یک :
میان آتشم و ... نام ابراهیم...
به اسم اعظم خود...
گلستان به عشق ... سلام می دهد...
دو:
یک گل میان مو هایت ...
بوی گل را... گل دیگر نمی توان گرفت !
سه:
گذشت آتش تو...
ازمیان چشم های من...
چشم مراببین...که شب چارشنبه است !
چهار:
آتش دست های تورا سوخت....
پروانه ای مگر...
که دست درآتش داری ؟
پنج:
بازارعید.... پیرهن شکوفه ندارد؟
شش:
ازآتش پریده ام ... که بگذرم...
باکوچ بهاریت ....
آتش هم ...پاک کننده دردمن نیست ...
هفت:
ممنون ازاونایی که منو می خونن
عکسی رو هم که گذاشتی با بکگراند وبلاگت میخونه
در کل خوب بود
http://shakour.blog.ir/