بی شمس

ادبی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

باستانی ...

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سینا ...

یک:

قیچی ازدل کاغذ یک قلب درآورد...

فردا نگو که آسمان آبی ... دل ندارد !

دو:

درانتهای جاده... اسم شهر هست ...

خوب است که نام آن" بی وفا من آمدم" باشد؟

سه:

چوپان بود و تنها میان صحرای سینا...

پیامبری یافت برای همسری...

بانویی که عشق به موسی داشت ....

چهار:

شوک ... گرمای دست های تو بود...

که بازهم میان زمستا رابطه ها...

گیاهی به نام ... بهارنارنج داشت ...

پنج:

این آتش ... درد من است ...

که به دور آن می رقصی ...

یادت باشد ...توهم مثل من...عاشق دیگری هستی ...

شش:

شاخه نبات ها ...

میان دیوان ها...

چه توان رد که دردهای مان را...

پادشه خوبان .... چنین درمان کرد....

هفت:

کاخ زلیخا ... جای یوسف بود ...

می خواست بگوید لایقش نیست ...

یکباره چشم بازکردو دید...

لیاقتش کاخ پادشاه مصر شد ...

هشت:

علی(ع) عمربن عبدود راشکست داد...

شهریار که آن جا نبود ...

عشق نوشته ها ... همیشه ماندگارند ...

نه:

بی وفا...

آن موقع ها ... کلاس نبود ...

نیامدی... رفتیم ولیلی شدیم ...

مجنون شدن... تنها راه بخشایش بود ....

ده:

به سادگی ... چشم هایم راخریدی ...

گفتی حراج است و ...

می توان سال ها نشست !

۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پسران ...

یک:

پسران روی کوه به حال او خندیدند...

محال بود فرشته ی وحی خفته باشد ...

ورشید لباس ابرپوشید...

وزیرباران رفتند ....

نوح لباس عزا برای پسر به تن نکرد !...

دو:

ژنتیک بعضی عاشق هارا ازهم جدا می کند ...

چون قبل ترها ...

انسان عشق به فرزند ندارد!

سه:

پسران ابرهیم ...

پای کعبه ایستادند ...

تا جائیکه ابرهه...

میل به کعبه کرده بود ...

چهار:

وقت است ... مرادرمان کنی ...

دردهایم گریبانم را می فشارند ....

پنج:

درتوانت نبود مرا درآغوش بگیری...

میتوانستی ...یک آغوش ...نامه رابسوزانی؟

شش:

بهرام گور ... شکارچی قلب نبود...

میان دشت ... گورها به دنبالش بودند!

۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

هیچ شمس !

ادامه مطلب...
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ساره

See original image

ادامه مطلب...
۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جام جم!

یک:

جاده ها... خم ابروی یاراند ...

به چشم که می رسند ...

مقصد است!

دو:

جاذبه چندان مهم نیست ...

یکی پیدا می شود ... یکسال نه چند سال ...

بالای جو ... سیب می خورد !

سه:

موسی ...

قومی را ازنیل عبور داد...

پادشاه مصر ...

آنقدر کثیف بود که برای شستشو ...

میان نیل رفت!

چهار:

دریای سیاه ... جلیک فراوان دارد ...

تو عشقی به نام ...

بحرالمیت باش ....

تابرایت بمیرند !

پنج:

زیاد بزرگ شده ای ...

زیپلن هم بزرگ بود ...

نکند توهم ... عاشق هلیومی !

۱۳ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای باده ی سرنگون کننده!

یک:

ای باده سرنگون کننده ...

ننوشیده ی گناه کارم ...

برروی پا ایستاده ام ولیکن ...

حرامی تو ... معلوم نیست !

دو:

کوروش ...

بردیوار آیین های باستانی تکیه کرد ...

و

مصررانجات داد...

روی سنگ باید نبشته می شد ...

که مردی چنین هم ... وجود داشت ...

سه :

ترک برداشت ... آغوش شیشه ای من...

سنگ قلب تو... احساس نداشت ...

چهار:

سال ... روزهاست که برگشته...

تکمه ی اضافه شدن به عمرست که ...

یکبار دیگر باید زده شود !

پنج:

درپیشگاه تو سرسجده دارم ...

تمام وجود من ...

خودآگاه و نا خودآگاه ...

خالی کن ...

من همان (عبد )توام ....

شش:

کلاس مرا می خواستی بگیری ...

پروفسور!

نمی دانستی کلاس ها دیگر هوشمند شده اند!

هفت:

تن به خاک دهم ...

زبان به کتاب ...

جای تو خالی نیست...

ایمان دارم !

هشت :

کلوچه فومنی ... اصلا هرکلوچه ای ...

لپ های تو ... خوردنی تراست ...

نه:

شب نیست که یاد تو نباشم ...

که به من آموخته ای ...

خدا...

یک تن پوش هم برتن آسمان دوخت !

ده:

آزارتو... ندیدن من بود ...

ندیده بودی ... کسی را ...

که ندیدنت را سال ها تحمل کند !

یازده :

عشقی به نام حنانه

۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بهارنارنج...

یک:

نبرد خشکسالی بود ...

بین سپنتا مینو وانگرمینو ...

سال ها هزاربود و سوشیانس ... نیامده بود ...

و

آتش در آذرگشنسب فروزان بود ...

خدای ... به هرعشقی پاسخ می دهد...

بهار آمد و محمد (ص)...نوروز را جاودان کرد .........

دو:

ظاهرتو ... آدم را فریب نداد...

خدای خلقتی کرده بود ... که...

دست آدم به آن نمی رسید !...

سه:

تلقی تو ... ازبهار شکوفه هاست ...

منی که نابینای مطلقم... بوی بهارنارنج... بهارم است ...

چهار:

پذیرش ازقلب که می گرفتی ...

درحد شریف ...

اکنون دلت رهاشده با درجه ی ازاد !

پنج:

کنفرانس می دادی درجمع که قربان وفایش ...

حالا " paper" که بیایید و مارا جمع کنید !...

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

هزار حافظ!

یک:

بیت هایی که می خواندم ...

بلوغ یک احساس بود ...

حافظ رو به پادشاه خوبان ...

عشق شاخه نبات داشت ...

دو:

ویرانه ای یک دیوار داشت ... که خضر شکست ...

گاهی چون موسی ... منتظر فرشته وحی می مانی و

بی حکمت می روی !

سه:

تخفیف از چشم هایت گرفته ام ..

هزاربال که به چشمست و یک بار می پرد!

چهار:

قلبم را هزارتکه کرده ای ...

که بگویی ... هزار راه نرفته را نرفته است...

شرم ازچاقو نمیکنی ...

که بازبان خون ...سخن نهفته دارد !

پنج:

دربارعلی(ع) مرد فراوان دارد ...

صدشکر وقتی درین بارگه قدم بنهی

۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کویر

ادامه مطلب...
۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی