یک:
من گم می کنم تورا...
برف ها... خیالات سپید همرنگ تواند!
دو:
خجالت می کشم ... درشهر مشهورتوام!
لطف کن... کمتربه تقصیر!گردن من نازک است!
سه:
دست تو برکت داشت...
درپیوندشاخه های درختان...
رسیدیم به سیب گلاب !
چهار:
فیروزه...نشان تولد توست...
پاییزرا می توانی بخری ...بانیشابور!
پنج:
دیدارتورا...درخواب هم نمی بینم...
گناه من!خریدن زندان یوسف است !
شش:
بسوزد خانه ی عاشق...بگیرد آه تو!
تا نگویند عشق...زیبا می کند دنیای عشق!
هفت:
پلاک های خانه ها عوض شد...
دیوارهارا رنگ کردند ...
ولی من ...چشم بسته تاخانه ی تو دویدم!
هشت:
آن گاه که شیر بودی به من می گفتی آهو!
درددندان سخت است ...برای جانوران گوشتخوار!
نه:
خبرنداری ...که جاده ی شمال ترافیک است...
ما پرایدها...تریلر پیچ شکنیم!
ده:
نیکویی ده برابروبدکاری یک برابردرحدخود...جزادارند...
توهم اگر مثل خدامهربان بودی همین را می گفتی ؟!
یازده:
نقاشی ...سرکارخانم نسیم داوری