افزودن تصویر از طریق آدرس

یک :

وجدان نداری و اشکالی نیست ...

داس برداشته ... دست های درخت کنده ای...

خدامی داند... بهارهست ...

دو:

جشن رنگ ها همین روزهاست...

اگراینجا هند بود... سیاهت می کردم!

سه:

حکم آتش آمد ...

ابراهیم ... قلب آتش راسوزاند...

خندید و میان آن ... به رسم قدیم ... رقصید !

چهار:

ارث پدر می توان بخشید ...

همسرداری...و... سهم زندگی هست ...

نسوز...

که بهتر ازاین زمین سرسبز...

فرزندانم به ارث بهتر... ازپدرخویش... خواهند رسید!

پنج:

شمشیر ... لب به دوقسم ...

گویمت که عدالت چیست...

حتی اگر قصد خاندان من کنی ...

شش:

بارکترازمو...

حق الناس بود...

علی که هیچ نمی دانست !

قبل امامت ... حق قضاوت داشت !

هفت:

گوشه ای ازچشمت به خون آغشته شد ...

کشتم قلب خویش که نبینم خون تو!

هشت:

بیداری تو ... ارزشی ندارد...

چنان تن به خواب داده ای ...

که خبرازمرگ قلبت هم نداری !

نه:

طعم گز میداد...مکتب اصفهان...

لیلی نداشت و ... فرهادش به آواز...شیرین بود!

ده:

غلام شد حافظ!

و اربابش ...ازهرچه رنگ تعلق داشت ... آزاد بود !