یک:
نوشته ای سرنوشت مرا جوری که خدای بلد نبود!
" مرگ زود رس و پیری و بیماری" از عشق تو ...فقط همین!
دو:
می خواستی در بیابان ها حتی کویر ها ...لیلی ...ملکه باشد!
سیاست بلد نبودی!...داستان لیلی ...عشقی شد!
سه:
درکارخانه کسی نبود ...جز من کارگر!
سوخته بودم و ساخته بودم از عشق مهندسی!
تمام دستگاه هارا شستم !و برق انداختم!...
تا فردا ...
خانم مهندس وسواسی!...
ونامه نوشتم و رفتم!...
می دانستم تو تمیزی را بیشتر از من دوست داری...



چهار:
وظیفه ی قلبم دوست داشتن تو بود بعد تپیدن ...
اکنون بعد تو !...وظیفه اش تپیدن است و بعد ...هیچ!
پنج:
سیب ها و گلابی ها و توت فرنگی ها و پرتقال ها و نارنگی ها و موزها ...خوش بختانه روی میز بودند!
عروس خانواده پشتش رو به میز بود و داماد خانواده درست روبروی میز نشسته بود ...
پدر خانواده داشت از گذشته های دور و ننه اش حرف می زد و مادر خانواده داشت می خندید ...
مهمان دیگر حوصله اش سر رفته بود وداشت به لوستر بالای رش نگاه می کرد ...
یکهو بلند شد به ساعتش نگاه کرد و گفت: آقا مروت ببخشید باید چند جای دیگه هم برم ...خیلی زحمت دادم انشالله سال بسیار خوب و پر برکتی داشته باشید ...بعد با سرعت به سمت در رفت تا کفش هایش را بپوشد ...آقا مروت یادش آمد که مهمان اصلا پذیرائی نشده ...با صدای بلند ی گفت:آقای کاوه شما که اصلا چیزی میل نفرمودید ...خانم بدو کیسه فریزر بیار آقای کاوه میوه و شیرینی ببرند منزل!....
آقای کاوه در حالی که در پاگردپله ها منتظر آسانسور بود ...بی غرض فریاد زد:
ممنون آقای مروت ...شنیدن خاطرات شما و ننهی گرامیتان بس بود ...مرسی!
شش:
مزار شش گوشه ات را نه بدست نسیم بلکه ...
طوفان عشق شیعیان سپرده اند ...یا حسین (ع)...



هفت:
اول که دیدمت بیمار بیمار بیمار ...
بعدها که دیدمت ...مریض مریض مریض ...
این عشق و بیماری و مریضی و حال جنون وار ...
درکوچه های تهران معنی داشت ...می فهمی؟
هشت:
ترومپ!
کیف مرا دزدید و برایم نوشت: به قیمت دلار ...
درون کیف شما سه است می فهمید؟
برای آن که درون کیفش سه است ...می فهمید !...؟
دنیای خاص برج مدار جنابعالی ...هیچ است می فهمید؟
نه:
بوگاتی:
مامان جون ! ببخشید بیدار می شید ؟ یکی از اقوامتون از  آلمان زنگ زده باید هرچه سریعتر برید آلمان!
مامان بنز:
اگه ننه امم مرده باشه نمیرم!حالشو ندارم!
بوگاتی:
خیلی مهمه!تو آلمان یه تصادف شده 100تا ماشین بهم خوردن صحنه رو همین جوری نگر داشتن تا شما و سمیر گرکان یه قشمت از سریالو برید!...
مامان بنز:
چی؟دخترجان چرا درس حرف نمی زنی؟اینو از اول بگو !زنگ بزن لوفتانزا یه بلیط بخر!
بوگاتی:
خریدم مامن!ولی تعجب نکردی من چرا نرفتم دوبی؟
مامان بنز:
اه چرا نرفتی ؟
بوگاتی:
آزمایش خون دارم ...بازم باردارم!
مامان بنز:
چی؟ یه نوه ی دیگه؟اوه خدارو شکر که من آدم نیستم!تو رو نمی دونم!


ده:
رهبرم ...
درخیال جهان ...هرچه باشد باشد ...
درزندگی واقعی بر سر سفره ی کرامت آۀ علی (ع) خوش بختیم ...
خیال کنند ...

یازده:
برا هر کسی یه دوره از زندگی وجود داره به اسم کم خونی ...!
کم خونی یعنی بدترین عارضه که متا سفانه ...و بخصوص برای خانم ها خیلی پیش می آد وخودش دلیل بیماری های زیادی می تونه باشه ...ولی با توجه به بعضی بیماری های خاص ایران و درکل کشور حادثه خیزی مثل ایران ...
مهمترین بانک نه بانک مرکزی بلکه بانک خونه!
جوون های زیادی رو می شناسم که نذر می کنن تا خونشون رو اهدا کنن ...
جدای از این قضیه خیلی ها هم محض سلامتیشون و تشکر از خدا خون خودشون رو اهدا می کنن ...
تزریق خون کار سختیه و نیاز به امکانات پزشکی داره ...
ولی وقتی خون کسی ...یه هموطن یه انسان توی رگهای آدم به جریان میفته تازه می فهمی این کار یعنی اهدای خون یعنی چه...
دوستان من ...درتصادفات رانندگی و بقیه ی بلایا که درکشورما و برعکس تصور مون درهمون کشورهای پیشرفته ...وجود داره ...اهدای خون اهمیت بالایی داره ...یادمون باشه که خیلی کارهای نیک وجود داره ولی اگه از من بپرسین ...اهدای خون واقعا اهدای زندگیه ...
دم اونایی که همیشه تو این کارا اولن گرم ...خدا حفظشون کنه ...