بی شمس

ادبی

۲۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

وجنگ ...جز خاطرات آدم حساب نمی شود ...چشمانت را ببند که احساس صلح کنیم !!!


یک:
درتلاطم چشم سیاه تو ...
نه گرفتار که باید غرق می شد ...دل ما ...
شد ولی ...مویه کنان برگشتیم ...
درغم از دست رفتن همان دل من ...
دو:
سم بود نگاه تو ولی خورد دو چشمم ...
همه گویند که سم خوردن به ...
از زندگی بی تو بسر بردن من!
سه:
لای ابریشم موهایت چند رز به هم پیچده بود ...
هرچه بیشتر انگتان من فرو می رفت ...
بیشتر غرق موهای تو بود ...


چهار:
چرا نپرسیدی و دنبال من آمدی ...
دراطاعت به
سر بردن اضافی تو...بی شک نیست!...
پنج:
کت آبیت گشاد بود و دست های من کوتاه ...
غرق بودم میان آبی دستان تو ...جای تو ....خالی !!!
شش:
مزار شش گوشه ات بعد از زیارت نجف ...عشق دیگری ست ...
صد بوی بهشتی بعد از زیارت علی (ع)...به مشامم می رسد ...


هفت:
تق...دندانم شکست !و پرید ته حلقم ...
آقاچان تعارف می کنید و آدم می خورد و لا به لای دندان هایش می شکند ...چی؟تخمه ی ژاپنی!
انگار که داری چه می کنی؟
من نمی دانم دندان خود ژاپنی ها چرا سالم است؟نکند می خواسته اند ما با دندان های کج ومعوج باشیم !حسود بوده اند آیا؟نکند قضیه جاسوسی بوده؟حالا خانم پریوش می گویند که مزه اش به همین شکستن است و قلمبه رفتنش زیر دندان ها ...
همین پسته اصلا همین سفتی خودش هزار و یک مرض بدنبال دارد!
فردا باید بروم دکتروقضیه را بگویم و بعد زیر لب بگوید خانم چاقید باید خودتان را لاغر کنید !حالا تخمه ژاپنی هم می خورید؟فردا بیائید جهت لایپو ساکشن!من نمی دانم از همین حالا می گویم ...تخمه شکستن چه ربطی به چاقی دارد؟خدایا استرس دارم ...کمکم کن!
هشت:
ترومپ!
دستان دل نواز تو آیا ممکن است...
بشکنیم از بس که درکمک به خلق خدا پیش گامی!
نه:
پراید:
مامان چقد خوشگل شدی؟موهاتو های لایت کردی؟
مامان بنز:
پسرم من موهام بوره سفیدم شده ...حالا تو مادرتو خوشگل می بینی کار خداست!
بابا پژو:
هی بنزی!چه روزگاری داشتیم باهم مسابقه می دادیم ...تو شهرک غرب!تو موهات تاب می خورد!!!
بوگاتی:
بابا قدرت پژو اینقدرام نیست که با بنز مسابقه بده!
پراید:
بوگاتی نمیشه تو حرف نزنی؟ارتباط بین ننه بابای من به تو چه ربطی داره؟
مامان بنز:
پراید جان !ننه و بابا نه!مامان و بابا!تو آدم بشی پورشه و لامبورگینی ام شدن سه میلیارد!


ده:
رهبرم ...
کجای جهان دیگر یافت می شود ...
چون دلیر مردان ایرانی ...شیر مرد ...

یازده:
سیبیل در قدیم طوری بوده که می گویند به تارهایش قسم می خورده اند ...و از تصاویر منتشر شده زنان قاجاری پیداست که این حساسیت بسیار بوده!
بسیاری دنبال زیبائی صورت خود هستند و اگر ببیند سیبیل به چهره هاشان می آید می گذارند و اکنون جنبش سیبیل درکشورها مثل جنبش فمنیست ها در اروپا بسیار حساس است!
وخلاصه می شود پا به هر مقوله و مرز گذاشت الا به مرزسیبیل !غرض نگارنده از این بحث این است که سیبیل سلوک خودش را دارا بوده است و دارد و اگر فکر می کنیم دیگران را به داشتنش می خندانیم بهتر است آن را بزنیم !تا جمعیت نسوان مثل دوره ی قاجار عکس های معنا دار تاریخی از خود نگیرند ...
" کلا عکس ها تزئینی ست"



۱۱ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پدر خوابیده بودو هذیان می گفت...می گفت:دوستتان دارم و باز گشت ممکن نیست!


یک:
در به در خانه به خانه ...مو به مو ...
گشته ام دنبال عشق خود ...که هرجائی نیست ...!
دو:
مگرم تو بو سه ای بدهی و دل من شاد کنی ...
زیبا رویان چنین اند که کمتر عاشق اند!
سه:
علی (ع) تولد عشق است و عشق علی (ع) که بود؟
جز فاطمه (س) که از خردسالی مادری نمونه بود؟...



چهار:
دست علی (ع) همیشه به همراه ماست و خود می دانیم ...
صد بار بالاتراز خیبر علی (ع) فتح کرده ایم و علی (ع) با ما بود ...
پنج:
وپدر ...جز اشک چیزی نداشت ...
. آهسته آهسته داشت در زندگی می مرد !...
من آمدم و دست دلش را گرفتم ...
سال ها بود که من یوسف بودم و پدر یعقوب ...
شش:
مزار شش گوشه ات خو ش به حال پدر که امشب ...
به افتخار می آید و کنار تو می ماند یا حسین(ع)...



هفت:
پدر چشم هایش را باز کرد و مرا دید ...داشت اسما الهی را حفظ می خواند ...اسما الهی جوشن کبیر ...
بارها به من گفته بود که درشمیران کارکردن سخت تر بوده است ...
برف می آمده و پاهایش یخ می کرده و مجبود بوده توی پوتین هایش روزنامه بگذارد تا پاهایش را نجات دهد ...
بعد می گفت: اصلا دوست ندارد که ما آنجاها زندگی کنیم ...
" با آن که شناسنامه مرا از شمیران گرفته بود " ...می گفت ...خوب نیست!
آخر هفته ها مارا می برد ساندویچی یکتا و کلی می خندیدیم ...تاهمین پارسال که یکتا را کوبیدند و الان دارند چند مرتبه می سازند ش حالا برای چی ...
داشتم می گفتم...پدر چشم هایش را باز کرد و مرا دید ...چون می دانست عمیق ضجه می زنم ...گفت: حالش خوب است ...
قبلا تصادف کرده بد و مغزش را جراحی کرده بودند ...بدلیل استفاده از وار فارین خونش رقیق شده بود و نمی توانستند سرم بزنند ...
چقدر گریه کردم و چقدر گریه کردیم ...فایده نداشت ...دیگر خسته شده بود ...دو روز بعد فوت کرد ...
................................................................
این بود آخرین خاطرات من از پدرم ...شما چه دردل دارید ؟
هشت:
ترومپ!کلا می خواهی پدر دنیا را در آوری !
چون کلا در یو اس اتو ...پدر ی مثل کوروش نیست !
نه:
مامان بنزاز طریق ای مو:
پزو جان ! یه جین جوراب خریدم بری کیف کنی !روز پدر مبارک!
بابا پژو:
بنزی جان !تو انقدمنو تنها می ذاری ...خجالت نمی کشی؟
مامان بنز:
چرا؟همین امشب دارم می آم!از این جا فکر شام تو ام ...امشب مهمون من وی ای پی سند باد!
بوگاتی:
مامان جون !منم ایرانم آ!
مامان بنز:
تو ویار نداری؟یه شب کلا داریم تو عمرمون می ریم شام بخوریم!
بوگاتی:
آها!نه! شاید پرایدم امشب بیاد ایران!
مامان بنز:
خوب بیاد!من اصلا نمی تونم بی حضور شماها نفش بکشم ...باورکن!


ده:
رهبرم ...
عید ولایت علی (ع)...مبارکبادا ...
برملت شریف ایران که عاشق ولایتند ...

یازده:
قدر پدرامونو بدونیم و بدون دلیل بهشون غر نزنیم که چرا اینو داریم و اینو نداریم ...
باور می کنید مردای 60 ساله رو هم دیدم که پدراشونو مسئول داشتن و نداشتن زندگیشون می دونن!
در دنیای کنونی در غرب شخصیت های متفاوتی داریم ...یکی مثل پاریس هیلتون چشم باز کرده و صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون شده ...بعد شده مدل!
یکی هم داریم مارک ذوکر برگ یا ذاکر بی که دنیارو با ارتباطات متحول کرده و تو این دنیا اصلا معلوم نیست باباش کیه !
درکشور ما ته ته اش رو که نگا کنی معلوم نیست کدوم مردای بزرگ دارن با جدیت مملکت رو حفظ می کنن ...بعد یه دفه می بینی که همسایه بغل دستیت در حفاظت از حرم سرداره و طوری درخشیده که نگو ...
حیف تو این دنیا که ما قابلیت های فردی خودمونو فقط مادی بدونیم ...
واز طرف دیگه قابلیت فردی و اجتماعی خودمونو کنار بذاریم . بچسبیم به قابلیت های فردی بابا مون...
بجنبیم که دیر نشه ...
...............................................................
یه تبریک دارم خدمات همه ی پدرا مخصوصا خواننده های این وبلاگ . برای دوستانم که بعضیا شون زنن ولی مثل یه مرد درقبال زندگی هم پدرن هم مادر ...چون شونه از مسئولیت خالی نکردن واز طرف دیگه مسئولیت پدرهم دارن ...
قربونتون ...


۱۰ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وقسم خوردی که پول نداری!ولی دیدم که النگوهایت را فروختی تا برای خواهر بزرگم ...جهیزیه بخری!


(پوستر فیلمایی رو انتخاب کردم که جزو بهترین فیلمای اجتماعی درسال های گذشته بودن...)
یک:
درگوش نسیم خوانده بودی ...عشق من ...
درگوش نسیم !می دانی؟ببین تو دیگر کیستی؟!
دو:
به آغوش باز آسمان حسادت می کنی ...کبوتر من!
انگار اغوش باز من ...کم ات است؟...
سه:
قفل قفس قورت می دهی و زنجیر پاره می کنی!
از بس نشسته ای ...و به ازادی فکر می کنی ...گنجشک غرغرو!


چهار:
بیرون شهر 4چهار دختریم که بی دفاع توی باغ قدم می زنیم !
وتوی شهر 4 چهار دختریم که مثل مردها درس سیاست خوانده ایم !!!
پنج:
ای کاش چاقی مرا به رخم نمی کشیدی !!!
من  از غم تو غمباد هم ...سال هاست ...گرفته ام !!!
شش:
مزار شش گوشه ات را قبل امام رضا(ع)...
همیشه زیارت که می کنم ...گویی امام زمانم (ع) ناظر است ...



هفت:
شلوارم کوتاه شد ...به همین سادگی !
پریروز خریدمش آن هم به نصف قیمت ...وقتی آوردمش خانه ...جلوی آینه که پوشیدم دیدم 10 سانت بلند است!آقای خانه گفت:تازه مد شده 5 سانت کوتاهش کن و با کفش های پاشنه بلند جدیدت بپوش ...ولی سر جریان لباس مجلسی که حرفش را گوش کرده بودم رفتم و به خیاط سر کوچه گفتم 15 سانت!چون دختر همسایه جدیدا شلوار کوتاه می پوشد و پابند می بندد و خیلی خوشگل است!
هیچی !حالا شلوارم کوتاه شده و از طرفی می بینم با شخصیت دکترا گرفته ی من نمی شود کوتاه پوشید ...می بخشمش به ناهید!...و خودم شلوار قدیمی خودم را می پوشم ..."جهنم" فردا  می روم ببینم فروشگاه بازهم دارد؟!...
این بار همان 10 سانت را کوتاه می کنم ...نه حرف آقای خانه نه خودم!!!
هشت:
ترومپ!
کشف آمریکا خیلی هم بد نشد!
حالا در جهان قاره ی جدید داریم و پولدارهای قوی...
نه:
باباپژو:
بوگاتیدخترم...مامان بنز نگفت چن روزه می ره؟...
بوگاتی:
بابا یعنی از اون روز که مامان رفته اصلا باهم تماس نداشتید؟
باباپژو:
دخترم!اون موقع کاربدش می آد آدم مزاحمش بشه!
بوگاتی:
بابا چقدر پراید و مامانش به هم شبیه ان!منم به شما رفتم الان دوروزه پراید رفته اصلا دستم به تلفن نمی ره!
ناگهان پورشه:
مامان !توام مثل اون خانمه تو دیوال به دیوال ویال کردی ...بابا رو انداختی بیرون؟
بوگاتی:
پسرم کی این حرفارو یادت داده؟
پورشه:
بابا پلایدگفت!
ناگهان زنگ تلفن وتماس از طریق آیمو:
سلام مامان بنز چطوری؟
مامان بنز:
بیام ایران می کشمت پزو!سه روزه من رفتم یه تلفن خشک و خالی نزدی پیش همکارا آبروم رفت..
بابا پژو:
آدم نشو دیگه؟!!!


ده:
رهبرم ...
به زیبائی کشورم هنوز ندیده ام جای دیگری ...
این زیبائی به حرمت خون فرزندان این مرزو بوم باقی ست ...



یازده:
وانتقاد چیست؟
1...مسخره کردن
2...خندیدن...
3...کلاه برداری!
4...بی حد و مرز بودن ...
5...پرروئی ...
6...واضح و روشن !
7...اتفاقا در پرده ای ازابهام!
8...تهمت!
9...افترا...
10...قدم به خصوصی ترین محل زندگی دیگران گذاشتن!
11...کشتن مسئله!
12...آمار غلط!
13...آمار واقعی به جون مامان!
12...کثافت کاری!
13...بریدن نان عده ای!
14...دزدی...
15...کپی!
16...خوراک مطبوعات!
17...پرکردن فضای تلگرام!
18...کشتن...
19...زخم و زیلی !
20...آگاهی و روشنائی!
21...طعنه زدن...
22...خوف!
23...ترس از آینده!...
24...دندان گردی!...
25...بز بیاری درگذشته...
26...خانه خرابی...
27...دستگیری!
28...زندان!...
29...سنجش آزادی بیان!
30...حلق آویز...
31...قانون مداری ...
32...دل خوش کنک !
بقیه شو یادم نمی آد ...!!!


۰۹ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تبریک تولد


نمی دونم چطور شد که من خیلی به امام رضا (ع) نزدیک شدم ...این جور اقبال ها تا خود وجود مقدسشون نخواد امکان پذیر نیست ...اما قلب من عضو کوچکیه که برای ایشون و خاندان ایشون می تپه ... گاهی یه عیدیایی از ایشون می گیرم که توصیف شدنی نیست ...
روی لبم هزار رضا (ع) هست و یکی نیست ...
رضا(ع) که یکی هست ولی در قلب هزاران ...
.................................................
میلاد فرزند امام رضا (ع) رو به ایشون . امام زمانمون وهمه پیروان ولایت و  امامت تبریک می گم ...
شیرینی عید صدهزاران بادا ...
میلاد امامت مبارک بادا































۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وآنقدر برای من هوو ساختی ...تا حساسیتم از بین رفت ...ورفتم که رفتم تا بابهاربیایم!!!


یک:
نوشته ای سرنوشت مرا جوری که خدای بلد نبود!
" مرگ زود رس و پیری و بیماری" از عشق تو ...فقط همین!
دو:
می خواستی در بیابان ها حتی کویر ها ...لیلی ...ملکه باشد!
سیاست بلد نبودی!...داستان لیلی ...عشقی شد!
سه:
درکارخانه کسی نبود ...جز من کارگر!
سوخته بودم و ساخته بودم از عشق مهندسی!
تمام دستگاه هارا شستم !و برق انداختم!...
تا فردا ...
خانم مهندس وسواسی!...
ونامه نوشتم و رفتم!...
می دانستم تو تمیزی را بیشتر از من دوست داری...



چهار:
وظیفه ی قلبم دوست داشتن تو بود بعد تپیدن ...
اکنون بعد تو !...وظیفه اش تپیدن است و بعد ...هیچ!
پنج:
سیب ها و گلابی ها و توت فرنگی ها و پرتقال ها و نارنگی ها و موزها ...خوش بختانه روی میز بودند!
عروس خانواده پشتش رو به میز بود و داماد خانواده درست روبروی میز نشسته بود ...
پدر خانواده داشت از گذشته های دور و ننه اش حرف می زد و مادر خانواده داشت می خندید ...
مهمان دیگر حوصله اش سر رفته بود وداشت به لوستر بالای رش نگاه می کرد ...
یکهو بلند شد به ساعتش نگاه کرد و گفت: آقا مروت ببخشید باید چند جای دیگه هم برم ...خیلی زحمت دادم انشالله سال بسیار خوب و پر برکتی داشته باشید ...بعد با سرعت به سمت در رفت تا کفش هایش را بپوشد ...آقا مروت یادش آمد که مهمان اصلا پذیرائی نشده ...با صدای بلند ی گفت:آقای کاوه شما که اصلا چیزی میل نفرمودید ...خانم بدو کیسه فریزر بیار آقای کاوه میوه و شیرینی ببرند منزل!....
آقای کاوه در حالی که در پاگردپله ها منتظر آسانسور بود ...بی غرض فریاد زد:
ممنون آقای مروت ...شنیدن خاطرات شما و ننهی گرامیتان بس بود ...مرسی!
شش:
مزار شش گوشه ات را نه بدست نسیم بلکه ...
طوفان عشق شیعیان سپرده اند ...یا حسین (ع)...



هفت:
اول که دیدمت بیمار بیمار بیمار ...
بعدها که دیدمت ...مریض مریض مریض ...
این عشق و بیماری و مریضی و حال جنون وار ...
درکوچه های تهران معنی داشت ...می فهمی؟
هشت:
ترومپ!
کیف مرا دزدید و برایم نوشت: به قیمت دلار ...
درون کیف شما سه است می فهمید؟
برای آن که درون کیفش سه است ...می فهمید !...؟
دنیای خاص برج مدار جنابعالی ...هیچ است می فهمید؟
نه:
بوگاتی:
مامان جون ! ببخشید بیدار می شید ؟ یکی از اقوامتون از  آلمان زنگ زده باید هرچه سریعتر برید آلمان!
مامان بنز:
اگه ننه امم مرده باشه نمیرم!حالشو ندارم!
بوگاتی:
خیلی مهمه!تو آلمان یه تصادف شده 100تا ماشین بهم خوردن صحنه رو همین جوری نگر داشتن تا شما و سمیر گرکان یه قشمت از سریالو برید!...
مامان بنز:
چی؟دخترجان چرا درس حرف نمی زنی؟اینو از اول بگو !زنگ بزن لوفتانزا یه بلیط بخر!
بوگاتی:
خریدم مامن!ولی تعجب نکردی من چرا نرفتم دوبی؟
مامان بنز:
اه چرا نرفتی ؟
بوگاتی:
آزمایش خون دارم ...بازم باردارم!
مامان بنز:
چی؟ یه نوه ی دیگه؟اوه خدارو شکر که من آدم نیستم!تو رو نمی دونم!


ده:
رهبرم ...
درخیال جهان ...هرچه باشد باشد ...
درزندگی واقعی بر سر سفره ی کرامت آۀ علی (ع) خوش بختیم ...
خیال کنند ...

یازده:
برا هر کسی یه دوره از زندگی وجود داره به اسم کم خونی ...!
کم خونی یعنی بدترین عارضه که متا سفانه ...و بخصوص برای خانم ها خیلی پیش می آد وخودش دلیل بیماری های زیادی می تونه باشه ...ولی با توجه به بعضی بیماری های خاص ایران و درکل کشور حادثه خیزی مثل ایران ...
مهمترین بانک نه بانک مرکزی بلکه بانک خونه!
جوون های زیادی رو می شناسم که نذر می کنن تا خونشون رو اهدا کنن ...
جدای از این قضیه خیلی ها هم محض سلامتیشون و تشکر از خدا خون خودشون رو اهدا می کنن ...
تزریق خون کار سختیه و نیاز به امکانات پزشکی داره ...
ولی وقتی خون کسی ...یه هموطن یه انسان توی رگهای آدم به جریان میفته تازه می فهمی این کار یعنی اهدای خون یعنی چه...
دوستان من ...درتصادفات رانندگی و بقیه ی بلایا که درکشورما و برعکس تصور مون درهمون کشورهای پیشرفته ...وجود داره ...اهدای خون اهمیت بالایی داره ...یادمون باشه که خیلی کارهای نیک وجود داره ولی اگه از من بپرسین ...اهدای خون واقعا اهدای زندگیه ...
دم اونایی که همیشه تو این کارا اولن گرم ...خدا حفظشون کنه ...



۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

زنگوله ی پای قبر! یا چطور می توانیم در عنفوان جوانی عاشق نباشیم؟!!!


یک:
کوه درد می کشید و فرهاد تیشه می زد!...
ای عشق درک تو سخت نیست ...سنگ هم فهمید!...
دو:
ضمن خدمت گذراندیم به جنابعالی ...ولی هنوز ...
درک خدمت ما ...نگران می کند شما؟...
سه:
لیلی کمر بسته بود به کشتن مجنون ...
نمرد آن و نمرد این و نمرد عشق !...داستان شد همگی !


چهار:
وچقدر باران مودب بود ...!
قبلا حال هوارا می گرفت و بعد ...
مردم می فهمیدند باید با چتر به خیابان بیایند و...
درانتها اگر حال داست می بارید و ...
اگر نداشت می رفت ترکیه!!!
پنج:
در خدمتگزاری شما کندیم پوست لب!...
از بس که به دندان گزیده ایم ...تا حرف خوب خوب بیاید زبان ما!!!
شش:
مزار شش گوشه ات یا حسین (ع) منزه است ...
وهیچ کس را توان اثبات نیست ...ناپاکی و قدرت طلبی ...


هفت:
از روی ریل پاشد و بربری اش را هم برد!کاملا به آن لطیفه ی قدیمی وارد بود که ..." طرف با بربر ی اش روی ریل خوابیده بود تا از گرسنگی نمیرد !!!" ...خندید و ادامه داد .
روی ریل می رفت اهواز ...
یه خودروی پاخرین مدل و خانه ی شیکش در تهران فکر کرد ...
مدام از خودش فیلم و سلفی می گرفت و می فرستاد !خدایا !آخر کدام دختر عاقلی چنین شرطی می گذاشت : در امتداد خط راه آهن پیاده بیا تا اهواز تا باهم ازدواج کنیم ...
آخر ازدواج با فلانی انقدر مهم بود؟ به تصویرش نگاه کرد و خندید ...چقدرهم زشت بود!!!
ولی عشق که به این چیزها نگاه نمی کند ...فردابود که داستانش در تمام فضای مجازی و غیر مجازی بپیچد ...خوب بپیچد مگر چه اشکالی دارد؟...
یک گاز گنده به بربری تازه خورد ...قرار بود " ف" هر 12 ساعت پیدایش کند و برایش خوراکی بیاورد !
فالوورهم که می توانست جمع کند ...
ولی دیدن چشم های بهت زده و نمکی " ح " برایش اهمیت بیتری داشت ...
" آه عشق "!!!
....................
هشت:
ترومپ!
گله ی گاو گوسفند اگر در یو اس ات بسیار است ...
بفرست که برعکس درایران لازم !...
نه:
مامان بنز:
پراید مگه نبینمت !جیگر تو در می آرم ! الان داری می ری دوبی ؟
پراید:
مامان ج.ن! الان تو فرودگاهیم!بعد سیزده انشالله تهرانیم!
مامان بنز:
اومدی تهران خونه ی منو کردی " یامیلو پامیلو" بعد بابات و مامان بزرگ و بابا بزرگتو خل و چل کردی رفتی؟برگرد ببینم!
پراید:
مامان به خدا در آمد خوبه! دوتا دختر خوشگل استخدام کن ...کارما رو انجام بده تا ما بیائیم!
مامان بنز:
آره جون خودت !اونم با بابائی که تو داری ؟
پژو:
چمه؟آدم به این جنتلمنی!


ده:
رهبرم ...
قفل های بزرگی به کار ملت ایران زدند وما ...
از کودکی به کلید سازی و نهراسیدن از دیوارها ...مشهوریم!...




یازده:
فضای مجازی به بعضیا جرات کاذب داده و این جرات کاذب یعنی عبور کردن از تمامی مرزها!حالا ادب که چه عرض کنم ! بعضیا رفتن تو کار خراب کردن و ریختن به همو کشتن بعضیای دیگه ...
اصلا م فک نمی کنیم اگه برای یه نو جون یه اتفاقاتی بیفته ممکنه ناراحتی شو چه جوری بروز بده ...خدای نکرده مرگ خود خواسته و اینها ...
بعد یه اتفاقی میفته مثلا کلا تلگرامو یعنی وسیله  شونو می بندن اونم از کجا از مبدا معلوم میشه کلی ادم جونشون به جون این وسیله بسته بوده ...
آقاجان این کارو که بادیگران میکنی چرا با خودت کردی!!!دنیا که فقط این نیست!
بعد همه سرکاسبی با تلگرام صداشون در می اد ...قربونتون یعنی فقط همین؟
نه بابا !!!چه حیف! اون داستانایی که می شنویم!...یعنی جدا .....


دوازده:
دوستون دارم چون می دونم شماهم می گم ...
دیگه چه انگیزه ای بغیر شما منو می کشون اینجا ؟....
۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

زلفای رودابه دیگه بلند نیست!.....پله که هس ...نیازی به کمند نیست!" ابوالفضل زروئی نصر اباد"



یک:
صبح درقلب منی و شب درقلب دیگری ...
دو جانمان یکی کرده ای و بعد به لب رسانده ای !
دو:
تصمیم بگیر که مثل کبری باشی !...
بی نیش به کشتن عادت کنی و ...درس عبرت بدهی !
سه:
ای مقام ارشد مصر دلم...یوسفم!
کور بودن کمم است ...هزار ساله شوم تا مصر اباد کنی ؟!!!



چهار:
از قبر به تو سلام ای رهگذر!
از کل زندگیم فقط رهگذرها ...." دمشان گرم"
که اگرفاتحه ای بفر ستند ...
بی شناخت و بی منت ...درود!
" نه آن عشقی که رفت به باد"!!!
پنج:
بت بودی و برای شکستن ابراهیم !...
شیطان پشت تو ایستاده بود!...
روی خوش ساره ...تولد اسماعیل ...
قبله کرد جائی که ...یک زن پشت همسرش ایستاد!...
شش:
مزار شش گوشه ات را خریده اند یا حسین(ع)...
برای خریدن بهشت ...ارزان تمام نشد ...سرت!...


هفت:
لگد زدی به بخت من و می زدی ومی زنی !...
خدای گشود دری که بخت من نبود!!!تا...رها شوم!...
هشت:
ترومپ!
سیاست اصلی تو فروش اسلحه است ...
خوش به حال ما که نداریم!پس دراینده جنگ جای دیگری ست!!!
نه:
خاله رنو:
آقاپژو!چه عجب!بعد سالیان مارویه شب دعوت کردید خونه تون؟
بابا پژو:
اختیار دارید سرکارخانم اینجا منزل خودتونه!
پراید:
نه بابا!ازقدیم گفتن باجناق فامیل نمیشه!ژیانم ماشین!
خاله رنو:
پراید تو الان چی گفتی؟
آقا ژیان:
یه مثل قدیمی !راجع به آدمای بی معرفت!


ده:
رهبرم ...
کوچ کردیم و بازگشتیم و باز می گردیم ...
که از تمام جهان مارا اعتفاد براین است :
هیچ جای دیگری وطن ما نمی شود...


یازده:
می دونستید دشمن روبه دوست تبدیل کردن سخت ترین کار ممکنه؟
اینکه بتونی کسی رو که اصلا اصلا اصلا قبولت نداره تبدیل به کسی کنی که به حرفت گوش کنه و بهت اهمیت بده و یواش یواش دوستت بشه ...
رفعت اسلامی یعنی همین...حالا کاری به رسالت جنگ نرم نداریم ...
یعنی اینکه از غریب ترین جای دنیا عاشق پیدا کنی و کسی بیاد و با خنده هات و گریه هات همدم بشه ...
این آرزوی منه بدون عکس پروفایل و بی هیچ چهره ای ...
یه جاهایی جامعه ما به این سمت رفته که تبریک داره ...
خدارو شکر که اگر ما صدتا ...آدم این جوری داریم که می دونید آمار وجودیشون هزار میلیونه ...
نه آقا خبرایی هست ...




۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عشق یعنی لا فتی الا علی...عشق یعنی رهبرم سید علی ...


یک:
درانتهای غربی قلبم ...غروب کن ...
تو می توانی ای شمس ...که حتی کارماه رابه خیر ختم کنی ...
دو:
سر به زن به ملک قلبم ...ای ماه...
درتمام روزهای افتابی ...شب هایم ! تو را می گردد...
سه:
نابینایم و خط بریل ...
تمام شعرهایی ست که لمس می کنم ...
تو بگو ...
که لمس شعرهایت برای من ...غریبه نیست ...


چهار:
دردنیای وحشی موهای تو ...سر گردانم ...
از ترس ایستادن قلبم ...مدام می دوم...!
پنج:
تو بلد بودی ...تمام حرف های ناگفته ام ...
تا که لب باز می کردم ...هزار شعر بود روی لبت ...
شش:
مزار شش گوشه ات یا حسین(ع) غریبه نیست ...
ما میلیون نفر آشنای تواییم و داستان کربلا ...



هفت:
سرت را سبز می بینم ...ای دروغ گو ...
درخت ها که عریان نمی شوند ...وقت دیدار بهار !!!
هشت:
ترومپ!
اگر کلاه برداریم مطئن باش که تا به حال ...
هرچه کلاه بوده است "ما" از سرتو ...برداشته ایم !
نه:
پراید:
مامان!مامان !...چشماتو واکن!من ام!
بوگاتی:
آخه مرد!این چه کاری بود کردی ؟این بیچاره ها عمری ازشون گذشته !یهویی می آی یه چیزی می گی غش می کنن!
پراید:
مامان! شوخی کردم!چشماتو باز می کنی؟
بابا پژو:
بنزی!بنزی جان!من زنده ام فقط یه سر با پراید رفتم درمونگاه سرم بزنم!
مامان بنز با یک حالت عجیب:
پژو!تو آخر سر منو می کشی!بوگاتی جان!برو برا من یه لیوان آب بیار !
پراید:
مامان تو انقدر بابا رو دوس داری؟
مامان بنز:
پراید !من وقتی بابات آدم میشه می ترسم می فهمی؟ما چطور می تونیم سرم بزنیم؟
پراید:
عین ماه!



ده:
رهبرم ...
حمایت از ایران ازدوران آل علی (ع)...
رسم مردان بزرگ است ...وما ...می خواهیم ....



یازده:
خیلیا پای چوبه ی دار ...نزدیکترین محل به پایان زندگی ...عمردوباره پیدا می کنن...
یعنی ج.ری خدا اونارو می بخشه که ما از درکش عاجزیم ...
این اتفاق هرروز جلو چشممون می افته ...
اگر بخشندگی رو یاد بگیریم می تونیم خیلی گناهان بزرگ روهم ببخشیم ...
با بخشش درهای نعمت زمین و اسمون بروی ما باز میشه ...
این بخشش می تونه از کوچکترین نوعش تا بزرگترین نوعش که جون یه آدمه ...متفاوت باشه ...
تمرین کنیم !
دوازده: قربون مرامتون ...شما خیلی مهربون تر از منید ...
وقتی که حتی خودم نیستم و شما ...هستید ...


۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۳۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

سوخت ژاکت نویم در کودکی ...از آن پس ...این دلیل تمام لرزیدن هایم درکل زندگی بود!!!


یک:
بسوز قلبم ...با این حال که سوختن تو بی اثر است ...!
ولی همین که احساس درد می کنی ...برای من کافی ست ...!
دو:
سوگند شکستی که بگویی واجب ...بالاتر واجب به عمل آوردی ...
تو اگر واجب شناس بودی ...قبلا ...به سوگند وفا می کردی ...!
سه:
ودر سرزمین کلاغها ...
پرنده ای زیبا نیست ...
چون ملکه ی حسادت !...
قبلا بالاتر از سیاهی رنگی نساخته است !!!...


چهار:
یک روز شکستم و صدایم نگرفت ...
هیچ آه جگرسوز ...چینی را نشکست!!
پنج:
آه از کوری عاشق که همه شهر بدانند ...
کوراست و کراست و معشوق ...را خبرش نیست ...!!!...
شش:
مزار شش گوشه ات را بوی سیب گرفت ...
من آدمم حسین(ع)...به عشق تو بهشت را ترک می کنم....


هفت:
یاللعجب!که آمدی. ...با دودست؟ وپاهایت کو؟
گفته بودی که کاملا انسانی!!!دروغ چرا؟...
هشت:
ترومپ!
فروخنتی دریاو زمین را با هزاران سلاح!...
آه که قبلنها ی قبل ...سوئیچ  همه را خریده بودیم نه؟!!!
نه:
مامان بنز:
پسرم...من و بابات داریم می ریم عید دیدنی خونه ی خاله رنو ....مواظب باش بچه ها طرف قابلمه غذا برن !!!
پراید:
مامان !مگه بچه های من غذای ایرانی می خورن که اینطوری می گی ؟
مامان بنز:
ازجهت خطرش می گم!پراید ...تو و بوگاتی مشغول فضای مجازی هستین هرلحظه هزاران خطر این بچه هارو تهدید می کنه!
پراید:
آها!یعنی از نظر اتیش و سوختن و اینا!
مامان!اینا ضد ضربه ان!گذشت دورون من ایرونی!این دورگه ها ستخته ی ایتالیا و آلمان و انوران !!!می دونی که!


ده:
رهبرم...
سپید بخت می شود آن ملتی که یاد علی (ع) ست ...
علی علی(ع) نمی رود از ذهن و لبش ...
یازده:
یعنی بعد شب عید کل تهرون رو یه چرخ می زدی وحشت می کردی !!!نه نترسین !!!نه از خلوتی و اینها ...
از هجوم پلاستیکای دست فروشا !مردم انقدر خرید کرده بودن که از هجوم زباله ها تو بعضی نقاط تهران نمی شد راه رفت!بعد جالب بود یه جاهایی می رفتی که لحظه ی آخری توی مغازه ها می تونستی بهترین شلوارو 20 تومنم بخری !من بعدش با خودم فک کردم که نهضت جمع کردن زباله ها راه میفته بعد دیدم نه خبری نشد گفتم بنده خدا زحمت کشان پاکبان!!!
به خدا اگه بعد از زمان سال تحویل شهرو میدیدید تازه می فهمیدید من چی می گم!
خداکنه همه ی کالاها ایرانی بوده باشه که هست ...چون یه مرامییم هست بنام مارک زدن!
ولی مرام پاک بانها رو عشقست که عید و غیر عید و تعطیلی و غیر تعطیل عزیزم همینه که هست...


یک نکته راجع به کتاب بی شمس بگم خدمتتون واون اینکه کتابهایی که ازمن چاپ شدن صرفا دراختیار خودم هستن و بخصوص کتاب دیدگاه امام علی (ع) درباره تمدن ها صرفا جهت هدیه بوده و این کتاب ها برای فروش دراختیار کسی قرار نمی گبره .
۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تو رفته ای و پشت سر تو چه حرفها که نمی زنند تا مرا بسوزانند ..." باورکن لیلی رفت که برنگردد"...


یک:
روبر گرفته ای " خورشید " همه محرمند جز من !
دردیانت خود ترسیده ای!از جزای خدای!" فقط من آدمم"!!!
دو:
کلید عشق اگر گم شود ...برای همه عاشقی !!!
چون خانه ی عشق ات باز نیست ..." خانه ی همه می خوابی"!!!
سه:
بهار با عشق می اید و دستش پر از بهانه است ...
که ببخشد ...
جای برادری ...زمستان خسیس بود!!!


چهار:
رفتن از کنار تو ...دردی ست که من ناتوانم ...
از بیان چنین دردی که ..." از لمس نکردن ها" می اید...
پنج:
همه رفته اند و من تنها دراین شهر ...
آهای گرگ ها !
حالا وقت خوردن است ...نمی آئید!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ای حسین جان (ع) امروز پر بهار است ...
هرچند بهار روح تو ...هیچ گاه زمستان ندیده است ...


هفت:
ترومپ!
شادی دنیا اگر بدست تو باشد ...
از صبح تا شبش همه ی دنیا " لاس وگاس " است !!!
هشت:
در آغوش من ...دی شب یکسال مرد ...
تا فردای دیگرش چشم باز کند نوسال دیگری ...
نه:
بابا پژو:
خیل خوب!حالا که همه تون عیدیاتونو گرفتین بیائید منو ببوسید!!!
مامان بنز:
وای پژو!یادم اومد که لبامو پروتز کردم ...یه دوسه شبی صب کن!!!
پراید:
ااااااه!بابا!...الان دارم فک می کنم همون اول تورو بوسیدم!
بوگاتی:
بابا جون!ببخشید پا نمی شم!لامبورگینی . پ.رشه روپاهام خوابیدن!
ننه خاور:
پسرم نکنه انتظار داری من و بابات بیائیم ببوسیمت!
بابا پژو:
می دونم 50 تومن عیدی براتون کمه!ولی خیلی نامردین!پس عشق کو؟
همگی باهم:
آدمیت کو؟بابا!


ده:
رهبرم ...
سال جدید آمد و سال قدیم رفت ...
هزار سال دیگر هم ...ما پیرو ولایتیم ...


یازده:
اول سال جدید رو می خام پر کنم از تشکر ...
اول خداجونم متشکرم چون با یه بعد از اطرافیانم آشنا شدم که باور نمی کردم ...
بعد عشق و مهربانی
اول از همکاران درمنطقه 17 تشکر می کنم به خصوص معاونت متوسطه ...
ودوستانی که منو تحمل کردن . بعد می خام از خانواده ام تشکر کنم و بعد می خام از کسانی که دوباره منو به زندگی آوردن تشکر کنم از دکترهای سختکوش بیمارستان جم دکتر ارش جنابیان و ...اخانمی که منو جراحی کرد و ...
وو و
به خصوص حنانه خانم و در کنار همه ی اینها زن خوش قلب و مهربونی به نام مریم خانم و...
شما دوستانی که به من انگیزه دادید ...
تا بتونم علی رغم درون داغون پاغون به زندگی ادامه بدم

دوازده:
وفات امام بزرگوار مون امام هادی علیه السلام رو بهتون تبریک می گم ...
یکی از زیبا ترین و ساده ترین و مظلومترین نقاط زیارتی سامراست ولی پابرجاست و می مونه ....



۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی