح د رتنهایی خود پا می شود و چارتکه طرف می شورد !

................................................................................

خواهر من!مای لیدی !عزیز!

درخرید شاسی بلند نه تنها چشم ملت را کور می کنی بلکه در آمدن به ورود ممنوع جگر ماراکباب می کنی وقتی بلد نیستی دنده عقب بروی!

جان من!گل قشنگ من !ناگهان یکی گفت:

تو باید ماشین کم عرض و طولی چون پراید را به این کوچه ی تنگ می آوردی !

که قلبت شکست !درچنین ماجراهایی تو تقصیر نداری!!!

هشت:

ترامپ دردانایی تو اگر شک کنند اروپائیان خل!

ما اصلا اصلا به عقل تو شک نمی کنیم !چون دانا ئیم!!!

نه:

پراید:

مامان!بدو سیخ بیار !بوگاتی کلیدرو تو من جا گذاشته !

مامان بنز:

پسرم!این چه طرزحرف زدنه!مشکلت رو با روانشناس حل کن!خودرویی یا ادم!

بابا بیوک:

بیا سیخ!من همیشه باید یه سیخ جیگر بخورم !کوفتم شد!

باباپزو:

بابا کم خونی داری!قرصآهن بخور!"خودروایییییییییییییییم"

دایی رضوانی هیولا:

ماگفتیم داماد مون عاقل میشه!آدمیممممممممممممم!

مینی بوس:

آقا رضوانی من ساکت نیستم؟!!!!


ده:

رهبرم...

وای از ان روزها ی سخت که ما نمی دانیم ...

چطور چشم های اشک بار فرو خفتند ...

ما دررویای خود ...شما درکمین دشمنان ...

همراه سربازان ولایت ...پیش می رفتید ...

یازده:

من دوستون دارم ...و خودتون می دونید که ننوشتن چقدرسخته!می نویسم دیگه!!!

با تشکر از کل فضای مجازی...


۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

فرو شدن چو بدیدی بر آمدن بنگر ....غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد ؟!!!

یک:

درشهررا بسته اند تا عاشقان نیایند به داخل ...

از بس که عاشقیم ...جا برای عشق تازه نیست ...

دو:

مرگ در می زند و خانه پراست از جان ...

من می روم و بقیه پنهان شده اند پشت سرمن ...

سه:

پدرم رفت و بالاخره فهمیدم ...

بوی نان تازه که می خرید ...بوی دست خودش بود!!!


چهار:

برگشت از آسمان باران و ما چقدر خندیدیم ...

که ای خدا!رفتن هر قطره به ناز...چه بازگشتی دارد ...

پنج:

صورتک بستی و شکل ماه شدی...تا عاقبت بمیرم!

دستم کشید صورت تو ...دیو چهره جان!

شش:

مزار شش گوشه ات را پسندیده اند مشکل پسندان ...

برای درد دل و عشق بازی و سخن گفتن ...با خدای ...


هفت:

تپل داشت جان می کند ولاغر هنوز داشت می خورد ....

دمپایی لاستیکی کنار حیات بلند شد و یک بار دیگر مستقیم خورد به سرتپل !

تپل مرد و لاغر هنوز داشت می خورد که مادر رفت و حشره کش آورد تا لاغررا بکشد ...پدربه غرغر افتاد:ای خدایا زن !من به بوی حشره کش حساسیت دارم ...

مادر دمپایی لاستیکی را دقیقا زد همان جا یی که به تپل زده بود ...لاغر گیج خورد و بلافاصله مرد !

بعد امد جارو و خاک اندازش را اورد و هردو را یک گوشه ی حیات جمع کرد تا بعد ...مورچه ها خبردارشدند و به به کنان به چاق و لاغر حمله کردند ...

مهشید آمد تا پوست شکلاتش را بیندازد داخل سطل زباله ...یکهو گفت:

مامان بزرگ !به نظرت مورچه ها خطر ناکتر نیستن؟

مادربزرگ خسته گوشه ی حیات نشست و گفت:آره !اونا عاقبت ماروهم می خورن!!!

هشت:

ترامپ هنوز دلت خالی نشد از ما ...ای جوان نوبخت!

که این همه نقشه کشیده بودی از قبل !!!

نه:

پراید:

مامان خوبی؟

مامان بنز:نه!

دایی رضوانی هیولا :

بابا جان:دزد همه جاهست !یه دونه لاستیک هزار سال پیش رو انداختی کنار پارکینگ دزد اومده برده !

مامان بنز:برادرجان!یک گوشه از تن مادرمون بود!

دایی رضوانی هیولا:

خدابیامرزاز مادرمون اتوبوس بنز بود !دیگه اون لاستیک بدرد کسی نمی خوره ...اصلا چنین خودرویی وجود نداره!!!

بابا بیوک:

شما خودرواید!!!

دایی رضوانی هیولا:

پ چی ام؟

بابا بیوک:

کلا خانواده ی ما یه محل می ارزن!تو خودت دویست هزار دلار قیمتته ...اونوقت خودتو با یه آدم سیصد میلیونی مقایسه می کنی ؟!!!


ده:

رهبرم ...

دوست دارم بشوم آن چه مرا خواسته اید ...

سعی ام این است ...

خدایا به دلم قوت ده...

یازده:

نمی دونم چطور شهادت آقای تورنگ رو تسلیت بگم ...

که وقتی بعضی داستان هارو از بعضی شهدا و جانبازان شهید می شنویم از خودم ودردهام و گفتنشون و بیان کردنشون واین که چقدر به دنیا وابسته ام خجالت می کشم ...

داشتان هایی که بدون هیچ قصد و غرضی واقعا آموزنده ان و پر از استقامت و پر از صبر و پر از عشق ان ...برای اونایی که براشون "مثل من"انگار کن که دنیا چه خبره ...

سالیان سال درد و رنج رو تحمل می کنن و با لبخند شون دنیای مارو شیرین و شاد نگه می دارن ....

"خدایشان بیامرزد و ایشان را و مقامشان را دربهشت بالا وبابزرگان محشور شوند انشالله"



۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بوسه بر پیشانی"جانم" ...کجا می روی نمی دانم!!!

یک:

سود این عشق جان سوز جناب عالی ...

کوری است و مرض قند و بی خیالی !!!

دو:

کنج شهر شاید هزاران پرنده ...

حقیقت را می دانستند ...

ولی از میان شهر یک نفر بلد بود با آن ها حرف بزند ...

همانی که از آن سوی دیگر شهر می آمد تا...

برایشان دانه بریزد !!!

سه:

بوسه های تلخ خداحافظی دوباره فرداهاست ...

که گریبان عشق مرا بفشارد ...


چهار:

درتنگنای ندیدن تو ...فقط یک عکس ...

از معصومیت تو داشتم درون جیب کتم ...

.........

روزی دوباره دیدمتو گیج شدم ...

میان حس اشتباهم و نگاه تو به جیب کتم !!!

پنج:

مهدی(ع)

به سوختن دل های عاشقان ..."خدا کند که بیایی"...

تب می کنیم امروز از ندیدن "حضرت عالی"...

شش:

مزار شش گوشه ات هزار ماشالله جای تبرک است و جا نیست ...

برای زیارت جنابعالی ...

جای "حتی "نماز دیگر نیست...


هفت:

بوس یه مسئله ی حل نشدنیه!!!

کلا بوس یه حرکت جسمی و عضلانیه "اگه اشباه نکنم ولی برا بعضیا یه چیز عجیب و غریبه !!!

خانم و آقایون ایرانی همدیگرو بوس نکنید"مثلا خانم ها" "توی خارج "فکر بد می کنن...

باباها و مامانای وطنی جلو بچه ها همدیگرو بوس نکنید زمینه های بد داره ...

معلما بچه هارو بوس نکنید بده ...باباها دخترارو مامانا پسرارو بوس نکنید ناقص الخلقه از اب در می آن ...

این میشه که یه دخترو پسر که از دامنه ی بسته ی خونواده دراومدن بیرون ...انگارکن که تو اجتماع با چیا دارن مبارزه می کنن ...وقتی ....

یه کم فکر کنیم داریم از بعضی کارای دینی ام جلو می افتیم ...وقتی تو دستورات دینی مون هست که بزرگترای دینی یکی از کارهاشون بغل و بوس یتیمان شهر بوده ...

هشت:

ترامپ شب بخیر احتمالا برای هشت سال !!!

بعد بیدار نشوی بگویی دست های من بسته بود !!!

نه:

پراید:

مامان!ما داریم می ریم خونه ی مامان بوگاتی ...

مامان بنز:

چی شده؟چه عجب!!!

بوگاتی:

مامانم بچه آورده یعنی زاییده!!!

مامان بنز:

چی؟ب ام و خانم تواین سن و سال!!!قدرت خدا!!!

بوگاتی با ناراحتی:

من یه دوسه روزی نیستم!

مامان بنز:

اصلا ناراحت نشو !هرچقدرخواستی پیش مامانت بمون !!!

بوگاتی:

اوهو اوهو .....مامان بنز بدبخت شدیم!!!

مامان بنز:

وا چرا؟تازه اول جونیش اه"با نیش و کنایه"حالا چی زائیده؟

بوگاتی:

"دنا "و "رانا"

مامان بنز:

دوقلو؟ماشالله ماشالله...کوربشم اگه دروغ بگم ...خیابونای تهرونو مامان تو شلوغ کرده...

بوگاتی :

مارفتیم!!!


ده:

رهبرم ...

سربازان ولایت شما ...

سربازند و ساکتند ...

این درس بزرگ ولایت شماست ...

بی ادعا درسکوت مخلص اند ...

یازده:

با سلام خدمت شما سرورم "امیر"

هروقت که آمدی "جدی میگم"نان و پنیر بگیر!!!

دوازده:

واقعا ممنونم از مدیریت پرشین بلاگ و همکارانشون که آیدی منو بستن!!!چون مدت ها بود اون جا رو اصلا فراموش کرده بودم و ممکن بود کسی از آیدی من سو استفاده بکنه ...

واقعا ممنونم از مدیریت های پرشین بلاگ ...

......................................

آمار الکسام اومده پائین داشتم پول می دادم بیاد بالا بچه ها گفتن یه وقت اینکارو نکنی !آمار الکسا مال منظورداراست تو که منظور نداری ....گفتم:نه!!!

حالا هی بی منظورم ببینم چی میشه!!!(هی هی هی هی هی )


۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی