بی شمس

ادبی

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

آخرسال با کتاب های درسی خود چه کنیم؟یا جنگل های تاریک تالش!!!

یک:

میان سوگند های تو ...جان من نبود ...

هزار خدای یادت آمد و ...آن میان ...من یکی نبوده ام !!!

دو:

شکر آن خدای را که مرا دستمال تو ...نکرده است ...نمی کند ...

جان من از بینی تا قلب یک مرد ...حداقل چند وجب؟!!!

سه:

سال ها گذشت تا بفهمیم تو کیستی؟

امیر 

بارها گذشته ای وقتی من ...رفته ام!!!


چهار:

کنار خیابان"هم"مرده ام!

و 

باز زنده!

آن جا که ...میدانستم تو ...هرگز خبردار نمی شوی ...

پنج:

بعداز پدر ...همسر برای زن ...خدای خانه است ...

صد حیف "قدرت خدا"که بعضی دور می ریزند!!!

شش:

مزار شش گوشه ات نور دارد و صفا ...

با بچه ها می آئیم ...وقت کربلاست ...


هفت:

اندوهبار است که نمی توان بخشید ...

درگروه بخششگران ...عده ای از جان می گذرند ...و عده ای از جان نزدیکانشان ...

حتی در این گروه بخششگران ...دیه و قصاص هم بخشیده می شود ...

"نمی توان بخشید چون زندگی سخت است و گواه می آوریم در زندگی کسی درباره ی ما چنین نکرده است ....(مثل گذشته های من!!!)"

سه سال قبل بطور اتفاقی وارد مکان فرشتگان شدم ...گفتند :می بخشی یا حالت را جا بیاوریم؟

خنده داراست نه!؟

ولی بخشیدم و بخشیدم و هی بخشیدم و خدای را گواه می گیرم که رسیدم به هیچ...

یعنی دیگر به اتنهای قضیه ...داشتم ازهیچ به منفی هم می رسیدم که اتفاق عجیبی افتاد ....خیلی عجیب ...چنان وضعیتم عوض شد که دیگر...من من نبودم ...

آموختن بخشش را مدیون فرشته هاییی هستم که دارند درزندگی عده ای می چرخند ...

خدای را شاهد می گیرم که من قطره ام و قطره می مانم ...

از طرح این موضوع ...می خاستم بگویم که ...دربخشش جای هست به نام بهشت زمین 

...با ورش نمی کنید؟...

هشت:

ترامپ از خودت وقت می گیری تا نقض کنی ...

انسانیتی که نهفته ...درون بشر است ...

نه:

پراید را به عنوان الگو نگیریر پسران !!!

دوهمسری بداست جان من!آخرش می فهمی !!!


ده:

رهبرم ...

آینده از آن ماست ...می درخشیم چون ...

حال ما دردست مرد بزرگی ...چون شماست ...




یازده:

مهدی(ع)

کجا پیدا کنیم عشقی که ...نمونه ندارد...

هزار منتظر که بیاید وبا تغییر ...

رشته های عشق ...دوام بیارد ...


دوازده:

دوران کودکی مون ...یه کارتون می داد به نام "کرم توی لوله"!!!

داستانش این بودکه یه کرم کوچولو به طور اتفاقی وارد یه لوله ی بزرگ می شه برای زندگی ...بعد متوجه می شه که اگه صدای کوچولو و ریزش رو ول بده تو لوله صداش بزرگ و بم میشه ...

هیچی دیگه شرو می کنه به شوخی با حیونای بزرگ جنگل از شیرو خرس و فیل بگیر تا باهوشایی مثل خرگوش و روباه ...

بالاخره انقدر باج می گیره و عقده هاشو تلافی میکنه تا یه باهوشی می گه...بابا این چرا از تو لوله در نمی آد بیرون؟خلاصه یواش یواش می رن سراغ لوله وبله!!!می فهمن آقا یاخانم یه کرم سه سانتی ان!!!

هیچی!بالاخره ...فهمیدیدکه...هر"زرت و پرتی "رو نباید باور کرد!!!

سیزده:

من ازون دسته آدمایی هستم که همین جوری ملت رو دوس دارن ..."بصورت غیر انتفاعی"...قدربدونید!!!


۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

افتخار فامیل!!!

یک:

کسی عشق ما را جدی نمی گرفت ..."یا حسین(ع)"...

تا اینکه دست شفا بخش تو ...مرا نجاتم داد ...

دو:

دوبیت بود شعر چشم تو ...که حفظ کردمش به زور ...

به زور حفظ من آمد ...نگاهداری شعر چشمانت...

سه:

درد دل با تو ای حافظ ...از میان دفتر شعرت ...

به فال آمده است ...:یوسف ...باز خواهد گشت ...


چهار:

میان عشق تو عشق دیگری متولد می شد ...

میلیون کلمه از "مولوی "و "شمس"میان مثنوی ...

پنج:

دوستم نداشتی و فکر می کردی زور است ...

که من نداشتم و تو با یکی دیگر ..."آرنولد "شدی !!!

شش:

مزار شش گوشه ات نسیم داشت و من آرام ...

آرام توی بهار ...به بهشت نزدیک می شدم ...


هفت:

خدا می داند که دست های پشت پرده یعنی چی؟

الف:

برای یک کودک 2 ساله بهترین بازی ...به خصوص دختر بچه ها تور عروسی !!!

ب:

برای مادرها :لکه های بزرگ که باید پرده هارا شست و صاحب آن ها مشخص نیست !!!

ج:

وبرای پدرها:

همه چی!!!حقوق ماهیانه...چطوربا زیر آب زنی اخراج شدم ؟...دسیسه های مادر زن ...اقتصاد کوفتی مملکت ...ودرنهایت تغییر سیاستمداران !!!

"توضیح:مادرها جز بزرگسالن محسوب می شوند...ولی از آن جا که سیاست مملکت زیاد دردستشان نیست!!!اصلا نمی توانند مثل پدرها فکر کنند"!!!

هشت:

ترامپ سوسک هاس کاخ سفید هم می دانند ...

که برقولی تو کاردست یواس داد ...

نه:

مامان بنز:

ما ننه خاور وبابا بیوک رو فرستادیم مسافرت به تیبا و شوهرش هم راجع به این مشکل حرفی نزدیم ...

پراید...چطور می خای مسدله رو حل کنی؟

پراید:

بوگاتی!طلاق نمی خاد ...می خاد با من زندگی کنه ...زنون ام دوقلو بارداره !!!دوسش دارم !ما چارنفرتصمیم گرفتیم باهمباهم زندگی کنیم ...درواقع این مشکل شماست ...

بابا پژو:

پراید!من تازه از شیمی درمانی رد شدم ...واقعا ازت انتظار نداشتم...

مامان بنز:

پژو!پراید پسرمونه!مام پارکینگ ظفرو باید نگه داریم ...ولش کن ادامه می دیم!

باباپژو:

خدا خیر کنه!ماکه آدمم نشدیم!...اگه ننه خاورو بابابیوک بفهمن!!!



ده:

رهبرم ...

صادق ترین نگاه جهانی مدیون چشم های شماست ...

که پاکترین قلب دنیا ...

پشت آن می تپد ...

با هزارها سال پشتوانه ...


یازده:

فامیلم فامیلای قدیم ...

راستش من از کلمه ی صله ی رحم خوشم نمی آد!!!

ولی پشتش هزار حرف و حدیث هست ...

اما چه چاره که تو بعضی رابطه ها به حدی حب و بغض هست که خدا خودش باید به قولش که طول عمره ...وسط فامیلای امروزی عمل کنه!!!


۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بوی یوسف می دهد پیراهنش ...گرچه خود یعقوب کنعان من است ....

یک:

سبز بودن ...مثل چشم تو ...خراب آبادم ...

ژن چرا؟دست خدا ...بهشت چشم تو بود ....

دو:

درون خواب من پر بود از سئوال و جواب ...

تو می پرسیدی که را بیشتر می پسندی؟

من می گفتم:سئوال بعد !!!

سه:

تصورتو ...از زنده بودن ماهی ...خوردن اش نیست؟

چون به عقل ماهی شک داری که ...

بفهمد فرق محیط دریا و اکواریوم ...یعنی چه؟


چهار:

کلاس سوم ریاضی ام از بس نوشته ام ....

منهای تو ...هیچ جمعی برابر دو نیست...

پنج:

سوختن دارد فهم بی فهمی ...

که تو یکبار ام مرده بودی ...من پروانه ات کردم !!!

شش:

مزار شش گوشه ات سراب نداشت ...

یکبار دشمن دیده بود ....."وتو جز زیبایی باور دیگر نداشتی"

هفت:

به سیلی تو سرخ می کنم صورت ...

حیف دست تو ونیاز من ...

هشت:

ترامپ خدای را شکر که ما به تو امید نبستیم ...

صدبار نوشتی و شکستی عهدت ...

نه:

بابا پزو:

نه!باور نمی کنم!

مامان بنز:

چرا؟

باباپژو:

آخه!ما چطور این پسرو بزرگ کردیم ؟

مامان بنز:

جلو چشم خودمون!

باباپژو:

پس چطور؟

مامان بنز:

ببین خودمونیم فردا بعد تو ..اینجا کسی نیاد گریه کنه!!!

باباپژو:

بعد من؟!اونی که الان نیاد منو از دست تو نجات بده ..به چه دردی می خوره؟

مامان بنز:

نه!متاسفانه نشد آدم شیم!!!


ده:

رهبرم ...

سیاه سیاه شود صورت امثال من ...چه باک !

که برای این سرای جاویدان ...

سرخ و کبود می خواهند ...


یازده:

یه وقتایی میشه خیلی چیزا رو میشه شکست ...

اصلا شکست و انداخت گردن کسی...

میشه قایم کرد زیر فرش ...یا هر جای دیگه ای که سال تا سال کسی نبینه و گذارش نیفته ...

میشه حرمت هارو شکست ...سر مردمو شکست خلاصه ...اصلا میشه هرچیز شکننده ای رو شکست ...

مخصوصا دل رو ...واژه ای به نام زندگی رو ...

ولی آخرش ...

اخرش جوری نشکنیم!که صدای اون شکسته ی اولی از تو قبر در بیاد ...

قولنجش رو بشکنه بگه ...آخیش!!!

....................................................................................................

توضیح:

نوشته های من دلنوشت و روز نوشته ...understand!!!

۲۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۴۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

loved me back to life....

"تصاویر این بخش مربوط میشه به مومیائی های زیبا!اعتقادی که باعث می شد جسم اجساد رو نگه دارند برای روزی که بشه دوباره زنده شون کرد ...با وسایل وکلا چیزهای عجیب که دوست داشتند !!!"

یک:

تنفر آمدم از سرکشی عشق خودم ...

که تند تند نوشتن ...نشان بیماری ست !!!

دو:

هزینه ای نداشت برای تو "قلم"...

ولی برای من ...سرم بود که می رفت درپی دار!!!

سه:

شخص اول من "تو"شده بود در ادبیات ...و

ادبیات لج می کرد با شهرتی که "تو"رقم زده بودی!!!


چهار:

دریا دریا نوشیده ام تا ترک بردارد ...

مثل کویر ...

آن لب سرخ ...که ننوشیده کسی ...

پنج:

یوسف!

روی ماه تو را چرا ببو سند ستارگان ...

که حسادت زمین زده است ...

ماهی چون تو را سال ها قبل ...

شش:

مزار شش گوشه ات آبادی هزار خراب است ...

که امید بسته اند به جادوی عشق تو ...


هفت:

نمی رسم به تو ...صد بار به جهنم!!!

همین کشش بس است مرا ...تا بهشت تو ...

هشت:

ترامپ متاسفانه باید بگویمت ...

صدای موشک "اون"گوش بعضی ا کر کرد !!!

نه:

داریوش:

کوهو می ذارم رو دوشم ...رخت هرجنگو می پوشم ...

پراید:

زنون!چرا به مامانم زنگ زدی؟

زنون:

فردا که بچه هامون به دنیا بیان همین مامان بنزت رو می بینم که چطور قربون صدقه شون می ره !!!

پراید:

نمی دونم عکس العمل بوگاتی چیه؟

زنون:به جهنم!بذاره بره!...مگه ما از اول همدیگه رو نمی خاستیم بابات نذاشت....

پراید:

دلم براش می سوزه!همش سرش تو درس و کتابه!

زنون:

یواش یواش باهاش مطرح کن!

"ناگهان در باز می شود و بوگاتی با فریاد می آید داخل:"

پراید خیانتکار!داشتم می شنفتم مخصوصا رو بلند گو زده بودی ؟کدوم یواش یواش؟بلایی سرت می آرم که فرق بین من و زنون رو بفهمی!!!

پراید:

مهریه؟

بوگاتی :

نه عزیزم!قدیمی شد!عشق واقعی!!!


ده:

رهبرم ...

حتی با دست های خالی هم جلو رفتیم ...

چه کسی نمی داند ...

که قدرت تاریخ شیعه با شماست ...


یازده:

مرا گم کرده ای و پیدا کردن من ...سخت است ...

میان جدول کلماتی که پرشده ...یکی خالی ست !!!

دوازده:

دیگه خونی برام نمونده!یکی هست که بدعاش اعتقاد دارم ...الان پیشمه...خوب می شم ولی نه به این زودی ...

پشت پنجره پائیز می آد و مدرسه ...کارم کمه ولی هست ...

کسی مقصر نیست جززمان ...

و نوشتن برات دوستایی می آره که قلب دشمنات رو آتیش می زنن...

سیزده:

اگه عجوزه بشم...می تونم همه تونو ببوسم!!!


چهارده:

گل تراکم گلدان را دوست نداشت ...

گلدان رامکید تا تازه باشد ...

رفت توی جیب اقای خانه ...

نمی دانست که خرج می شود برای یک جمله:

"جناب اقا ...خوش تیپ شدید "

واز حرص دردست یک همکار قدیمی ...پرپر شد !!!

۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۳۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دل ای دل دل ای دل دل ای دل ای دل ای دل دل ای دل دل ای دل دل ایدل ای دل ای دل!!!!

یک:

صورتت را پاک کردند ...امواج سیاه ...

بازهم ماه را چون آینه ...منعکس می کردی ...

دو:

وقت سلام گفتن تو ...می لرزید پای من ...

اضطراب موقع رفتن تو ...کاملا مشخص بود ...

سه:

سراغ موی تورا می گرفتند انگشتان من به نیمه شب ...

رفته بودی و لمس بالشت ...جز لمس اشک هدیه ای نداشت ...


چهار:

خوراک قلم بود نوشتن از کبودی چشمت ...

حسودی اشیا را میان دست خود به چشم می دیدم !!!

پنج:

مهدی (ع) که می رسی و مرا می بری به اینده ...

پرم از غرور که برنامه ی جهان با توست ...

شش:

مزار شش گوشه ات تماس من است با خالقم ...

که آفریده ای حسین (ع)و الگویم فداشدن در توست ...


هفت:

چطور می تونیم تو تاریخ این نقطه ی طلایی کشورمون رو که شاید بعدها بیشتر بهش بپردازیم نادیده بگیریم:

یه روز بود که می ترسیدن یکی تو این مملکت پشت یه دستگاه بشینه و یه کلید رو عوضی بزنه و جهان بهمون بخنده که ...بلد نیستیم و عرضه ی فلان کارو نداریم ...

ولی امروز کسی نمی تونه به نیروی انسانی ایران که از صنعت جلو افتاده در هیچ کجا ایرادی بگیره ...

البته نمی خام نیروی انسانی ایران رو با جایی مقایسه کنم ولی می تونم بگم یه جاهایی تو دنیا اگه همین الن مدیریتی دارن از نیروی انسانی تربیت شده ی ایرانیه واین خایص ناسا و دانشگاه های کانادا نیست ...

ازهمون شبی که یه شبه واسه ی رودخونه تو جنگ پل ساختن وضعیت نیروی انسانی مون عوض شد ه بود ...

این نشون میده که قوای فردی مون درمدیریت بالا رفته و اگه افتخار نکنیم خیلی بد عمل کردیم و اگه ادامه اش ندیم هم از دستش دادیم ...

ماشالله 

این کاریه که ادامه ی صنعت درجهان دنبالشه و ما داریمش ...مواظب بچه های گلمون باشیم ...



هشت:

ترامپ گرفتاری خواندن پرونده ها ...

آه کلید کاخ سفید کجاست ؟...دربرو!!!

نه:

مامان بنز:

پراید...راستشو بگو زنون کیه؟

پراید:

چی؟مگه اینجام زنگ زده؟بهش گفته بودم یه همچین غلطی نکنه!!!

مامن بنز:

ببین پراید مسئله ی زن دوم پیش نیاری؟بدبخت می شی!!!

پراید:

نه بابا!

مامان بنز:

یواش یواش یه بچه بیارین دیگه دس از کارای احمقانه بکشین!

پراید:

مامان!40000یورو به من بخشیدی که من فقط با بوگاتی زندگی کنم؟!!!



ده:

رهبرم ...

به آل علی (ع)بسته ایم دل و عاقبت نمی شود سیاه ...

سرنوشتی که شما و آل علی (ع)ولایش اید ...


یازده:

مهربان ...کجا بروم که دست عشق تو نباشد؟

"امیر"زندگیم ...

درکنارتو خوشبختم...

دوازده :ممنون


۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۲۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مخاطب یا بی دفاع ...

یک:

بال شکسته ام را ...کسی به نوازش ...نگاه هم نمی کند ....

مجبورم به پرواز در آسمان تو ...

که قهر می کنی با ...

هرکه چنین کند!!!

دو:

دریا میان دست های ساحل خشک می شود ...

مثل چشم های آبیت ...

میان مرز دوچشم بی احساس...

سه:

بین من و تو قرار نبود یکی فدای دیگری؟

ایستادن چرا؟وقتی تو فدای دیگری هستی ....


چهار:

ترس درجسم تو می لرزاند پاهایت ...

که "آبروورای عشق است "...من نمی توانم!!!

پنج:

از درهای آسمان ...یکی برای من باز می شود ...

مهدی(ع)...

وقتی که نام تو ...میان دفتر من است ...

شش:

مزار شش گوشه ات پائیز هم مثل بهار...

شکفته می شوم ...اگرم پای بوس شما باشم ...


هفت:

درانتظار تو ...درسالن قطار...

هزار صندلی خالی هست ....

من خوش حالم ...

که عصر روزهای غم انگیز ...

دلیلی برای گریه هست ...

هشت:

ترامپ درعصر بمب اتم دیگر نیستیم ...

باور کن ...که ترس ما از نفهمی توست!!!

نه:

زنون خانم :

الو!منزل آقای پراید ؟

مامان بنز:

بله بفرمائید ...شما؟

زنون خانم :

من از مشتریای آقای پرایدم ...ایشون تشریف دارن؟

مامان بنز:

ایشون نه!ولی می تونید با همسرشون بوگاتی خانم صحبت کنید ...

زنون خانم:

نه!با خودشون کارشخصی دارم !شما مادرشون هستید؟

مامان بنز:

بله!امرتونوبفرمائید ...

زنون خانم:

بعدا می فهمید که باید منم به عنوان عضو جدید خانواده بپذیرید!!!

مامان بنز:

چی؟

تلفن:

بوق بوق بوق !!!


ده:

رهبرم ...

سیاه بود نه سه رنگ ...پرچم کشور ...

اگر میان دوست و دشمن ...

از نگاه شما ...

فرق ها نبود ...

یازده:

داری فیلم نگا می کنی ...ربطی ام به ایرانی و خارجی نداره ...

صحنه هایی می بینی که نباید ...

منظورم سر بریدن و کشته شدن نیست ...

منظورم اضمحلاله ...فنا شدنه براهیچ !

بعد اصلا متوجه نمیشی که نا خودآگاهی هست ...که داره ازبین میره تو غریبی شخصیت ها ...

له شدن تو خانواده و جامعه "هیچ "امیدیم نیست ...یعنی فیلم سیاه...

بعد پامی شی...دوروز دیگه حال نداری بری سرکار حتی خودتو تو اینه ببوسی!!!

این واقا یه هشداره ...

منظورم دیدن صحنه هاست ...حالا حتی به شکل ساختگی ...

فیلمی که توش به کرامت انسانی به امید و انتظار و رسیدن و اینها نپردازیم ...نه اینکه آخرش الزاما عروسی باشه ...به درد نمی خوره ...

اگه طبق آمارها خیلی ا معتادن بهشون یاد نمی دیم چطوزر با نشکلشون کنار بیان ...

مواد نرسیدن به اونا و هزار بدبختی دیگه باعث عبرت من نمیشه ...که هیچ !90درصد افراد جامعه رو خل و چل می کنه ...

حالا فردا نیائید بگید هفته ی سینما بود چی بود چی نبود!!!

"من از لحاظ نگو نگفتی دارم می گم"!!!

دوازده:

مخلصتونم ملت جیگر ایران"...

۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

واله و شیدای تو ...نگو نمی گی مورچه خوار!!!

یک:

درهای خانه ی عشق همیشه باز بود ...

من درون آن خانه "حاتم طائی "بودم!!!

دو:

جوان نمرده ام و دنیا به کام من بوده است ...

چه عشق و حالی به عشق عشق تو بودن ...

سه:

بیرونم کرده ای از کشور خانه ام مرا ...

می گردم و هرشب باز پشت در خانه ی توام!!!



چهار:

لیاقت کتاب من نام تو نبود؟...

بردی به آبرو سخن من ...به سمت دیگری...

پنج:

هزار بارزبان  شعر شود ...تو بازهم "امیر "من ...

درکوچه های واقعی زندگی من ...سروری ...

شش:

مزار شش گوشه ات را نگذاشته اند خلوت و خالی ...

آن عاشقان که شبانه روز ...داستان کربلا خوانده اند ...



هفت:

دولت های سخت گیر مثل آپارتاید تاآن جا پیش می روند که درآب آشامیدنی انواع و اقسام می ریزند تا مثلا یک منطقه ی بخصوص را ازبین ببیرند ....

من درخاطرم هست که بعد از ریاست جمهوری نلسون ماندلا ریاست جمهوری قبل به جرم حتی پیشبرد اچ ای وی بین سیاهپوستان کشور متهم شد ولی به دلایلی داستان را تمام کردند ...

واکندن این ماجرا ها درزیباترین سواحل دنیا نظر کسی را جلب نمی کند ...

اکنون در برخی کشورها یا مناطق از بین بردن اقلیت ها با بمب افکنی و خانمان سوزی ادامه دارد ...

تا آن جادی که یک رو زیک بچه بیاید و درانشایش این قضیه را زیر سئوال ببرد و به تاریخ کشورش بخندد که اقلیت فلان راهم نتوانسته اند تحمل کنند ...

الان دوران عشق است !و جماعت سیاه و سپید و بودایی و مسلمان و یهودی و غیره دارند باهم زندگی می کنند و گاه به خاطر خانواده از دین هم هم می گذرند ...

واقعا جای تاسف است که ما دین خود را به جهان به زور به یکدیگر معرفی کنیم و نژاد را نشانه ی خردورزی یک گروه بدانیم ...

هشت:

ترامپ نکن ناله که من می دانم ...

زیر پوست شهر هزاران میلیارداری ...!!!

نه:

پراید:

مامان!لیوان کریستالاتو می دی؟

فامیلای بوگاتی دارن میان!

مامان بنز:

بوگاتی که خودش تو جهیزیه اش همه چی اورده!چرا از مال خودش استفاده نمی کنین؟

پراید:

می خایم بگیم تو اینارو به ما دادی !چ.ن آنتیکن و بوگاتی رو دوس داری!!!

مامان بنز:

پسر آخه تو صاف و ساده ای !آدم دلش برا این چیزام می سوزه!!!


ده:

رهبرم ...

به گوشه ی چشمی ...تمام کشور چه آرام است ...

اگر ولایت امر تو باشد که هست ...آبادانیم...


یازده:

به خاک خوزستان می توان قسم خوردن ...

که رد پای میلیون شهید ...برتن خاک ...

دوازده:

تبر بعضی ا همیشه میون دستشونه ...

هیچی ان نداشته باشن قامت بعضی ا رو که دارن....هی میزنن هی میزنن...

این جوردستارو باید یه دفه قطع کنی تا حال بقیه شون که اینطورن جا بیاد...


۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۰۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

علت العلل...

یک:

خنده آمده ام ...روزقیامت است ووقت انتخاب ...

آن قدر قدرت دارم که روم بهشت و تورا به فرستم به جهنم!!!

دو:

نگاه توی گنهکار ...عاقبتم را به خیر کرد ...

به حکم شعر می روم وزارت ارشاد و ...جواز می گیرم ...

سه:

بره ندگی و برنده گی چه سود نداشتم!!!

نه مثل چاقو توانم بود و نه مثل یوز دویدنم !!!


چهار:

وبال گردن خودکار خویش بودن ...

یعنی کسی نیست ..

که بال شکسته ات را نوازش کند!!!

پنج:

دریغ می سوختم و توپف هم نمی کردی ...

روی دست کیک مانده بودم و آبش می کردم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را فدای یا حسین(ع)

که قربان تو ..قربانی عشق شده ...سعادت است ...


هفت:

بلوک 9 بودیم وشهر به ما نمی خندید ...

عاقبت رفتیم ...توی سایه و خداراشکر!!!

هشت:

ترامپ چرا کچل نمی شوی ..تا ما بخندیم ...

اصلا چرا سران یو اس ما مو دارند؟!!!

نه:

پراید:

مامان !برابوگاتی ساید باساید خریدم ...میای بهت نشون بدم!

مامان بنز:

می دونی که از قدیم دوقلوی پارس خزر خریده بودیم !

پراید:

خوب بیا یه دقه ادای سوختن و حسودی دربیار ...بوگاتی با من اشتی کنه!!!

ننه خاور:

یا علی ...باید از جام پاشم !این عروس و عروس نوه بدجوری رو مخن!آی شوهر ...بیوک خان!اون کمربند طلا که برای دورکمرم خریده بودی رو بیار!داریم می ریم خونه پراید!

بابابیوک:

شما آدما هتون عین همید!!!


ده:

رهبرم ...

این پرچم کشور ماست که زیر آن می میریم...

برای برافراشتنش ...

تو ولی امر...

شاهد یاش ...

یازده:

هر از چندی شاهد اخبار بد از تصادف موتور سوارهای عزیز کشورمون هستیم ...

آقا...توی تونل نباس بری ...

این تونل توحید مثل قتلگاه موتورسواراست ...حالا می ری تو تونلعملیات محیرالعقولم درمی اری !!!

اونور تونلم پلیس واستاده تا بگیردت...

اون وسطم مردی مردی ...به هیچ جای هیچ کسم نمی آد ...چرا مواظب جون خودت نیستی؟

اقلا توکل زندگی یه کار برا خودمون بکنیم ...مفت نمیریم!!!

۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

روسربنه به بالین...تنها مرا رهاکن ...ترک من خراب خراب خراب خراب...شب گرد مبتلا کن !!!

یک:

بیگانه شدیم ازهم و کنارهمیم ...

تو خراب شدی رادیو!!!ومن ...گوش ندارم!!!

دو:

شهر می دانست ارزش مادر شوهر!!!

آن وقت عروس ما چه گفت:؟گفت:خاکبرسرم!

سه:

بوی توت فرنگی از پیراهن تو ...نمی رفت...

و 

شوینده ها درمبارزه هیچ بودند ...

تب کرده بودم ...

آن که برخلاف من توت فرنگی دوست داشت که بود؟!!!


چهار:

روی دندانت نگین گذاشته ای ...مثل گوشه ی چشمت ...

رکاب عشق من!یعنی منم ...نگین توام ؟!!!

پنج:

صورتک بخش اعظم جسم جنابعالی نبود؟

به لبخندم لبخند زدی و پشتش به نفرت قاه قاه!!!

شش:

مزار شش گوشه ات مرا زخاطر برد؟

من آمده ام باز باحاجت خود ...سوی کربلا

..................................................................

امروز چقدر سئوالی نوشتم ...واچرا؟

..............................................................

هفت:

توجه مردم به عید ولایت برمی گرده به تاریخ به خدا واصلا به خصوص در مورد فرهنگ کشورمون کسی نمی تونه این اعتقاد رو زیر سئوال ببره!!!

نه الان هزار سال دیگه ...ولی جالبه عده ای حرفایی می زنن که تو هیچ سوپری پیدا نمیشه ...

"دست سید با دست ما چه فرقی می کنه؟"اقا ناراحتی مصافحه نکن ...عیدی نگیر ...بشین تو خونه ات ...چرا ان قلت می آری ؟

هشت:

ترامپ نفرین کرده ای مرا و برگشت سمت خود ...

آخر چرا خانه ی من شود خراب ؟"نکن"

نه:

پراید را بردند بیمارستان و معلوم شد که آدم است !!!

بعضی پرایدی شود در انتهای داستان ....ادم کرد نازنین!!!


ده:

رهبرم ...

خون به پای درخت ملت ما ریخت ...وما می دانیم ...

که سبزی شاخه ها هیچ گاه ...بی حکمت نیست ...


یازده:

حلالیت خواستن کار خوبیه ...

منم می خام ...

کاردنیاست ...کی از فرداش خبرداره؟ملت جون!!!

۱۸ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

لا فتی الا علی ...لاسیف الا ذوالفقار....

یک:

دوست داشتم کنار تو بمانم یک شب ...

چه می دانستم "کنار تو علی (ع)"تاریخ انقضا ...ندارد ...

دو:

اگر به دویدن است ...ملت بدوند ...

ما انتخاب خوب خدائیم درست ازچشمه!!!

سه:

تاریخ دست به دست پیمبر نمی دهد ...

ما خود فشرده ایم دست خویش را به ولایش...

چهار:

قلبم نمی تپید ...نجف باز تیره بود ...

دیدم غنیمت ست که فریادها کشم:یا علی (ع)....

پنج:

مهدی(ع)...علی (ع)هنوز قدرت زانوان ماست ...

درانتظارتیم و تاریخ گواه ماست ...

شش:

مزار شش گوشه ات گوشه ی قلب شیعیان ...

ان جاکه جای خواندن نماز شکر زیارت است ...

.......................................................................................................................

بخش بالا مناسبتی بود و بخش پائین روزمره ...

امیدوارم از هردو لذت ببرید ...

..............................................................................................


هفت:

..وان شرلی داشت از مادر خوانده اش کتک می خورد که بازرس ویژه ی رسیدگی به احوال کودکان بی سرپرست از راه رسید...

آن شرلی که گرین گیبل را دوست داشت گفت:"با صدای مریم شیرزاد"

جناب بازرس مادر خونده ام من رو همیشه با برادرش یعنی دائی م اشتباه می گیره وسر تقسیم اموال من رو کتک می زنه ...زن بیچاره !!!...

واین بود که بازرس ویژه شعبه کارت وکالت خواهرش را به والده ی آن شرلی داد تا مسئله اش را با برادرش حل کند و به این ترتیب قضیه کلا حل شد !!!

هشت:

ترامپ خندید و توفان مرد و حل شد !!!

تمام دنیا به یک لبخند زیبا لبخند می زند!!!!

نه:

بابا پژو:

پراید بهوشی؟چرا انقدترسیدی؟بچه ای؟

مامان بنز با خنده:

ای بابا!برای هر خودرویی یه بار پیش می آد که لاستیک اش رو با چاقو جر بدن!!!اینکه چیزی نیست!!!

پراید:

مامان !من از وقتی از لندن برگشتم آدم نشدم؟بابا نمی تونم حرکت کنم می فهمی ؟!!!


ده:

رهبرم ...

اگر خیال بگذرد از ذهن دشمنان ...

آگاهیم ...

که باید ...بیدار شب های خیال سازشان باشیم ...


یازده:

ببخشید باور کنید که یک هفته ست می خام ننویسمشون ولی نمی تونم یه دوجمله ای از ژاپن تو ذهنمه که اصلا یعنی اصلا نمی خام فکر مقایسه ام بدم ولی تا ننویسم اروم نمی شم :

یک:

آیا می دانید رمان نویس ژاپنی اجازه دادتا رمان مشهورش را روی دستمال های توالت بنویسند تا مردم راحت تر بتوانند بخوانند؟

دو:

ایا می دانید زیباترین وشیک ترین دست شویی ها ی خارجکی مال ژاپنی هاست و جدیدا با نصب آسانسورک دیگر نیاز نیست کسی اصلا دردلش آب هن بخورد؟!!!

..........................................................................

بعضی ا وقتی می خان فک کنن حتما باید کنار دریائی جایی چیزی فلسفی بازی در بیارن ....تا یه چیزی تراوش کنه ...

بعد بعضی ا که درهر ثانیه یه اختراع بلکه ام بیشتر به جهان عرضه می کنن ...ببخشید جای خوبشون کجاست؟!!!


۱۷ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی