بی شمس

ادبی

۳۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

تعطیل آری یا نه؟


یک :
کانون زوج گرم چشم های تو ...فرزند نمی خواهد؟
بین دنیا مراببین ...چه می شود کنارزوج تو بنشینم؟!!!
دو:
چه کنم تا مجوز بکیرد این شعرها؟...
حساب اداره جداست ...تو نمی خواهی ازاین لحاظ...
سه:
امکان دسترسی به موی تو ندارم ...
موهای خویش را می کنم ولی...تومردانه من زنانه دگر موی نداریم!!!
چهار:
سنگ می اندازیم ...گاه "حج"نیست!
من فریبکار نیستم!آن که تورا فریفت ...رفته است بفریبد دیگران ...
پنج:
سوخته ام ...شمع بیدارمانده بود ...
دل را که سوخت ...تنها بوسه ای شاد می کند!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ...هزار هزار عاشق داشت ...
نگو که...زنده ای ...مردم نیازدارند به نوازشت ...(یا حسین"ع")
هفت:
دستگیری می کنی ازمن ...تا رد کنم دردم !
درد را اصلا چکاربامن...توبا منی بامن ...رضا جانم رضاجانم (ع)
هشت:
عاشق از عاشق بگیر سبقت ...
که این عشق اربعین می رسد به اوج ...یا حسین "ع"
نه:
صف معاینه ی فنی ست و خودروها باهم گپ می زنند ...
پراید 95:
داشتم رد می شدم ازبس تا شمال رفتم و اومدم شده 30000کیلو متر !دیگه ازجونایی مثل منم افتادن!!!
پراید 74:
وای پسرم!سپر به سپر بریم !می دونی که من همش تو پارکینگ بودم !و اصلا نمی اومدم بیرون چون چشام عیب داشت !!!
بنز 2000:
به به !پدرو پسر ...من اصلا از صحنه های خانوادگی اشکم در می آد...بابایی بیا!
بنز 2016:
بله اومدم ...آقایون صاحب اینا سوارشید ...بریم الان خانم پژو خیال بد میکنه !!!
پراید 95:
نه بابا!اقلا اینجا دو کلوم حرف می زنیم ...بشینین تا غروب طرح رو رد کنیم !!!
ده:
هوای تهران آلوده است و مدارس ابتدایی بدلیل خفه کردن کودکان آسمی در مدارس شهر تهران تعطیلی به بار آورده است ...
چند پرسش:
...آیا می توانیم مثل آموزش و پرورش افغانستان تابستان هاباز باشیم و زمستان ها تعطیل؟
...ایا می توانیم میزان پرتی آموزش و پرورش در تعلیم و تعلم را اندازه گیری و ازتعجب شاخ دربیاوریم؟
...آیا می توانیم تا 24 ابانماه شوفاژهارا روشن نکنیم واز آفتاب زیبای شهرتهران درجهت گرم کردن استفاده کنیم ؟
...ایا می توانیم ساعت نه وسی دقیقه ی صبح تا ساعت دومدارس را باز نگه داریم تا فرزندانمان که تا پاسی ازشب دارند اطلاعات موبایل شان را می جوند راضی نگه داریم ؟
...ایا می توانیم نیروی خوشگل شیک پوش مهربان با آخرین مدل خودرو خانه درمنطقه دو استخدام کنیم با حقوق پایین تر از دو میلیون ؟
...ایا می توانیم بیمه هارا کلک بزنیم ودرحالی که همه ناراحتی قلبی و عروق و معده و اعصاب داریم 1روز نه سه روز را تعطیل کنیم ؟
...آیا می توانیم یک بار بطور تصادفی خودمانرا جای مدیران مدرسه بگذاریم که وقتی حرف خوب از اولیا می شنوند فکر می کنند دنیا عوض شده ؟...
ایا می توانیم از مشاورانمان درمدارس نظر خواهی کنیم وببینیم اوضاع فرزندانمان بطورکلی خوب است؟
...ایا میتوانیم این نویسنده وبلاگ را از منطفه فلان به منطقه فلان انتقال داده و جگرش را حال بیاوریم؟
"چشمک"
........................................................................
وقتی بچه ها سرفه می کنند حالت تهوع می گیرند و استفراغ می کنند و می ترسند ...
آنوقت می ترسیم که چه بشود ؟کودکان آسمی حال فردای خوبی ندارند...این را میدانستید؟!!!!
..........................................
........................ممنون که تحمل کردید !!!


۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۲:۳۳ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

درخشش ..."تصویر برای هجده سال به بالا "


یک:
من من نکرده ام که بگویم تو کیستی ...
من اززبان من ...به عشق تو ...اعتراف کرده است ...
دو:
آدم نبوده ای که به هوشت مغرورهم شوی ...
"آدم به یک سیب "شاید "دانست فیزیک چیست !"حوا بهانه بود!!!
سه:
ستاره ها لیاقت دوش تو...ندارند!
می روی مدافع حرم زینبی ...که می شوی "شهید "...
چهار:
خیال کن مه من مرده ام ولی ...
برای هزارسال دیگر زنده بمان تا بفهمی ...چه گفته ام!
پنج:
دیوار کنده شدو با پای خودش رفت ...
چقدر پشت تو می ایستادبا دسته گل ات ...انتظارگل داشتی ...
شش:
آلوده ام ولی هوای تو ...هوای تهران نمی شود ...
شاید به خوبی اهواز باشد ...آن هوا که برای من نفس است !...
هفت:
پیاده به سوی کربلا به وقت اربعین بیا ...
هزارهزار فرشته کنارتوست ...مبادا که تنهاشی ...
هشت :
دوست من ...دختری دبستانی ..."..."
فرداچه باید کرد ؟که او خانه است و من خانه !!!
...........................
زرنگم اسمشو نمی نویسم!
نه:
آقای بنز:
اوهو اوهو ...(سرفه)ازدست تو پراید ...تواین آژانس فقط تو کثیفی و بوی بد می دی ...
اصلا هوای آلوده تقصیر توئه ...اللهی که بمی......
آقای پراید با لهجه ی اصیل تهرونی :
تهنا من!گنگشکای خیابون پهل....ی می دونن تو مقصری ...دوتا لوله اگزوزداری عین چی ...
چوری بنزین می سوزونی اونم پشت هم انگار ما مشکل تو بل نیییم ...زکی !
ده:
آیا ما درحال تغییر ژنتیک وهمگرایی با فضا هستیم ؟آیا هزار سال بعد ما دم در می آوریم و بعلت خوردن گوشت پرندگان و جهندگان یک موجودی می شویم به نام "تمانسان"؟
(تلفیقی از تمساح و انسان )جالب نیست که بدانیم از هزاران سال قبل به اینور با وجود کوتاه ترشدن قدمان وعمرمان شکل اصلی و ژنی خودرا حفظ کرده ایم ؟
ولی دایناسورها (حالابه هردلیل مردند یا تبدیل به چیزی مثل مارمولک وتمساح )شدند؟
موجودات دوزیست ودریایی را که نگو....
"خدامارا با الگوی ثابت آفریده ...خود در قرآن می فرماید که مارا چگونه آفریده ...بخوانیم ولذت ببریم "
یازده :
خدای "محسن خزایی"شهید مدافع حرم را بیامرزد ...
دوازده :
کنایه می زنی به من که شعر شان تو نیست ...
وقتی مرا زبان ردیف است ...دندان ردیف نمی خواهم!!!
سیزده :
....................ممنون!

۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

از پنج تا ده !


از چهارتای اول بگذریم و از 5 تا 10 را بخوانیم !
پنج:شش گوشه ی جهان ...شش گوشه ی مزارتوست ...
بگردیم و ببینیم ...که عاقبت بهشت کو؟

شش:دوست دارمت اگر بگذاری ...تعارفی!
مگر سیبی؟تا این حد می گویی ...نفرمائید !!!

هفت:لب هایت را ببند و بوی یاس را نگاه دار ...
من ان شبم که بوی تورا آزاد کرده است !....

هشت:پنجاه سال بگذرد از زندگی من ...
شاید نباشم ولی پنجاه ورق شعر ...

نه:آقای بنز :مشتری داری؟خوش به حالت ...داری می ری؟خوش به حالت ...
وایسا ببوسمت ...خوش به حالت ...
آقای پراید:ما خانوادگی همین طورهستیم درخت هرچه پربارتر سربه زیر تر ...یا هم چین چیزی !...
نگران نباش خدا قسمت تو ام می کنه ...

ده:همکارا بعضی وقتا بهت نزدیک میشن و تو مثل اعضای خونواده دوستشون داری ...
خدا نکنه یه خار تو پای یکی شو ن بره که احساس کنی دلت گرفته و حتی دعاش هم بکنی تا خوب شه ...به این حتی حس همدردی نمی گن به این میگن عشق ...
اونم عشق به خواهرو برادرو گاه پدرو مادرایی که کنارمون زحمت زیادی هم دارن می کشن ...
خدا حفظشون کنه ...یا علی ...
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

استکان شکسته!


یک :
تبارک الله که عشق باریده از آسمانمان ...
به کدام نام خدا بشوئیم صورت ...که باطن عشق زیباتراست !...
دو:
وجدان نداری ای رقیب ...که به تیره روزی شهره ام ...
ولی چه باک ...اگربمیرم هم ...دگران می دانند که عاشق تراز بوده ام ...
سه :
بین دریاها رقابت بود ...تا ابرشوند بروند تاآسمان ...
بین ابرها رقابت بود ...چطور صورت خورشید بپوشند و بارانی شوند ...
چهار:
به نیت حسین (ع)و ابوالفضل (ع)ازخانه خارج شدیم ...
یکباره دیدیم درراه کربلائیم و اربعین فرداست ....
پنج:
تو برای من خنده ای ...بوی بهار زندگی ...
انتظارت را می کشم روی چشم ها ...خدا می داند مرا یا مهدی (ع)...
شش:
می خواستی به تنبیه من خودت را بکشی ...
چه تنبیه بدی ...می گفتی بمیرم تو بمانی ...که بدترین این بود...




هفت :
لباس تیره ی من ...درتن رقیب روشن است ؟!!
گاهی عوض بکنی زندگیت را ...روشنی تمیزشدن نیست !!!
هشت :
سرپل تجریش...بستنی نمی خوریم ...
با بچه ها سرنازی اباد قرارداریم ...با اکبرمشدی!!!
نه:
آقای بنز درجلسه :
مابا حضورمان درکشورهای جهان سوم ...نشان دهندهی صنعت پیشرو دراین کشورهائیم ...
و باعث می شویم خطوط قرمز بین طبقاتی بین کشورها نه درکشورها ازبین برود ...
قیمت جهانی تمام شده ی ما با قیمت اصلی درکشورهای عرضه شده فرق می کند وازنظر سربلندی می توانیم خودرا به عنوان یک کشورصنعتی به دنیای جهان سوم نشان بدهیم ...
آقای پراید با لهجه ی اصفهانی :
این چی میگه ؟!ما تازه جیان صفرقدیم رو اززندگی میلیاردرهای شهرمون آ...بیرون انداختیم !
فداکاری کردیم اومدیم وسط نکنه یه وقت بلا ملایی سر جامعه بیاد ؟!!!
خانم پزو با لهجه ی فرانسوی :
ناقاحت نباشید ...به این ها می گند صحبت جلسه ای !!!ماکه دهنمون ققصه !!!نه بچه ها؟!!!
همگی به جزبنز :
بله!بله!



ده:
دل مان می خواهد گاهی فرهنگ های غلط را ازجامعه پاک کنیم و نمی شود ...چون خودمان را جزآن فرهنگ غلط نمی دانیم و دیگران را مقصر می شناسیم و آن ها هستند که باید خودشان را تغییر دهند ...
سال ها پیش درنزدیکی چهارراه ولی عصر با ارامی درحال حرکت به سوی بالا بودیم که یک شاسی بلند مشکی مقابلمان پیچید و باذکر یک ناسزای نگفتنی به راننده چنان به حریم تئاتر شهر وارد شد که ما فکرکردیم چه خبراست ...سرمان را که کمی ان سوتر چرخاندیم ...آقای بازیگر مشهور پشت رل نشسته بود و هنوز دندان هایش را می جوید ...
گویا زمان رسیدهن به تئاتر دیر شده بود ...
یازده:
به ما چه که مردم فلان کشور ...که را انتخاب می کنند ...
ولی در دنیایی که لاتاری و قماربازی ازحالت ریسک خارج می شود و بخشی از زندگی ست ...
برای بعضی ها همان بهتر که صاحب مشهورترین کازینوی نیویورک وشاید جهان رئیس شود!!!
دوازده:
کورشوم لال شوم مرده شوم دود شوم ...
بی سر و سامان بشوم ...بازتویی بازتویی...عشق من ای جان تویی...
سیزده :
.............ممنون..."مادرم ممنون خیلی ممنون"





۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قمر برفت که یک عمر آفتابی بود ...


یک:
غریبانه در شهر غریب ...رفته ام درخاک ...
گل می دهم به نزدیکی ...ولی تو هنوز مغروری ...
دو:
کنار فرات ...تشنه لبم باید رفت ...
اگر هزار ساقی است که بنوشاندم ...به یادحسین (ع)!...
سه:
دگر چه غصه ای بخورم ...ای خدای من ...
یارم که غصه ی من بیچاره بوده است ...رفت...تا شادی بیباید کنارمن ...
چهار:
آزمایشت می کنم و می میرم!
خوب گریه کنی ...می روم ...تا بسوزانم یک عمر زندگی ...
پنج:
پنج قرن پیش که بودم ...شاید شاعری مشهور!...
که می خواند مرا؟یا خودت ...یا پادشاهی که یاد یارش بود!...
شش:
مهدی (ع)را که پیدا کنی ...
هر شهر بزرگ دنیا برای تو ...مفهوم انتظار را تشدید می کند !....
هفت:
"خدای به داستان پیراهن یوسف خندید ...
انسان چقدر کودک است ...
می توان یک داستان را باعشق هم تا خدای برد"!
هشت:
لطمه زدی به چشم های من ...تو ای یاربی وفا ...
خون گریه کنم هم کم است ...تو رفته ای که باز نگردی .........
نه:
خانم پراید:
لیلا خانم خیلی ناراحت نیستن؟یه وقت لگد به بختشون نزنن؟!!!
آقای پراید:
خیر خانم ...دیگه مارو شناختن ...که با خلوص نیت هستیم ...فکر بنزو اینارو ازسرشون کردن بیرون!!!
ده:
امروز داستان غریبی داشت ...خاله ام دیشب پرکشید ورفت وامروز روز خاکسپاری رفتیم برای وداع ...
از یک طرف می رفتیم برای خداحافظی زنی که یک عمر کانون خانواده  خودش و فرزندانش را گرمی بخشیده بود ..."زنی مومن و مادری دانا بود "و...ازیک طرف می رفتیم تا فرزندانش را دراین درد همراهی کنیم ...
"زندگی ...برای کسی که 5 سال تکلم ازدست داده است وروی ویلچیر می نشیند و ازطریق دستگاه غذا به او تزریق می شود شاید دارد با دردی مثل معده و روده سروکله می زند و نمی تواند انسان را به راحتی به یاد بیاورد ودردش را بگوید ...چه شکلی دارد ؟"
ولی خدای می داند که این فرزندان وبه خصوص دختر خانواده برای او چه کردند....اگر بهشت هزارها کیلومتر دورترازماست برای بعضی ها بغل گوششان است ...
حتی نوه ها هم خوب بودند .گاهی انسانیت و فداکاری می آید و حلقمان را می فشارد که برویم و خوش باشیم ولی چطور درناخوشی عزیزترین کسانمان ؟هیهات !هیهات!
که باید مراقب باشیم چنین روزهایی با جگر سوخته مان تا لحظه ی مرگ نرویم !
خوش به حال دختر خاله عزیزم و پسرخاله های عزیزم که امروز روز روی سپیدی شان بود !کاش یاد بگیرم ...
یازده :
گذشت آن "سنواتی "که سال یاد تو بود ...
ما حافظه ازدست داده ایم ...دیگر خودمانیم .یادخودمان ...
دوازده :
داشتیم می رفتیم جلسه ها ...نشد!!!
سیزده:
مهربانم یک نظر انداختی برصفحه ام ...
روزگارم را عوض کردی ...سیاهی زود رفت !...
چهارده:
.......................ممنون !!!"عکس ازیک ازدواج قدیمی "
۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

استاد چی فویا با پیرنگ داستان یه دونه کونگ فو کارمان "پاندا"چه کنیم ؟!


یک:
ویژگی های تورا ...می نوشتند درشعرها ...
آخرش هم می شدی "لیلی "ولی مردانه چون فرهاد!...
دو:
مخصوصا قلبم را نوشته بودی "خراب است "!...
تا کجا اشتباه می رفتی !...
عیب ندارد دراین حالت ...رقیب "درست "باشد!!!
سه:
می شکستم غروب را روی شانه های خود ...
تا سحر مست شاید ...دوباره ببوسمت روی سجاده ....
چهار:
سابقه دارم میان طنزهای عشقی !...
یکبار گفتم :دوستت دارم ...لهجه ام رنگ پریده بود!!!
پنج:
پیاده تا کاخ تو ای شاه کربلا ...یک دقیقه بیشترنیست!
باورکن می برندم روی سر فرشتگان ...تا خاک جای پای من نباشد!!!
شش:
مهدی (ع) را نمی توان شکستن ...
این ستون پایه اش میان قلب منتظران است !...
هفت:
چشم را بینداز بیرون ازکاسهی سر "لیلا "!
این چشم دیگر باید ندیدن ...انقدرفراموشکارمجنون است !!!
هشت:
باران خریده بود یک خانه ی ابری ...
آن قدر حساس بود که قطره شد ...برای دهان خشک دریاچه ی ارومیه!!!
نه:
آقای پراید :
....خلاصه ...له شدیم ...ولی چون مرد بودیم ...کسی رو نکشتیم!می گم صافکاری عجب جائیه !
موتورمم عوض کنید دیگه فداتون !!!
آقای بنز:
اه...شما بودید تصادف کرده بودید ...امروز با همون صفحه حوادث روزنامه شیشه هامو داشتن پاک می کردن ...عجب شانسی ...اگه من بودم ...راستی می خوای سپرمو داشته باشی ...
یا آرم بنزو بهت هدیه بدم !آخی طفلکی !!!
ده:
ازصب تاشب می خواهم کوته فکرنباشم \می خواهم انسان باشم \می خواهم دوست باشم \
می خواهم نگران کسی نباشم \می خواهم دخترخوبی باشم \می خواهم مادر خوبی باشم\
می خواهم با سرعت بالای 100کیلومتر بدوم !\می خواهم خواهر خوبی باشم \می خواهم کسی را بادست و زبانم نزنم \می خواهم همسایه خوبی باشم \می خواهم ...
وچقدرسخت است ...اگربخواهم باشم ....
"توکلت علی الله "
یازده :
ماکه بالاخره نفهمیدیم با چقدر می توان حکومت آمریکارا خرید.!!!
اگرداشتم می خریدم وهمه اشان را آزاد می کردم !!!
یعنی چه؟ماداریم می خریم !!!تازه این ملت بیچاره آمریکا 400\500سال است ازبرده داری نجات پیدا کرده !!!وتو دوباره ...درهیئت کلینتون و ترامپ می خواهی برده داری را بیندازی گردنشان ...
بیچاره ملت !!!
دوازده:
بین ما ...هیچ نبوداست و نخواهدبودن ...
من و تو هیچ کس ام باشیم ...این هیچ میان من وتو دیواراست!!!
سیزده :
.....ممنون!"این یه بارو ازخودم متشکرم "!!!

۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۸:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بخند دیگر مرانیست لبخندی که توتصورکنی ...تمسخر است !


یک:
وفای تورا بپوشم و درشهر افتخار کنم ...
که تو پوشانده ای مرا به وفایی که کس ...نداشته است !!!
دو:
صدبار رفته ام به شمال دل تو و برگشته ام ولی ...
این بار بهار نارنج ذهن تو ...سوغاتی من است !...
سه:
دل کندن از تو ...مرا کافی ست بمیرم !...
خوب بکش !تو که می دانی چه چاهی کنده ای برای دلم!
چهار:
زیاد مراقبم نباش که عمرکنم هشتادو ...
این دنیا شوراست تمی توانم با فشاربالا زیاد بمانم ...کنارتو!....
پنج:
دیگر وقت آن رسیده که در مسیر کربلا ...
خارها وپاهای من به تفاهم برسند ...باز!
حسین (ع)...مسیر تو مسیر بهشت است ...سال هاست ...
بگذار دراین مسیر آب روی من و دوستان به دریای عشق تو ...برسند...باز!
شش:
چو ببرند یوسف را از میان کتاب های درسی ...
خدای را چه انگار!که یادش آمده میان کتاب اش...بیاورد !...
حسادت برادران !داستان زلیخا!
هفت:
باورکنید ادعایی ندارم ومی دانم گاه چیزهایی می نویسم که خوب نیست ...برمن ببخشایید .
می نویسم تا فراموش نکنم وعلی القاعده باید ادبیات می خواندم وشعربیشتر و حس عاشقانه ی بیشتری می داشتم که...ندارم!
وازاینکه بعضی ها با لطف مرا دوست دارند به خود می بالم...
هشت:
نارنگی ...نارنج ...پرتقال...لیمو شیرین ...کیوی ...
میان باغ می چرخم ....لیوان گریپ فروت پراست ...
دلم نمی آید بقیه را امتحان کنم!!!
نه:
خانم بنز:وای اصلا باورم نمیشه ایران یه هم چین خیابون قشنگی داشته باشه ...لذت بردم ولی چه سود انگار فردا برمی گردیم نه؟!!!
آقای پراید :خانم ترکی که بلدید "بیر عمر زندگانی!"یعنی یه عمر زندگی !اینو می گم !که امشب خوشحال بخوابی ...دیگه خیالت راحت ...برو از فردا طرفای بازار!...
ده:
دخترا نمی تونن با پیری مادرو پدراشون کناربیان ...ولی آخرسرم بیشتر غم خوار مادرا و پدرا ...دختران ....
ما اصلا ام ابیها داریم یعنی مادرپدرش ...که حضرت فاطمه (س)بودن ...عروس ها ناراحت نشن چون اونام بالخره دختر کسی بودن ...
یازده :
عشق تورا به دلم چنگ می زنم ...
"پلنگ وار"...
دوازده :
موی تورا نسیم نمی بخشدش به من!!!
خدای نگذرد ازآن که بین ما ...برده است دل!!!
سیزده:
....ممنون!"رکسانا خیلی ممنون"...
چهارده:
بین فیلم ها رفتیم "متولد 65"...را دیدیم ...
هم زمان عوامل و دیگران آمده بودند برای تماشای "آس و پاس "...
همراهان من درآمدند که چرا تو این فیلم را انتخاب کردی و مارا محروم از"آس و پاس"!
که این فیلم "متولد 65"هیچ نداشت ...
پشیمان نیستم وواقعا دوستش داشتم وخیلی خیلی جالب بود!!!...
ولی درانتهاباید بگویم پایان باز بعضی فیلم ها مثل پاچه ی شلوار گشاد است ویکباره دیدی چند عدد پا ازآن درآمد بیرون !!!
دیگر انقدرگشادهم خوب نیست می فهمید که ...

۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۲۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

قرارمان کناردست تو ماندن نبوده است؟!



  • یک:
  • دیوانه که دیوانه ...می شکنی دیوارسکوت؟!
  • ببین کی گفتم.دلدار ندارد ....خرج بالا بردن دیوار...کند!
  • دو:
  • سنگ بنداز سرراه من...ای عاقل فرزانه ولی ...
  • که دیر می رسم به مکتب خود .."بازهم مجنون لیلی هایشم "!
  • سه:
  • درابتدا شعرهای من ...حتی قافیه هم نداشتند ...
  • قدرت خدا...حالا دارم فکرمی کنم ...چطور ردیف شوند !
  • چهار:
  • گفتم :به اندازه ی مادرم "دوستت دارم ...بدانی بهتر است ...
  • زود اتمسفر ...جو ...حالا هرچی ..تورا گرفت دادزدی :"عاشق نیستم اندازه ی مادرت برو بمیر"!....
  • پنج:
  • کلاس پنجم نرفتیم وشش نخوانده شدیم ...
  • حیف ما بود میزهای شما ...جبهه های جنگ خریدیم !
  • شش:
  • کسی نمی داند ...مظلومیت شما ...امام حسن (ع)...
  • سکوت درد بزرگی ست ...درولایت عشق ...که بزرگان دانند ...
  • هفت:
  • گفتی که بی کسی و برایت کسی شوم !!!
  • خوشحال و ساده بودم و بی کس ...خنجرت درد نداشت!!!
  • هشت:
  • "بیکاری عاشقی؟پول داری عاشقی ؟مریضی عاشقی؟"
  • تازه فهمیدم که تو انسان نبوده ای ...ازعشق پیچیده تر مفهوم یک گل است ...
  • نه:
  • ....:سرکاران خانم ها و آقایان عزیزفامیل ...شام میل فرمودید؟
  • می خواهیم عضو جدید خانواده...بنز کلاس آخرمان را که به تازگی از کشورآلمان تشریف آورده اند معرفی کنیم ....
  • خانم پراید:
  • خاک به سرم ...این دیگه کیه ...یه طعنه تو خیابون "مقصودبیک "بهش بزنن...تا آذری زوزه می کشه ...اونوقت من بیچاره ازصب تا شب باید دنبالش بدوام ...خدارحم کنه !
  • ده:
  • بعضی کودکان آنقدر مناعت طبع دارندکه گاه انسان ازخودش خجالت می کشد ...
  • گرسنه اند وناهار روزقبل وشام روز قبل و صبحانه امروز را نخورده اند و می گویند فقط مادرشان را می خواهند و همین ...
  • یازده :
  • مهدی (ع)جان من کجا و آینده ی جهان کجا ؟
  • این جان فدای تو ...اگرقرارشود درآینده عشق به عدالت تقسیم کنی ............


۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

می روم تا درو کنم ...خود را "علیرضا آذر"


یک:
دیدن خواب تو ...انشالله خیر است ...
حتی اگر به چاقوی تیز... درون من ...مشغول کندن باشی ...!
دو:
تاکی گریه ؟...که می گویی ام تمساحی ست ...
یک بار تو بخندان ...ببین کدام پرنده ام که به شوق تو می خندم !...
سه:
به شکر افتاده ام به سجده ...که مجنون عاقل است ...
درس و کلاس لیلی را تعطیل ...ولی از عشق "او" دکترا دارد !...
چهار:
از دستم رفت صدای ضبط شده ی تو ...
یک دکمه بود "پلی "نزدم ...آن دیگری : " دلیت "قشنگ تر بود !
پنج:
پوتین جان نداشت که ادامه دهد روی برف ...
دهان بازکرده بود که بمیرد ..."آفتاب نذاشت "!!!
شش:
ازصبح می دوی و پول می دود و خسته ای !
یار برای لباس مجلسی یک ملیون کم دارد و خجالت نمی کشی ؟!
هفت:
چشمانت شکفت ...بهار من ...رنگ آبی شد ...
دریا غصه خورد ...انقدر گفتم که"آسمانی ست چشمانت"
هشت:
روی دستت خال بود نه خالکوبی ...دوستت داشتم ...
رفته ای خال را برداشته ای جایش نوشته ای "متولدآذر"مگرمن نمی دانستمت؟!!
نه:
آقای پراید :
سرکارخانم خوش آمدید ...ممنون از محبتتون ...بازم تشریف بیارید ...ببخشید پرحرفی کردیم !...
   "باران آمده است و یک بنز باسرعت به خانم درحال پیاده شدن از پراید اب می پاشد و می رود ...
   بعد دوباره دور می زند و می گوید"
آقای بنز:
ببخشید سرکارخانم !هوابارونیه و پیش می آد ...ما تو آلمان و کشورهای اطراف ازاین جور وقایع اصلا ناراحت نمی شیم ...!
خانم:خیس شدنو می گی یا بی تربیتی !درکشور غریبه !همین الان دارم از آلمان می آم ...
بیچاره پراید کوربود ولی بلد بود ...تو با چارچشم و استاندارد بین المللی یاد نمی گیری !
خوبه جاهاتونو باهم عوض کنن!...!
ده:
خدا بدور که مسئله بیمه غامض و دشواراست !و حق بیمه ها که از آدم می گیرند دشوارتر!من درمورد بیمه نبودن "دندان ها "سئوال دارم بگذار بپرسم !!!:
...آیا افتادن دندان خودش زیبائی ست ؟
...آیا امکان دارد دراین زمینه سر بیمه ها کلاه برود ؟
...آیا دندانپزشکان کلاه بردارند؟
...آیا مردم می روند دندان هایشان را می کشند که سربیمه و دکتر کلاه بگذارند ؟
...وسایل دندان پزشکی گران است؟
...آیا بی دندان بمانیم "تلیت "بیشتربه ما می چسبد؟
...آیا بی دندان بمانیم چشممان کور دیگر "پیتزای سفت "نمی خوریم ؟
...آیا باید لاغربمانیم و بی دندانی به این امر کمک می کند؟
...دندان جز اضافی بدن است و دردش درد نیست؟
...آیا باید کلا ازوزارت بهداشت متشکرباشیم؟
...از در دندان پزشکی با دالمب و دیمبول وارد شویم و پول پرداخت نکنیم و با گدایی برویم ؟
...درارزشیابی سالیانه مان درآموزش و پرورش بخشی داریم به نام دندان پزشکی و سایلنه باید یک کتاب برای یک دندان پزشک بنویسیم؟
...خاطر خواه دندان پزشکان شویم؟
...مدرسه غیر انتفاعی بزنیم و فرزندان دندان پزشکان را رایگان قبول کنیم ؟
...برای وزیر آموزش و پرورش یک خانه رایگان بخریم ؟
...هنوزهجده سال است کارمی کنم و هنوز جوانم و تاآخرش جا دارم بخورم ؟
...شمال برویم مسئله مان حل می شود ؟
...آیا شپش های دانش آموزان باعث این مسئله شده ؟
...هیچکدام و موارد دیگر!
یازده :
دلم می گیرد ..ای شاه کربلا حسین (ع)...
که من فقیر نام توام "حتی "به وقت احتیاج ....حسین (ع)...
دوازده :
استقلال...تاج سرما ...مردم تسلیت ..."منصورخان پورحیدری پرکشید "


۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عشق رو کن ...دل ببر!


یک:
در تمنای وصالت ..."کوچه گردان "هم شدم !...
گشتم و دیدند هستم ...پس خجالت ها کجاست؟...
دو:
صریح بگویم که آینه ات را ...من شکسته ام ...!
دیدم که نیست طاقت دیدارت !...درآغوش یک شی حتی !!!...
سه:
پول ارزش هم ندارد ....ای فدای تو دلار !...
من خریده ام برایت ...یک قفس دیوانه وار...
چهار:
نه کوچه بود ...نه خانه ای ...
همه جا تاریک ...
ودخترکی می لرزید که آغوش پدر کجاست ؟...
....................
می گشتند و نمی یافتند و درد دیگری ....
و خواهر پدر به غم هایش سنجاق می کرد درد دیگری ...
آه فرشته مرگ حالا نیا ...ما باور نمی کنیم ...
که جزشهداباشد ...رقیه جان ...
..................................
دختر به خاطر آورد داستان های پدر ...شهادت ...عشق ورزی ...
مادربزرگ ...و پیامبر(ص)...
همین که لبخند داشت ...نسیم آمد و بردش ...به سوی دنیایی که بودند منتظر ...
....................................
آه فرشته ی مرگ ...من خواهر برادرم حسین (ع)...زینبم !
به چند بگریم ...بایستم ...یا بچرخم ؟بگو ...
دیگر چرا رقیه ؟!
جواب نیست کارخدا گاهی ...
می دانی جواب نیست ...
می دانی جواب نیست ...
پنج:
برده ای از "او"یک عکس که روی دیواربود ...
ریخت دیوار ...از عشق ...زیبائیش را تو برده ای !
شش:
خلاف به عرضتان رسیده که مارفته ایم "ازاین ولایت "...
مانده ایم ...چون عاشقیم ...حداقل می رسیم به کوی عشق مان !!!
هفت:
مهدی (ع) جمعه است و غروب است و ما دل تنگیم ...
فرو خورده ایم اشک و جاده ی انتظار را پایانی نیست ...
...........................
کنون که عشق حسین (ع)رخنه کرده در فکرم ...
دراندیشه های خود به رفاقتم می رسم ...به خاندان حسین (ع)...
هشت:
دلبرا بازکن آن موی سیاه ازدل من ...
بند بندش ...دل من سوخت که تو ...صاحب باشی !...
نه:
خانم پراید :
من لباس عروسی نخواستم ...طلا و جواهر نخواستم ...کیف و کفش و لوازم آرایش نخواستم ...
خواستم که تو با من بیایی بریم استانبول ...
آقای بنز:
ای بابا ...مارو عشق نیست ازایران بیرون بریم ...شومام اون برف پاک کنو بکش پایین ...
آفرین ...مرام عشقتو عشقست !
یازده :
دیدارتو یوسف !درخواب هم نمی دیدند برادران ...
قسمت شد زلیخا پیر باشد ...وقتی جوان باز می گردی !...
دوازده :
لیلی ازجریمه خسته شد ...نمی نوشت ...
مجنون گفت:مینویسم جمله چیست ؟گفت"هزاربارسرنوشت"...
سیزده :
شیرین کنار پنجره ...شیرینی پنجره ای را هدف گرفت ...
فرهاد گفت:"شیرین ...قند ...عسل..."آن یکدانه برای من!
چهارده:
به سلیمان نگفتند "سبا "کیست ولی...
خود شعور داشت فهمید که آن زن "زیبایی و شهرت "دارد !!!
پانزده:
قلبم را بازکرده اند وندیده اند زندگی ...
پس من چطور با هیچ ساخته ام !وقتی تو آن جا مراگرفته بودی؟!!!
ده:
ناهار و شام را که می پزیم ...باسلام و صلوات بپزیم ..چه اشکالی دارد که حتی وضو بگیریم وبالبخند وسخن خوش ...شروع کنیم وبه پایان ببریم ...
بعضی ها ابرویشان را درهم می کشند و موقع ناهارو شام تازه بدبختی ها ی خودشان و دیگران یادشان می آید ...برای خوردن ارزش قائل شویم  که همین نان ساده که می خوریم ده مرحله طی می شود تا به دست ما برسد ...
مغز کلا با احساسات کج و کوله مخالف است و شروع می کند به واکنش منفی و ترشحات معده هم به هم می ریزد و همینطور بگیر و برو جلو ...
"با خود وهمسرمان و خانواده مان جفا نکنیم "....
هفده:
تالار هنر "جزیره شامپانزه ها"را به نمایش گذاشته است وباید بگویم ...بازیگران تئاتر کودکان گاه چنان
خالصانه این راه را طی می کنندکه دیگر جای نمی بینیم ...
داستان زیباست وهنرمندان مرتب باید از یک ارتفاع بپرند وداستان حقه وسادگی وخوبی وبدی را به نمایش بگذارند...موسیقی عالی وبازی خانم ها درخشان بود .
شانزده:
....ممنون...
می خواستم ازفیلم "متولد65"هم بنویسم که فردا
برایشان آرزوی توفیق دارم ...فرصت شد بروید ببینید ...

۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی