یک:
نبرد خشکسالی بود ...
بین سپنتا مینو وانگرمینو ...
سال ها هزاربود و سوشیانس ... نیامده بود ...
و
آتش در آذرگشنسب فروزان بود ...
خدای ... به هرعشقی پاسخ می دهد...
بهار آمد و محمد (ص)...نوروز را جاودان کرد .........
دو:
ظاهرتو ... آدم را فریب نداد...
خدای خلقتی کرده بود ... که...
دست آدم به آن نمی رسید !...
سه:
تلقی تو ... ازبهار شکوفه هاست ...
منی که نابینای مطلقم... بوی بهارنارنج... بهارم است ...
چهار:
پذیرش ازقلب که می گرفتی ...
درحد شریف ...
اکنون دلت رهاشده با درجه ی ازاد !
پنج:
کنفرانس می دادی درجمع که قربان وفایش ...
حالا " paper" که بیایید و مارا جمع کنید !...