بی شمس

ادبی

همین نزدیکی ها...

یک :

پیش بینی تو... مرگ این احساس بود...

نمی دانستی که شاید بمیری و من...

هنوز عاشق تو... بمانم !

دو:

قضاو قدر... دست توست خدایا...

مگرکه توشیح مرگ من... به دست یارتو باشد ...

سه:

نیلو فر به آب خفه نمی شود...

گل می کند و روی آب می رقصد ...

چهار:

بهاردرانقلاب زمین... مطرح است...

کجاست تاکه نگویند.... دختری ست جوان ...

پنج:

قالب تن تو... پروانه دوخته اند...

بهاراست...و

تو بال می زنی برای گل!....

شش:

نیستی و میدانم یکشنبه باخنده می آیی...

دیگر چه بگویم...که باید گفت:

پارسال دوست و اسال آشنا...

هفت:

سماع لباس سپید می خواهد...

نگو ندارم که گلبرگ ها هم ...به عق نسیم درسماع اند ...

هشت:

کعبه بوی گلاب می دهد...

عطر محمدی ست که انتخاب ازگل های کویر ماست!

نه:

آزر ... بت هاراسپرده بود به ابراهیم .

شکست هرچه بود...

که درتنهایی خدایی بودند ناتوان...

ده:

قلبم راتو نشکسته ای .... شاد نباش ...

دارم فکرمی کنم به...

رابطه های شکستنی !

۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

شکوفه

یک :

میان آتشم و ... نام ابراهیم...

به اسم اعظم خود...

گلستان به عشق ... سلام می دهد...

دو:

یک گل میان مو هایت ...

بوی گل را... گل دیگر نمی توان گرفت !

سه:

گذشت آتش تو...

ازمیان چشم های من...

چشم مراببین...که شب چارشنبه است !

چهار:

آتش دست های تورا سوخت....

پروانه ای مگر...

که دست درآتش داری ؟

پنج:

بازارعید.... پیرهن شکوفه ندارد؟

شش:

ازآتش پریده ام ... که بگذرم...

باکوچ بهاریت ....

آتش هم ...پاک کننده دردمن نیست ...

هفت:

ممنون ازاونایی که منو می خونن

۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۱۴ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

یازهرای مرضیه...

ادامه مطلب...
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

حسنین

ادامه مطلب...
۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

حنانه ...

یک:

سرزمین سبز...

به زهرا(س) رسید...

دنبال سند می گردی ؟

پدری داشت که می توانست ...

گوشه ای ازمکه را به نامش کند...

شاید تو...

ازیک زن آموخته بودی ... که با پیرهن مندرس ...

ایران را فتح کردی ... شاید!

دو:

غم درجوار دردهای تو...

آینده ای نداشت ...

رفتی و خنده هات...

دل درد را شکست ...

سه:

بگذارکفن بپوشم و آماده بمانم...

علی(ع)

من تنها نیستم.

اگرتوبدانی ...کجا می روم !

چهار:

برای خنده هات ... فرشته ها منتظر...

بالاترازتو مادرشهید...نیست.... فاطمه(س)

۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ذوالفقارکو؟

افزودن تصویر از طریق آدرس

ادامه مطلب...
۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سلسله موی دوست ...

یک:

درکمین تو ... تیراندازان دشمن.

مردندیده بودند...

که درمقابل بایستد...

ماه چشم هایش رابسته بود...

برای ماه بنی هاشم ...

دو:

دررکوع آنقدر عظیمی ...

که بیم دارم ازین عشق...برنخیزم!

سه:

دام است... حادثه هادرانتظارمنند...

تو خوش می گویی:

سلسله موی دوست ... حلقه ی دام بلاست ...

چهار:ترنج ...

بوی خون گرفت ...

ندیده بودم دراین باغ...

شمایل یوسف ها...


۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

باستانی ...

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سینا ...

یک:

قیچی ازدل کاغذ یک قلب درآورد...

فردا نگو که آسمان آبی ... دل ندارد !

دو:

درانتهای جاده... اسم شهر هست ...

خوب است که نام آن" بی وفا من آمدم" باشد؟

سه:

چوپان بود و تنها میان صحرای سینا...

پیامبری یافت برای همسری...

بانویی که عشق به موسی داشت ....

چهار:

شوک ... گرمای دست های تو بود...

که بازهم میان زمستا رابطه ها...

گیاهی به نام ... بهارنارنج داشت ...

پنج:

این آتش ... درد من است ...

که به دور آن می رقصی ...

یادت باشد ...توهم مثل من...عاشق دیگری هستی ...

شش:

شاخه نبات ها ...

میان دیوان ها...

چه توان رد که دردهای مان را...

پادشه خوبان .... چنین درمان کرد....

هفت:

کاخ زلیخا ... جای یوسف بود ...

می خواست بگوید لایقش نیست ...

یکباره چشم بازکردو دید...

لیاقتش کاخ پادشاه مصر شد ...

هشت:

علی(ع) عمربن عبدود راشکست داد...

شهریار که آن جا نبود ...

عشق نوشته ها ... همیشه ماندگارند ...

نه:

بی وفا...

آن موقع ها ... کلاس نبود ...

نیامدی... رفتیم ولیلی شدیم ...

مجنون شدن... تنها راه بخشایش بود ....

ده:

به سادگی ... چشم هایم راخریدی ...

گفتی حراج است و ...

می توان سال ها نشست !

۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

پسران ...

یک:

پسران روی کوه به حال او خندیدند...

محال بود فرشته ی وحی خفته باشد ...

ورشید لباس ابرپوشید...

وزیرباران رفتند ....

نوح لباس عزا برای پسر به تن نکرد !...

دو:

ژنتیک بعضی عاشق هارا ازهم جدا می کند ...

چون قبل ترها ...

انسان عشق به فرزند ندارد!

سه:

پسران ابرهیم ...

پای کعبه ایستادند ...

تا جائیکه ابرهه...

میل به کعبه کرده بود ...

چهار:

وقت است ... مرادرمان کنی ...

دردهایم گریبانم را می فشارند ....

پنج:

درتوانت نبود مرا درآغوش بگیری...

میتوانستی ...یک آغوش ...نامه رابسوزانی؟

شش:

بهرام گور ... شکارچی قلب نبود...

میان دشت ... گورها به دنبالش بودند!

۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی