بی شمس

ادبی

بیمارموی تو بودم!


یک:
ترک سجده ی چشم تو... نمی توان کرد ...
هرچند گناه است... بندگی غیرخدارا!
دو:
جامه ی تنگ قلب مرا...
پوشیده است ...عشق تو!
سه:
دیگر برای من...بلندای موی تو...
خواب شد...
این درددندانه های شانه اتم هست!
.............................................................
بشکنم دندانه های شانه ات را؟
گاه می خندد میان وحشی موهای تو!
چهار:
کافه ها...بوی قهوه را می جوند!
تو مشتری نیستی !
که...همیشه دنبال چای هستی !
من...روزنامه ام راروی میز می کشم ...
تا تو نگاهم کنی ...
ومثل من میل به یک قهوه را ... درشهر بچرخانی ...
پنج:
تب را پزشک خندید!
قند را پزشک خندید!
آن سرفه های سرد را...
پزشک خندید!
آنقدر مرده بودم...
که باز پزشک خندید!
(چون دردعشق کلا خنده داراست )!
شش:
ترجمه خطبه 63:
مردم بوسیله دنیا آزمایش می شوند ...پس هر چیزی ازدنیا راکه برای دنیا به دست آورند ازکفشان بیرون می رود...وبرآن خواهند شد ...و آن چه برای آخرت تهیه کردند به آن خواهند رسید ...
وبا آن خواهند ماند ...
۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جنگل های آمازون!


یک:
قلب یخی توآب شد...
وقتی که من ...درجوارماه ...تاخورشید می رفتم!
دو:
تنفس گیاهان درجنگل های آمازون صدا ندارد!
ولی صدای خود روهای یک شهر...آلودگی صوتی ست !
سه:
بیدار مانده ام...شب تمامی ندارد...
برای بیماری که...درمانش یک جمله ازتوست...
چهار:
قند می شوی و برای من می خندی ...
ترسم از دیابت است...توانسولین داری ؟!
پنج:
تیرگان بسوزیم وقطه قطره آب شویم...
آنوقت دریا چه می کشد وقت بخارشدن!
شش:
قول تو...یک دقیقه دوام داشت...
گفته بودی که ...دیگرغیبتی درکارنیست!
هفت:
درمان یک گل تعویض خاک است...
بیچاره امثال من...که پای درگل یک عشق داریم !
هشت:
ترجمه خطبه 186:
....وهمانا پس ازنابودی جهان ...تنها خدای سبحان باقی می ماند...
تنهای تنها ...که چیزی با اونیست ...آن گونه که قبل از آفرینش جهان چیزی با اونبود ...
نه زمانی ...نه مکانی ...بی وقت وبی زمان.
درآن هنگام مهلت ها به سرآید...سال ها وساعت ها سپری شود وچیزی جز خدای یگانه ی
قهار باقی نمی ماندکه بازگشت همه چیز به سوی اوست ......

۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۰ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ماازدوجهان ...غیرتوای عشق نخواهیم!


یک:
برگرد...که این خانه جای توست...
نه من که پیرم و توعکس جوانی !
دو:
سرباخت قلم...تا بتراشم حرف تو...
" فرهادنیستی ...که غم بیستون خوری؟"!
سه:
شب راسیاه کرده ای و تند می روی ...
خورشید باش و بعد سحر زودتر بیا!
چهار:
غم لیلی ... نه فقط مجنون بود...
می سوخت ...از قصه ی مجنون شده ها...
پنج:
ترکن ... لب روزه دارت...
من ...نام ندارم ... که تو صدایم بزنی !
شش:
بخشی از دعای روز یکشنبه:
بسم الله الذی لا ارجوالافضله...ولا اخشی الا عدله ولا اعتمد الا قولهولا امسک الابحبله
بک استجیریا ذالعفووالرضوان...........
۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مخلصم!


یک:
به دیدارتو...یک کشتی بخار...سواحل جنوب...
من...قطره های اشک ...که باد بی نشان می برد!
دو:
تنهایی هایم راخریدم...یک قلم دیوانه شد!
دفترشمعی...پرازپروانه های سوخته!
سه:
مژگان فرومی بری به اندیشه های من...
ای جان!که این کاربرای من...طب سوزنی ست !
چهار:
تمرین پرواز چندساعت؟
درانتها تو پرنده ی این آسمان نشدی....
پنج:
ازبام تهران بیفت خورشید...
شهرمنتظر چراغانی ست!
شش:
دوستانی دارم که اینجارادوست دارند...مخلصم...
هفت:
ترجمه خطبه192:
خداوند بندگانش را با نمازو زکات و تلاش درروزه داری ...درروزهایی که واجب شده ...
حفظ کرده است...
تا اعضاوجوارحشان آرام ودیدگانشان خاشع وجان وروانشان فروتن ...ودل هایشان
متواضع باشد...
کبروخودپسندی ازآنان رخت بربنددچراکه درسجده...بهترین جای صورت را به خاک مالیدن...
فروتنی آورد..........
۱۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

یامن اسمه دوا...و...ذکره شفا


یک:
دیدگانم را ببندم ...روی ماهت رانبینم ...
تو میان تیره گی ها هم...همان ماه منی !
دو:
به کشف دنیای جدیدی می رسم ...
ای خدا...صبرم بده !
رازهای چشم تو ... ناگفتنی ست ...
سه:
یوسف!نه اینکه به یعقوب حسادت کنم...
که...
به بوی تو بیناشد...
ولی بدان که من...هنوزنابینایم!
چهار:
برادران ابرها...به جان هم که بیفتند...
من وتو ...به عشق می رویم زیرباران ها!
پنج:
خراب شد دنیای عشق برسرمن...
تو ویار دگر دست به دست می رفتید ...
شش:
خواب من ...تعبیرشدنی نیست...
خودم می دانم ...که تو...فراترازواقعیت منی!
هفت:
باغچه یک درخت گردو داشت ...
مانرسیدیم و کلاغ ها جوجه هایشان را...
باگردو بزرگ کردند!
هشت:
بحران اشک!چشم نمی گرید ترا...
ازچشم رفته است دگر...سایه های تو...
نه:
جنگ به قتل کودکان که می رسد ... نشانه ی ضعف است ...مراقب باش !
ده:
السلام علیک یا امین الله ... فی ارضه...وحجته علی عباده ...السلام وعلیک یا
امیرالمومنین ...اشهدانک جاهدت فی الله حق جهاده و...........
۱۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۳۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ای شمس ...توقمرم باش...


یک:
تولد برای تو...گرفتن یک پیله است ...
داستان کرم بودن ...تمام می شود...تا تو...پروانه بمیری!
دو:
نه اینکه منتی سرتو باشد...
ولی...خاطرنشان می کنم...عاشق تو ...من بودم!
مگرقلب چیزکمی ست ...
که به جای قلبت پیوند زده ای...
سه:
کرم نما...و...پریشان کن...آن سیه مورا...
منی که دست ندارمدراین هوی...
نسیم!نسیم!
چهار:
خوب بودن را باور نمی کنم!
چون به تازگی...سیم قلب کسی را...وصل ذهن خدا...نمی بینم!
پنج:
ماه می آید وپیمان شکن می روی ...
ای شمس...
قراربود...شب هاهم کنارهم باشیم!
شش:
عادت داریم میان قهوه ها...بخندیم!
چقدر تلخ است...
خنده ای که تو...ازمیانش رفته باشی...
هفت:
ترجمه خطبه 237:
.....................................
انسان باید...نفس رامهارزند...وآن را دراختیارگرفته...ازطغیان و گناهان بازدارد...
وزمام آن را...به سوی اطاعت پروردگاربکشاند...


۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۱:۲۳ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

قدرتو نمیدانیم امشب؟

یک:

بنددلم پاره شد...اما تونیفتادی...

نگو...که به رگ هایم...نچسبیده ای!

دو:

دهه پنجاه...پراز"ما"بود...

هرچه می گذرد...سال های شمسی...

"من" دنیارا برمی دارد!

سه:

می دانی ...مخفیانه دوست داشتن ...یعنی چه؟

اینکه به همه عالم بگویی:دوستش ندارم!

چهار:

می کوشی که ازپنجره ی خانه ی من...بگریزی...

ای وای ... اگرپنجره ها...پولادی ست !

پنج:

اگر به پای لنگان من...درره عشق بخندی...

به خدا می گذرم...چراکه توش وتوانم این است...!

شش:

چه خوب ...عادت نداری به خارلاله...

بااین همه ...جای گل سرخ ...برسرچهارراه است!

هفت:

دویده ام ...تاتو.

که عجیب...نه سرابی نه عکسی دراینه...

که وقتی می رسم...نیستی!

هشت:

بخشی ازدعای عهد حضرت امام عصر(ع):

اللهم رب النورالعظیم...و...رب الکرسی الرفیع...و...رب البحرالمسجور...ومنزل التورایه والانجیل والزبور...

ورب الظل والحرورومنزلالقران العظیم...ورب الملائکه المقربین والانبیائ والمرسلین.........

۰۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نا...پیدا!


یک:
جان من...درکف دست تو ...میرفت...
یک دریا عشق بردی و...ساحل ات راکشتی ...
دو:
یک شمس خریدی به شعر...آیا؟
هنوزتاریک می بینم...که تو...به یک قطعه نور او رسیده باشی!
سه:
به جان که...می خرم آن فتنه ی نکاه تورا...
همه بدانند...که من...کتک خورم ملس است !
چهار:
میان خواب ... صدای جعبه ی موسیقی...
می غلتم میان عشق...
هنوز...نامه هایم را می خوانی ...
پنج:
شمشیر می کشی و زبانت سرخ است...
یادت نیست نسیمم!...که به جانم بندی ...ای شمع!
شش:
خطبه 38:
آن کس که ... ازمرگ بترسد نجات نمی یابد...و آن کس که زنده ماندن رادوست دارد...
برای همیشه دردنیا نخواهد ماند....
۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بالب خونین...دل خندان بیاور...

یک:

نه اینکه پیربمیرم...

نه اینکه دررخت خواب...

علی ولی خدایم...

شهید خانه ی او...

دو:

چشم می گذاری و ...گمان می بری که رفته ام ...

نمی روم!...منتظرم دست هایت پیدایم کنند!

سه:

ترکم کرده ای و دیگر اعتیادم رانداری...

چه خوب!...پاک میروی ازقصه ای که برای من...طعم قرص می دهد!

چهار:

کنارتوپیرم...

مگرهزاران سال...

کم است...عشق جوان تو...

گریبان مرا بگیرد!

پنج:

علی!

به خدای کعبه...

به حق قرانی که نوشتی ...

به رستگاری رسیده ای...

فزت برب الکعبه...

ای نخستین یارپیامبر...خدانگهدارت........

شش:

ترجمه خطبه 186 نهج البلاغه:

والاترازصفات پدیده ها:

خدا فرزندی نداردتا فرزنددیگری باشد...وزاده نشده تامحدود به حدودی گردد...

وبرترازآن است که پسرانی داشته باشد...ومنزه است که بازنانی ازدواج کند...

اندیشه ها به اونمی رسند تا اندازه ای برای خداتصورکنند ...وفکرهای تیزبین...نمی توانند اورادرک کنند ...

تاصورتی ازاوتصورنمایند...حواس از احساس کردن او عاجزودست ها ازلمس کردن او ناتوان است....

..........................

به هرچه اراده کند...می فرماید باش..پدید می اید...نه باصوتی که درگوش ها نشیند ...

ونه با فریادی که شنیده شود...بلکه سخن خدای سبحان...همان کاری ست که...ایجاد می کند .....

۰۷ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

یارا...نه!

یک:

باورنمیکنم...که نام من...لیلی ست...

چراکه یاد ندارم...کجای قصه ی مجنونم !

دو:

بابغض...بخندم...توشادی ام را باورمی کنی...یا غمم را؟

سه:

درمان آسمان ابری...

آوردن خورشید است...

قدرتش رانداری ... نسیم تابستان؟!

چهار:

ماکوچه نداریم!

مجتمع آپارتمانی داریم ...

اماهنوزدخترهمسایه ...آش نذری که می آورد...

بوی یاس...می پیچد میان راهروی ذهنمان!

پنج:

کافر بودم ونمی دانستم...

ازکفرتاخدای...

عشق یوسف است!

ترجمه خطبه 119:

مسئولیت های رهبری:

و...برای من سزاوارنیست که...لشکروشهروبیت المال وجمع آوری خراجوقضاوت بین مسلمانان...

وگرفتن حقوق درخواست کنندگان رارهاسازم...آنگاه بادسته ای بیرون روموبه دنبال دسته ای

به راه افتم.....

به خداسوگند...اگرامیدواری به شهادت درراه خدا نداشتم...پای دررکاب کرده ازمیان شما...می رفتم

................

من...شمارابه راه روشنی بردم...که جزهلاک خواهان...هلاک نگردند...

آن کس که استقامت کردبه سوی بهشت شتافت ...وآن کس که لغزید...درآتش سرنگون شد!......

۰۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی