بی شمس

ادبی

۳۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

به روی تخته چوبی ...همیشه بی پایان ....شروع نام خدا بود ...تا معلم بود ...

یک:

در آمدی نداشتم ...جز از راه نوشتن تو ...

فروختمت جلدی 5000و هنوز ...فقیرم !!!

دو:

به لطف تو ...به شکل جامدات درآمد ...عشقی که مایع بود ...

باران که می خزید روی سرم !...یخ شد روی کوه !!!

سه:

روز تو رسید و من ....پول نداشتم !!!

ذهنم را کشیدم !...حراج شد و شال خریدم!!!


چهار:

چقدر عشق روی دستم مانده به شکل گل ...

قرار بود بیایی و خواستگاری کنمت ولی نیامدی !!!

پنج:

پول ارزشی نداشت و تو داشتی می مردی ...

خریدمت از حسین (ع) به گدایی...

شش:

مزار شش گوشه ات را نظر کنند عاشقان ...

چه ها که ببیند از خدای ...از عشق بازی تا شهادت ....


هفت:

کلید قلبت را قورت دادم ...

چون دیگر رفته بودم تو ...و نمی خواستم بیرون بیایم ...!!!

هشت:

ترامپ کمی ترسید ...شب بود و تاریک ...

صدازد دو نفردیگر امدند ...لعنت به دستشویی های توی حیاط !!!

نه:

پراید:

مامان ...مامان ...پول بده بریم سینما !!!

مامان بنز :کدوم فیلم ؟!!!

پراید :

یعنی چی کدو م فیلم ؟من خودرو ام !!!

مامان بنز:اه ...پس بجاش برو تا تجریش باقالی پاک کرده بخر !!!...باقالی قاتق بخوریم ....مگه تو نمره رشت نیستی ؟!!!


ده:

روز معلم رو به همکارای فرهنگی از اداری تا مقاطع مختلف دبیرستان و دبستان تبریک می گم ...

ولی می دونم که دلشون هم چین خجسته و باز نیست ...

معلمی اصلا دیگه شغل نیست !!!یه کار نفس گیر و خسته است ...باید روی حقوقت حقوق بذاری تا یه آمپول برا خودت بخری !!!

ولی جدا...

تا حالا هیچ کدوم از همکارامو ندیدم که عاشق نباشن ...و برااین عشق نمیشه قیمت گذاشت ...

من دست همه ی همکارامو به عشق می بوسم که دنباله روی سنت استاد مطهری شهید ...دنبال یه زندگی عاشقانه ان ...

با خدا عاشقن و با خلق خدا عاشق ...و به دنبال این عشق ها ...توی این دنیای مادی جا نمی شن ...

از جونشون ام می گذرن و شهید می شن ...

روز معلم تبریک ...صد تبریک ...عاشقای زیبای جامعه ...عاشقای قانع جامعه ...عاشقای خوش خلق جامعه ...

موفق باشید ...




۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

عید ی که مرا یاد تو انداخت ...کجا بود؟

یک:

خبر تولد تو ...از میان شهاب های اسمانی ...کهکشان ها گذشت ...

زمین تیره نورانی شد ...و خورشید به دل ربایی نشست ...

دو:

می خندیدی و بهار بود و ذلم سبزه می زد ...

ان قدر عشق داشتم که ...جزو تو باشم ...

سه:

پای برهنه سوی تو امدن حالی داشت ...

جوراب جداشد از پای و خار مهمان دار شد ...


چهار:

عباس (س)کنار دست تو ...عاشق شد ...

دیدی خدای چه می خواهد دست و پای ؟!!!گذاشت و رفت ...

پنج:

نداریم منت کشی از ظالم و خدای هرچه داده است هزار شکر ...

تا ظلم خلوتش چنان شود که ...دل مظلوم شاد ...

شش:

مزار شش گوشه ات جای من نبود ...ولی دعوتم کردی ...

سربه زیر امدم ولی زمین هم می گفت :سر افراز باش ...شیعه ی (علی ع)


هفت:

به عشق پدر و فرزندی شک کردن؟...نه؟!!!

علی (ع) هم پدر بود که درس شهادت می داد ...

هشت:

"دریکی از نبردهای صفین امام حسن (ع)را دید که به سرعت به سمت لشکر دشمن درحال پیشروی ست فرمود:

این جوان را نگه دارید ...تا پشت مرا نشکسته که دریغم اید مرگ ...حسن و حسین (علیهماالسلام )را دریابد ...

نکند با مرگ آن ها نسل رسول خدا ازبین برود ...

" مهر پدری ...عشق به فرزند ...و نزدیکی خلق و خوی حسنین به پیامبر (ص)...و بیم از حیله دشمن "

خطبه 207 نهج البلاغه ...

نه:

به عباس (ع)نگویید که عاشقش شده ام ...

دیگر صفا نمی دهدم پای پیاده ...تا کربلا رفتن !!!

ده:

امروز جزو بهترین عیدهای شیعیانه و من چون تا فردا بنویسم طول می کشه امشب اسم دو عزیز بزرگوار رو بردم ...

بعضی ها تو سل و تو جه امامان رو قبول ندارن ...چون به روح ازاد وواقعی و قدرتمند و جریان انرزی بخش و آینده نگر شیعه نگاهی سطحی دارن و درکش براشون سخته ...

ولی واقعیتیه که هست ...

بیایید امشب متوسل بشیم به دو بزرگوار شهید و حا جاتمون رو بگیریم ...

در ضمن امشب رو به خانواده های عزیز شهدا و هم چنین جانباز که معصومانه در جامعه ی ما زندگی می کنن ...تبریک می گم ...

امیدوارم درحق مردم دعا کنن که ما عاقبت به خیر شیم ...چون دعای نیکان در نزد خدا مقبوله ...


..............................................................................................................

5تا بخش هم مثل همیشه می نویسم و ضمیمه می کنم ...."اگه بتونم شادتون کنم"

یک:

دستم پرا زتو بود ...وقتی دعا می کردمت ...

خدای تورا پس می فرستاد و برمی گشتی به سلامت ...

دو:

هزار نگاه سوی تو است ...نگاه من چه قابل تو ...

همین که چشم دارم ...بدنیست بگویم ...خدای را شکر ...

سه:

ترامپ افتاد از صندلی و فیلمش را بریدند ...

ولی یادشان رفت که دوباره بگویند بیا بشین !!!

چهار:

پراید :

مامان مامان عیده با بچه ها می ریم شمال !!!

مامان بنز:

عب نداره یه لیست نوشتم یه سری خرید کن از شمال بیار ....

پراید :مامان تو فقط 500هزار تومن به من دادی برای سه شب بعد اندازه ی 4 میلیون تومن برام لیست نوشتی ؟!!!

مامان بنز:

آها!اینجاست که نگاه تربیتی مادراز پدر متمایز می شه می فهمی که؟!!!




پنج:

باد تو را برد ...رفتی ...گم شدی ...خاطره شدی ...

ولی من هنوز باور دارم ...

که پشت پنجره ایستاده ای ...

تا اشک های مراببینی و یک بوسه با نسیم برایم بفرستی ...

شش:

"زهلم گتمیش "دوست دارم !!!

..............

مخلصیم !!!

۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

وقتی با کتاب های درسی حال می کنیم !!!

یک:

سهم من از خرمن موهای تو ...

دستی ست که با نسیم تا شمال می وزد ...

دو:

جریان عشق ما تعیین زمان مرگ مان برایهم بود!!!

من مردم.

وتو ...بالای قبرمن ...با شاهین عشق ...

رفتی ...

سه:

بند آمد زبانم ...بند زندان دلم پربود ...

زندان جای مردان است ...چون حرف حق ...

از زبان مرد جاری می شود !!!


چهار:

خفه بود هوا و باران داشت می گریست ...

آسمان دست و پا می زد و...می کوبید تنش را به ...زمین !!!

پنج:

شوهر نکرده ای که بدانی تقسیم کار چیست ؟!!!

آن گاه که دست به کمر می زنی و ظرفشویی پراست !!!

شش:

مزار شش گوشه ات بوی گلاب می دهد ...بهار است ...

آن گل های محمدی که شرمشان می آید و بوی عشق دارند ...


هفت:

بوی تو ...رفت تا سر کوچه و...

غیرت من نگذاشت زنده بمانی ..."یاس "!!!

هشت:

ترامپ گوش داد صدای ابی... خش داشت ...

گفت :وای کی راحتیم ...جامونو تنگ نکردن ؟!!!

نه:

پراید :

مامان ...مامان ...بابا بنزو دو کوچه پایین تر دیدن داشته با یه پزو 206 دور دور می کرده!

مامان بنز با خونسردی :

پسرم1برو بابات پول تو جیبی تو گذاشته تو کیف من !!!با دوستات می خوای بری بنزین سسوپری ...دیگه چرا میونه ی مارو بهم می زنی ؟!!!



ده:

یعنی امروز درحدی خندیدم که نگو ...

بچه ی کلاس پنجم اومده به من می گه ...خانم این اسمای کتاب ریاضی عجیب نیست؟!!!

می گم چطور مگه ....

خانم فقط اسم پسره !!!میگم یعنی چی ؟!!!روی کاغذ اسم صد تا پسرو نوشته که مسئله های ریاضی رو درمورد اونا نوشتن :

کیوان ...کوروش ...مسعود ...غضنفر...آقای ناصری ...مازیار ...احمد ...آقای حکیمی ...اقای بهاری ...

پوریا ...مبین ...آرمان ...امین ...بهمن ...ارش ...امیر ...و غیره !!!بعد بچه دوازده ساله حرص می خوره که :حیاط خونه رو کشیدن عکس خواهرو برادرو باهم کشیدن بعد نوشتن حیاط خانه ی احمد !!!

خوب چرا ننوشتن خونه ی سحر یا اصلا خانواده فلانی ...یعنی سحر کجای قضیه است ؟...

فردای روزگار بلند نشید بگید دخترا پدرمونو در آوردن ....جامعه رو غصب کردن واینها ...یا ریاضیاتشون زده رو دست پسرا ...توجه بفرمایید به این چیزای جلو چشم !!!

"نگو نگفتی "!!!

یازده:

قربون امامایی که تو این ماه عزیز متولد شدن ...رسیدن شعبان مبارک ...دعاکنیم تا دعاهامون درحق هم قبول شه !!!



۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۵۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ذوالفقار حیدری در دست او ...طاعتش میثاق و پیمان من است ...

یک:

شما فرشته بوده اید ...نه انسان ...

که وقتی کارمان به دست شما رسید ..."رقم زدید""انجام شد"

دو:

دست هایت بوسه می خواستند و من نمی توانستم ...

شبی در خواب امدی و من ...شرمنده ی لبهایم ...

سه:

سوکس فریاد زد:"خدایا هرچه دمپایی ست از میان ببر"!!!

فردایش زد و صاحبخانه تارومار خرید و"فوت شد "!!!



چهار:

مرگ از پنجره آمد و پدر بیدار بود ...

گفت:بچه هایم خوابند ...بی صدا مرا ببر!!!

پنج:

تو دوستم نداشتی و می خواستی دلم نشکند ...

رفتی تفنگ سربازی پدربزرگ ات را آوردی و...

خال زدی ...میان دو ابروی من !!!

شش:

مزار شش گوشه ات جای بوسه نداشت ...

من که رسیدم گفتم یا حسین (ع)آمده ام پای بوس تو!!!


توضیح:عکس خودش زیر نویس داشت ومن پاکش نکردم ولی خودتون می دونید که خلیج فارس درسته 

هفت:

صورت تو مثل گچ سفید شده بود و می ترسیدی ...

گفتم:نترس من اینجایم !روح عشق سابق تو !!!

هشت:

ترامپ می خواست جنگ باشد دردنیا ...

تا درجای دیگری مثلا برمدا!!!برود ماهی گیری !!!

نه:

بچه ها :

بدوین بدویین خانم مددی امروز با بی ام و اومده !!!به جون خودم ماشین اش جون می ده برا خط انداختن !!!

سهیل کله:

ای بابا !معلم جماعت و بی ام و؟بابای من سارقه!!!همین دیروز خونشونوگشته فقط یه النگو پیدا کرده !!!

بچه ها:برو بابا !!!خوبه با چشم خودمون داریم می بینیم ...بیا نگا کن ...بی ام و رو ببین تو حیاط مدرسه ...

سهیل کله:

آها !نیس فیس مشهوره!!!شرکت بی ام و داده بهشون یه یه ماهی تو شهر بچرخن ...مردم برن دنبال ای کارا!!!




ده:

راستش یه انتقادی از بعضی بزرگترامون حالاتو رسانه یا جاها دیگه دارم ...درمورد خوردن قرص های اعصاب و ملاقات دکترای روانپزشک ...

اگه واقعا تو شرایط سخت قرار بگیریم یا خودمون یا دیگران مارو به پزشک می رسونن...

واین درمورد اعصاب و روان انسان هم هست ...

لازم نیست همه جا بگیم چه ناراحتی داریم یا قرصای اعصاب رو فقط برای خوابیدن بخوریم ...

خوب اگه لازمه برای عمل دیسک کمر توخونه 6 ماه بخوابیم و استعلاجی بگیریم برای اسکیزو فرنی و شیزو فرنی و هزار درد پر خطر اعصاب ...هم برا خودمون و هم جامعه چرا یه ماه دوماه نخوابیم؟اصولا این چه ترسیه تو محل کار؟

ما عادت کردیم پیش دکتر نریم تا مسئله ای که با دوتا قرص زرد و ابی حل میشه بکشه به بدترین جا ...الان تو زمونهی شهر نشینی یه دفه دیدی وبال گردن شدی و این سخته و پرهزینه ....

خلاصه دردهای اعصاب همیشه با بزن و بکوب و شادی الکی حل نمیشه ...

باید مثل مریضییای دیگه با قرص و دارو رو شون کار کرد ...

"روز روانپزشک مبارک"


یازده:

بحران تو دردناک بود چون می سوختی ...

ومن توان خاموش کردنت را نداشتم چون...

باران بود که فقط می توانست ...به تو دست بزند ...!!!

دوازده:

حسود چشم ندارد ببیند که کشورما ...

پراز سرباز مهدی (ع)شده ...ارامش دارد .....

سیزده:

بترکه چشم حسود ....

۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

آیا شعور سیاسی دارم ؟...یا بحث مهم مارپیچ سکوت ؟!!!

یک:

نفس بگیر اگر ارزشی ندارم من ...

که ارزشم همان نفس کشیدنم ...درهوای پاک تو بود...

دو:

چقدر در زمان حال ...حال من از خوشی تو بود؟...

زدی به چشمه ی حال من و ...حال من رفت به آینده...

سه:

درون چشم تو پر بود ...از فتنه ی من ...

رفته بودم به خشم تا آینده ...بیدار نمی شدی ...


چهار:

مهدی (ع)...تنمان درگذر به اینده است ...

سرباز توایم که زنده ایم ...وعشق تو جاودانه خواهد بود ...

پنج:

بکش که حفظ وطن کشت مرا ای دشمن ...

ایستاده مرده ام ...

تا هموطنم درخواب ...

ادامه دهد راه بیداری ...

شش:

مزار شش گوشه ات تسلیم دشمنان نمی شود ...

ما زنده ایم به عشق تو حسین(ع)...

باورمان ...جاودانه است ...


هفت:

شعور سیاسی دارم و کسی نمی تواند این شعور سیاسی را ازمن بگیرد ...جدای از زندگی در هر کشوری دنیای مدرن و شهر نشینی ظرفیت دیدگاه هایی را به من می دهد تا با اختیار و شعور خود دست به انتخاب بزنیم ...

به کسی اجازه نمی دهم که به شعور من بخندد ...

چون من با جدیت به عنوان شهروند بسوی قرن 15 شمسی می روم وباید آگاه باشم که هرنوع تغییری برای قرن آینده تاثیر گذار خواهد بود ...


هشت:

ترامپ گول خورد و رفت به سمت جنگ در آینده !!!

حتی خیال هم نمی کرد که در جنگ گاهی کشور پیروز ...درمانده است !!!

نه:

پراید:

مامان ...مامان ...مدرسه مون پول خواسته داری بدی ؟!!!

مامان بنز:

واللا مردیم !!!حتما از راه طرح هم می خای بری ؟!!!


ده:

اصلا نمی دونم خدا چرا بعضی ا رو خنده رو آفریده ...بعضی ام انگار که جام زهرمارو یواش یواش تا آخر عمر دارن می خورن ...

بابا عزیزم ...یاد بگیر لبخند بزنی ...لبخند سنت رسول خدا (ص)بوده ...از پشت بوم رو سرش بد بختی می ریختن بازم می خندیده  ...تا اینکه کل مردم بهش به آرامش درونیش به او ن سکینه قلبیش ایمان می ارن ...

زندگی تلخه ...

ولی لبخند یعنی اینکه اجتماع و طرف مقابلت ...هیچ گناهی ندارن !!!

یازده :

کوچه هارا گشتم و پای من هنوز تخلیه نیست ...

از آن غم بزرگ که تو دادی ...

پای من شهر است !!!

دوازده:

اگه پندی هست اولش برا خودمه ...به خودت نگیر ...

مخلصم ...

۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اگه شکسته پای من ...گریه نکن عصای من !!!"با وجود تکراربازم قشنگه"

یک:

دست از عشق کشیدم و یارم گم شد ...

دیگر هرچه گشتم ...یارم و عشق با دست تقدیر ...می گشتند...

دو:

سیاه روز ...فیروز ...بهار امد ...

ولی سپید بود ...قله ی کوه از این پایین که می دیدم 

سه:

خیلی دلم سوخت ...برای شهر پاریس ...

میلیون عاشق داشت ولی ...یکی من ...میانشان نبودم !!!


چهار:

ما تقریبا نوجوان بودیم که پروژه ی وصل کردن انگلیس از راه زیر دریایی به کشورهای دیگر اروپا مطرح شد ...در برنامه دیدنیها نشان مان می دادند که مثلا انگلیس و فرانسه از طریق یک نومل زیر دریایی دارند به هم وصل می شوند و چطور زیر زیر دریا حفر می شد ...

ما نمی دانیم ولی در مستند های دیدنی ها این پدیده معماری را می دیدیم ....

در کشور زاپن خاک کم بود و پدیده کشاورزی در ارتفاعات مد بود ...با اینکه انتقال خاک برای وسیع تر کردن جزیره ها برای زندگی که باز در برنامه های دیدنی ها می دیدیم ...

جالب است که حالا با اخبار خودمان روزی میلیون بار داریم خودمان را کتک می زنیم و یک بار خنده در روز برایمان اگر نگویم گران ...خیلی تمام می شود ...

فکر نمی کنید ...دیدنی هارا دوباره بخواهیم ؟!!!


پنج:

پشت خنده های تو ...غم فراوان بود ...

که گوشه ی چشم هایت قایم بود و من ...استاد پیداکردنش بودم ...

شش:

مزار شش گوشه ات ندای یا زهرا یا زهرا (س)را طلب می کرد ....

آمده بودیم که بگوییم تا ...جان داریم ...

هفت:

بوسه حرام است !!!

چون هیچ کس نمی داند که کیست محرم تو ...

حتی اگر بی بازگشت می رود ...

نبوس !!!


هشت:

ترامپ ذلیل شده با خانم "ه"که حرف می زد ...

ایوانکا موهای خودش را کند وحالا پوستیژشده !!!

نه:

پژو:

خدا از عزت و آبرو بندازدت بی ام و ...که منو از عزت و ابرو انداختی ...

دیدی چطور از روم پریدیو من آتیش گرفتم؟!!!

بی ام و:

سخت نگیر رفیق ...فیلم بود ...فقط 5 میلیون نفر دیدنش کلا .

نه یه میلیارد نفر!!!

ده:

یه چن روز از تون مرخصی می خام که بالخره می گیرمش و می رم ..تا هردو مون ازدست هم خلاص شیم ...

ای بابا !من کجارو دارم برم ...راستش دلم می خادبرم حموم زاپنی !!!میگن خیلی گرونه ...

بعد می گم نه و اینا بعد دلم می خاد برم شمال ...حوصله ی بارونو ندارم ...بعد می خام برم کویر تازه اومدم ...

بعد می خام تا سر کوچه برم حالشو ندارم !!!

بعد می گم فضا رفتنم وزن کم کردن می خاد ویه دوره احتمالا که من توش ردم ...

اصلا دنیا دیگه حال نمی ده ...

فک کنم آخرشم پروژه ی اشغال ریختن تو خیابونو باید دنبال کنم ...بعد هفته بعد ببینم برش داشتن یا همچی چیزی ...یا اینکه کلا برم تو اردبیل زندگی کنم چون اونجارو دوس دارم یا نه ...

اصلا با بچه ها بلیط بخریم بریم کیش بعد برا همه سوغاتی بیارم ...

یانه؟...

اخه چرا از اولم دوبی دوس نداشتم ................

هیچی بابا!!!!

....................................................................

اللهم عجل لولیک فرج 



۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ازطرف جوجو به پیسی:پیسی بیا منو بوخول !!!

یک:

فردا ...هزار سال می گذرد از وفای تو ...

من حداقل گفته ام یک بار بین جمع که:دوستت دارم !

دو:

سرما بین استخوان هایم نفوذ کرد ...

بعضی رابطه ها سردند ...ان قدر که یک بار بیشتر اتفاق نمی افتند ...

سه:

از عشق من گریختی و فرار اصلا بد نیست ...

ولی اشکال کار این جاست که دیگر راه خانه پیدا نیست ...



چهار:

بعضی ها دوست دارند که بیفتی به زانو ...

جزخدای کیست که چنین افتادن ...

لایق قدرت او باشد ...

پنج:

سبز شد دلم ...آن قدر بهار بودی...

کمی پاییز قاطی کن ...می خواهم پرتقال بدهد !!!

شش:

مزار شش گوشه ات بهترین مکان دنیاست ...

جازیاد بود برویم که نرفتیم ...نزد تو ولی چرا ...


دراین تصویر بالا از نظر من "شبیخون درست است "

هفت:

کیکاووس ...می خواهم که صدایم کند لیلی ...

رخت رزم بپوشم و با دیو درونم مجنون...جنگ ها کنم !!!

هشت:

ترامپ خودش را ول کرد میان استخر و یادش آمد ورونیکا ...

داد زد:آب گرم نداشتیم ...سرما بخورم با سیا طرفید !!!

نه:

بنز:

ایییییی...دی شب سیبیل امو زدم چون باید یاد می رفتم عروس کشون نیاورون ...

پزو:خاک برسر مون کنن!!!منو بگو که مثل پوآرو بودم ....

بنز:

عب نداره بازم می ذاریم ...

پژو:

ای لعنت به روحت تو که می دونی !!!چرا داغ به دل آدم می ذاری ؟!!!


ده:

داشتم خواب می دیدم که دریک جای ناشناخته تهران ...دریاچه ای بزرگ است!!!همه همسایه ها و کسانی که می شناسند جایش را مخفی کرده اند و خانه های کنارش هیچ پلاک ندارند ...مثل هر انسان شهر نشین دیگری ترسیدم !!!و انگار دریاچه ندیده باشم وحشت کردم ...

هی از خودم می پرسیدم این دریاچه کجاست؟!!!

.......................................................................

اگه حساب کنیم تهران یه چرخه ی اب وسیع می خاد ...آب هایی که مصرف می شن و اب هایی که مصرف شدن ...زیر تهران پر آبه !!!

...........................................................

یکی از دوستان قدیم که الان چند ساله ندیدمش درپایان نامه کارشناسی ارشد درباره گسل ها و زلزله تهران نوشته بود :

که چاه های زیر تهران موج های زلزله رو می گیرن ..."باور می کنید "!!!




۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

خود دلست این ...دلبر است این ...رهنما ورهبراست ...این رسول حق محمد ...حضرت پیغمبراست

یک:

بگذار سیب های ترش دلت را ببرند ...

هنوز گیلاس ها برای این کار به دنیا نیامدند ...

دو:

وفا دارم به کوچه ی کودکی ها ...

هنوز برای بازی با عشق می روم آن جا ...

سه:

شستم صورتم را به اشک ...نه ...خواب نبود ...

دست تو و دست کسی دیگر می رفت به سوی آینده...

چهار:

به دنیا آمده بودی و سال ها گذشته بود...ایمان داشتی که قدرتی فراتر و بالاتر از قدرت انسان هست ...

از دریچه ی کوچک غاری که حرا نام داشت بیابان و نقطه ی نا معلومی را نگاه می کردی ...

هیچ گاه آسمان نیفتاد ...هیچ ستاره ای سقوط نکرد ...هیچ بتی دست تورا نفشرده بود ...آسمان خیلی حرف ها داشت ...

ازدیگران درمورد تولدت سخن ها شنیده بودی تا امشب .."نه"ان شب ...

وای که سخن خدای برتو نازل شد و تو از قبل آماده بودی ...ردا برتن پیچیدی ...می لرزیدی و می دانستی که زمان تحول بزرگی ست ...

و بود ..."اقرا"تو خواندی و ادامه دادی و ما خواندیم و ادانه دادیم وبازهم تا تاریخ ادامه می دهیم ...



پنج:

تبریک به مهدی (ع)که رسیده است عید پیمبری ...

سپرده اند به جدش رسول خدا محمد (ص)و زمانش ابدی ست ...

شش:

مزار شش گوشه ات جشن است و عاشقان ...

نام محمد (ص) می آورند و می گویند شبیه ترین بوده ای به او ...

هفت:

به لب گفتم که دوستت دارم و دوختی لب هایم ...

وقتی که آمدم نزدیک تو ...دیدم که عشق نیست ...


هشت :

ترامپ حسودی کرد به کیم جونگ اون ...

گفت به ایوانکا :آب و هوای شمال کره بهتر نبود؟!!!

نه:

بنز:

خدایا آخه من چطوری سیبیلم رو بزنم ؟

آقا جان تو منو کرایه کردی نخریدی که؟...

آقای پراید:

برادرمن ...داری می ری عروس کشون نیاورون ...نمیری مجلس ختم اونم شوش که ...

سیبیل چنگیزی گذاشتی ؟ای بابا !

ده:

می کشمت رقیب و آسفالت می کشم روی تو ...

چنان که مردم از روی تو شمال روند و ...حال کنند!!!

................................................

رقیب دروغ نگو "که جوانی و عقل کل"!!!

من می زنم ات به تیر غیب اگر بیشتر کنی نبلیغ!!!

یازده:

فراموش نکنیم که داستان کشتی و کشتی نشستگان واقعی است ...یک وقت تیشه برنداریم ...کشتی را سوراخ کنیم !!!


دوازده:

سال ها پیش پدرم حال کسی را پرسید و چون آن طرف از جایی دیگر ناراحت بود و پدرم را می خواست یک طوری دلالت کند با ناراحتی گفت:داری با پرسش های پلیسی از من حرف می کشی؟

پدرم که به این کسوت مشغول بود ومثل من ساده بود !!!دیگر تا آخ رعمرحالش را نپرسید !!!

به هر حال عزیز من چقدر می خواهی وارد حریم خصوصی دیگران شوی ...مثلا رویت نمی شود بگویی گدایی!!!یک چیز دیگر درمورد ثروت می گویی ...

یک دفه دیدی من مثل مورد پدرم کلا مردم!!!

ودیگر کسی نبود حالت را بپرسد ...

"گیج نشوید کاملا درست نوشتم "!!!

سیزده:

عید تون مبارک ...

دعاتون می کنم ...دعام کنید ...

این عید رو به خواهران و برادران اهل سنت هم تبریک می گم و التماس دعا دارم ...


۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

انتخاب یه درس بزرگ اجتماعی ه ...

یک:

دستت روی سرمن بود به رسم مهربانی ...

این سایه را گرفتی ...چون سایه قحط می شد ؟!!!

دو : 

بیرون کردی از دلت مرا با صندوق ...

گفتی که رای می دهی به من که دگر "با همه "باشم !!!

سه:

بوی تولد تو ...

بوی یاس بود ...

از درو دیوار متولد شدی ...

ورنگ تویاسی بود ...

چهار:

قند دردلم اب می شد که کاندید تهرانم ...

خبر آمد که کل رای هایم می رسد به پنج ...

پنج:

ایران تورا ببوسم ...دوست داشته باشم ...قدربدانم ...یک نفرم ...

ولی ...

همه که یک نفریم از همان هشتاد میلیون نفر!!!

شش:

مزار شش گوشه ات قلب مرا خرید ...

به نیم نگاهی شفا گرفتم و آمدم به سرزمینم ایران !!!


هفت :

لپ ات را بخورم ای کلوچه ی من ...مادرم !

که شیرین ترین قند روی زمینی ...

حل می شوی درخون من ...

بااینکه قند خون دارم !!!

هشت:

ترامپ گریه کرد و ورونیکا دلش را خرید و گفت :

می گوییم انتخابات ایران ازاد نیست!!!

نه:

بنز:کاندید شدم ...ابروی من و ببری می کشمت ...از فردا راه نیفتی قرض بگیری ؟...

پراید:

بابا تو اصلا به این چیزا نیاز داری؟...دفه های قبل نگران بودی که من ازخونه بیام بیرون !!!


ده :بابا جان ...آقای عزیز من یه معلمم چقدر می پرسی و می گی والله اگه بگم با جامعه کاری ندارم ...می خندی !ولی ندارم ...

نه پلیسم نه قوه یقضاییه ...اگه خوردن پول مارو خوردن ...تو چرا می سوزی؟!!!

من به پاکی جانعه ایمان دارم ...دیگه نمی خام بد بین باشم به خواهرا و برادرای دینی ...می ذاری؟

ول کن دیگه بابا !!!

یازده:

همکارای ما تو جریان انتخابات خیلی زحمت می کشن ...

ازجهت بار و کارای اجرای رو دوششونه ...

اگه لبخند معلمارو ببینین تازه می فهمین که چه صبرو عشقی دارن ...من صبرو عشقشون رو دوست دارم و مخلصشون هستم ...

۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

آن کس که عاشق تو نشد اشتباه کرد ...

یک:

کلاس درس خراب شد و ...پدر لیلی نمی گذاشت ...

بیچاره مجنون دوباره ساخت ولی لیلی ترک تحصیل کرده بود!!!

دو:

مغز کشش نداشت که بفهمد عشق چیست ؟...

وقتی که آنالی عاشق گوژپشت نتردام شد!!!

سه:

بیرون درهلاک تو بودم ولی بسته بود ...

دستهایم که توی قاب دور گردنت حلقه بود !!!

چهار:

گلویم گرفته بود وحق سرفه نداشتم ...

چون اسم تو میان حلقم بود و غیرت نمی گذاشت !!!

پنج:

خیال مرا برد به سرزمین کاظمین ...

آن جا که پدر بوسه برپیشانی رضا (ع)می زد ...

شش:

مزار شش گوشه ات لطف خدا راداشت ...

انگار به دست های خدا می رسیدی و نوازشت می کرد ...

هفت:

تنم زخم بود از کنایه های بهارو به کس نمی گفتم ...

حساسیت مرا می کشت و دلیلش را فقط آزمایش گاه می دانست !!!

هشت:

ترامپ پول فراوان نداشت ...حیف ان قدرکه ...

ایران را بخرد و بفروشد به کانادایی!!!

نه:

آقای کلنگ:

آقای بیل لطف بفرمایید زودتر !باید جنازه ی یه بنز دیگه رو از اتوبان جمع کنیم !...

آقای بیل:

بابا مگه این بچه می ذاره !ازبس جیبای باباشو گشت ...همه مون فهمیدیم معتاده!!!

ده:

خیلی خیلی باید خدارو صداکنی تا خدا توفیق یه کار خوب رو توی روز نصیبت کنه ...شاید اونقدر بهت طول عمر بده که هرروز یه کار خوب کنی ...اللهی شکر 


۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی