یک:

یک به توان تو...

همین بود...

هزاران بار تادو... مانده!

دو:

عاشقی درد داشت...

وقتی دندان عقلم را کشیدم...فهمیدم!

ربطش رابگذار...

پای قندی که هرگزباچای تلخ عصر....باتو نخورده بودم!

سه:

پرپرش کن... لابه لای کتاب خشک اش کن!

عشق می کنم..باگل رز مجازی...نمی توانی!

چهار:

لبخندبساز...

من...عاشق دست هایت شدم...

حالا شاید... موقع لبخند... دستت را...جلوی...دهانت گرفتی...

پنج :

یوسف...برادرکشی نمی دانست..

مگر ماه...می توان ستاره ها رابکشد؟

شش:

کنج دیوار....پای مرابوسیدی...

باز می گردم...

به حرمت تکیه گاهم...

نه فراموشکار مثل تو...

هفت:

ممنون... خوانندگان عزیز....دوستتان دارم...روزهای خوشیست..........