یک:
ای باده سرنگون کننده ...
ننوشیده ی گناه کارم ...
برروی پا ایستاده ام ولیکن ...
حرامی تو ... معلوم نیست !
دو:
کوروش ...
بردیوار آیین های باستانی تکیه کرد ...
و
مصررانجات داد...
روی سنگ باید نبشته می شد ...
که مردی چنین هم ... وجود داشت ...
سه :
ترک برداشت ... آغوش شیشه ای من...
سنگ قلب تو... احساس نداشت ...
چهار:
سال ... روزهاست که برگشته...
تکمه ی اضافه شدن به عمرست که ...
یکبار دیگر باید زده شود !
پنج:
درپیشگاه تو سرسجده دارم ...
تمام وجود من ...
خودآگاه و نا خودآگاه ...
خالی کن ...
من همان (عبد )توام ....
شش:
کلاس مرا می خواستی بگیری ...
پروفسور!
نمی دانستی کلاس ها دیگر هوشمند شده اند!
هفت:
تن به خاک دهم ...
زبان به کتاب ...
جای تو خالی نیست...
ایمان دارم !
هشت :
کلوچه فومنی ... اصلا هرکلوچه ای ...
لپ های تو ... خوردنی تراست ...
نه:
شب نیست که یاد تو نباشم ...
که به من آموخته ای ...
خدا...
یک تن پوش هم برتن آسمان دوخت !
ده:
آزارتو... ندیدن من بود ...
ندیده بودی ... کسی را ...
که ندیدنت را سال ها تحمل کند !
یازده :
عشقی به نام حنانه