بی شمس

ادبی

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

بدون شرح چشمهایم بود... زیر دست پیاز اشکی!

یک:

سرروی شانه ات اگر بمیرم من ...

تمام عمر خود فروخته ام .../من/به شانه ها!

دو:

کبود شد دو چشمم و بازهم کتک می خورم!

بگذارشوند تمام شهراز عشق /من و ما/عصبی!

سه:

نامه ی اداری تورا گرفتم و ...اخراج شدم...

ازهمان عشق که تابازنشستگی...می خواستمش!

چهار:

انگارسایه هاهم بامادگر قهرند...

درشهرمی رویم وهیچ دنبال جسم ما نیست!

پنج:

کلاس درس تا خردادوعشق لیلی تا شهریور...

بس که تجدیدشدیم...مدرسه تا مهررسید!

شش:

مزارشش گوشه ات رابه اربعین رسیده ام ...

پایم برهنه و دل درتپش است یاحسین(ع)...

هفت:

هزار سنگ دور و برت را گرفته بود ... برای پرتاب کردن...

هزارسنگ که بکوبی که چراعشق؟

من گناهکارعشق تو... ان پرنده ای که نشسته بودم ودر گوشه ای شعرهای کودکیم را مزمزه می کردم ...

می کوبیدی که چراعشق؟

سرم شکست;بالم زخمی شد;وازاسمان بارها و بارها افتادم ...فکر می کردم این دیوانگی چرا برای من است؟

اخر من چرا؟

من چگونه این طور شدم ؟نکندبه این سنگ ها و بال زخمی عادتم شده...

تا امد عشق دیگری که مرا دوست داشت ...

ان عشقی که درسکوت برای من گریست و گریست و گریست ...

ندانستم که عاقبت ;طعم عشق چیست؟ نه ازتو و نه از ان که مرا می دانست ...ودرسکوت اشک می ریخت ...

تنها و تنهادر ادامه ی راه دانستم که تو ...دیوانه ای !دیوانه!دیوانه!

عزیزمن!

هشت:

ترومپ!

ددرانتظارگودو(همین جوری)!

نه:

مامان بنز:

پراید برای خانم مددی یه دست لیوان خریدم ببین خوشگله!

پراید:

مامان چرا خریدی ؟ اون حقوق بگیره تو هیچی نداری!

بابا پژو:

به توچه؟این چه استدلالیه؟حقوق بگیر!

پراید:

یعنی چی؟ازمن سوال کرد!منم نظرمو گفتم زن خانه دار برای زن حقوق بگیر کادو نمی خره!

ننه خاور:

من گفتم!تاریخ و جغرافی لامبورگینی و پورشه ضعیف بود دوجلسه اومد باهاشون کار کرد پول نگرفت!

پراید:

یعنی چی؟میخاست تومدرسه خوب کارکنه!

بوگاتی:

اینا نمی فهمیدن!

مامان بنز:

میام لیوانارو روسرت میشکونم!تواز کی تا حالا این طوری شدی ؟بی نزاکت !خجالت نمی کشی؟

ناگهان خانم مددی از پشت در:

ببخشید درباز بود اومدم تو بدموقع مزاحم شدم!

بابا پژو:

نه خیر! ذکر خیرتون بود!

خانم مددی: انگار!

ده:

رهبرم...

به شادمانی ملت ایران ...هزار دل بسته است ...

که ای خدا ملت ایران شادمان باشد ....

یازده:

بعضیها را که دوست داری ...دنبال نقطه ضعفت می گردند...دنبال کودکی هایت که چه عقده ها داشتی! می شوند فروید! می شوند روانشناس ! می شوند کاراگاه تا بروند و هفت جدت را بیابند که دلیل پیدا کنند ....هیچی نیست! 

می گویی دوست داشتن است دیگر درخلوت گیرت می اورند و شلیکت می کنند که قرون وسطایی هستی و دنبال عشقی ...که دیگر نیست ..اگردنبال تشکیل زندگی هم باشی که دیگر بدتر تا ابد دنبالت می کنند که همین بودی ...می خاستی مامان بابا شوی نه دیگرهیچ...

ای مردم ! دیگر تمام شد ان قلب هایی که از عشق می تپیدند از بس خندیدید و بهشان گفتید روستایی ...پاستوریزه...مامان بابایی...قرون وسطایی...

بروید میان اینستا گرا م ها و تلگرامها و دنیای دروغی ای که ملت متمدن ساخته اند دنبال تنهایی بگردید که خیلی زودپشیمانند ...از همه از همه ... از تمام زیبایی ها و پول و دانش شما پشیمانند ... 

ای قلبهای عاشق ...اه ای قلبهای عاشق...

۲۹ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بغض پائیزی من ...توی جیب چشمم ...ثروت است!

!

یک:

می روی از دستم و هرروز جسد می بینم ...

آنقدر رفته ای از جان ... هرروز جسد می بینم ...

دو:

مشت درکف دستم ... باز شد و همه دانستند ...

بد جائی ... دل عاشق من پنهان است ...

سه:

درد داشت تو را کندن از این دل ... ولی کنده شدی !

جای این کنده شدن ..." جای هواست"!جای تو خالی!

چهار:

درمان بیدلی ...کشتن دل است و بس ...

تا زنده است دل ..." بیدلی " غم است !

پنج:

توی پائیز مردم!

با طعم باران روی شیشه ... بخار بخار بخار ...

آسمان قهقهه زد:

پرنده ی کوچک خوشبختی ...

توی دستهای من ... اسیر اسیراسیر!

توی پائیز مردم!

با طعم خرمالو!شیرین!

میان درخت های بار آورده!سنگین سنگین سنگین!

کاغذهای باطله ی شعرهایم ...

زباله دان پوسته های چسبیده...غمگین غمگین غمگین!

شش:

مزار شش گوشه ات را به اربعین می آئیم ...

هزار سال چهل روز غم است ... یا حسین (ع) ...


هفت:

آه از اینکه نمی دانم چطور به فروختن احساس من راضی شدی؟

چطور راضی شدی که مثل یک کبریت نزدیک به لبت خاموشم کنی و مرا درموقعیت خودم عوض کنی ...

بی کلام و بی صدا سال هاست به موسیقی ای می مانی که پراست از نت های خراب !

می زنی ولی دلم با همان صداست که تو هستی ...هرچند نه گوش نواز ...

با تمام دنیا رفاقت داری با پرنده های سرکوچه مان ... با درخت های مریض با خودروهای پارک شده کثیف!...

ولی من درفاصله های دوراز تو ... درون خانه غریبم!

هرروز به نفرت به نفرت به نفرت کشتن تو ... به کشتن تو نزدیک می شوم و بعد دراوج ...

در یک حالت مطمئن از عشقی دور ... از تو می گریزم!

به دویدن با پای خسته عادت کرده ام ...

عادتت کرده ام ...

عزیزمن!


هشت:

ترومپ!

وضعیت خوب یواس ات را...!

نه:

مامان بنز:

پراید جان!جواب آزمایشام رو گرفتم بخون ببین!

پراید:

مامان ما خودروئیم!

مامان بنز:

فردا من سکته کنم تو جوابشو می دی !؟

پراید: 

آره! بهرحال من باید نگه ات دارم!

مامان بنز:

پسره ی پرروی تنبل!جواب آزمایش منو از تو آشپزخون نمی آری ...می خای من یه تنی رو نگه داری؟

بابا پژو:

نگران نباش من خوندمش بنزی ...از منم سالم تری!

ده:

رهبرم ...

در آغوش ملت ایران ...

قلبی ست که برای آل علی (ع) درحال تپیدن است ...


یازده:

اونایی که جوک می سازن و یه عمره ناشناسن ...درعین نوشتن یه متن کوتاه (داستانک) یه عمره بدون اسم و رسمن ... با بعضیا شون که مغرضانه می نویسن کاری ندارم ...

با اونایی که عموم مردمو شاد می کنن و می خندونن ...

درواقع طنز نویس های مردمی هستن ... خداقوت ...تشکر ...

دوازده:

به سربازهای مجازی خداقوت ...خیلی زحمت می دیم ...

۲۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۳۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

گنجشک ترین آدم او من شده بودم ... او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد!!!

یک:

به قطره ای سکوت نیازمندیم ...

تا که دریای جوشان حرفهایمان را ... بفهمیم !

دو:

گنجشک تیره روز چشم های من ...

یک روز شنبه از کنار تیر تو رد شد ...

بیر حم ترین شکارچی قرن!

طوری زدش که مرد و بعد آن ...

گنجشک تیره روز " دگر" شد!



سه:

یوسفا!

زشت بودی و کسی ... تورا دوست نمی داشت!

تا که دیدند که عاشق شده ام من ...

با همه زشتی ...قبله عالم گشتی !!!

چهار:

بوی توبوی خرابی عشق قدیمی من بود ...

چخ بویی که بوئیدنش ...آینده ی عشقی مراهم ...خراب کرد!

پنج:

انگار پشت پنجره ها " همه " تو بودند!

می رفتم و از فاصله هایم ... چه لذت!

شش:

مزار شش گوشه ات را به اربعین خریدارم!

چنان بیایمت که رقیه (س) که زینب(س) علی(س) خواسته باشند ...


هفت:

شکستم و کسی نشنید ... مردم و کسی عزادار نشد!

بستم چمدانم را و کسی نپرسید کجا؟

بسم است این همه نادیده شدن!بسم است این همه نپرسیده شدن ...

بسم است سکوت!

گوشه ای مانده ام با تمام زندگی بی پروای خویش!انقدر بزرگ بزرگ بزرگ که رفتنم جای تمام شکستن ها جای تمام عزاداری ها جای تمام چمدان بستن هارا پر کند ...

که بمانی که بمانی و من نباشم!

انقدر که دنیایت نباشد ...

عزیزمن!

هشت:

ترومپ!

بیدارشو که خلوت دنیا شلوغ شد ...

درازدحام هم "حق" بیداراست ...

نه:

مامان بنز:

پراید شلوار مشکی ات رو شستم اتو کردم گذاشتم رو درآور!

پراید:

بابا انگار مامان بازم مریض شده!فک میکنه ما آدمیم!

بابا پژو:

عزیزم!از استرسه قیمتش سه میلیون اومده پائین!

پراید:

بابا شماهمه گرونید من بیچاره ارزونم!

بوگاتی:

آره جون خودت!تو واسه ی مردم از ما گرونتر تموم میشی!

ننه خاور:

باز من وبیوکو بگی!



ده:

رهبرم ...

دست علی(ع) به همراه ما بوده و بس ...

از تنگناها گذرکرده ایم و بس ...

یازده:

بعضیها قبر آدم را از خودش بیشتر دوست دارند !و این یک حالت رمانتیکی ست که آدم خوابیده باشد و بیایند بالای سرش گل بگذارند و بروند و چه عشق است!!!

زنده ای و داری نفس میکشی دوستت ندارند!

ورک و راست و چپ و راست می زنند ...ولی همین که میمیری آن حالت رمانتیک قشنگ که دیگر برای ابد خوابیده ای ...چشمهایت دیگر آن چشم ها نیست ...دست هایت دیگر آن دستها نیست وزبانت دیگر آن زبان نیست ...به سرغشان می آید ...

برایت گل ها می آورند و اشکها می ریزند ...

ته دلشان یک گوشهی کوچک بنام وجدان چنگ می زند که کاش فلانی زنده بود و ما کمی خوب بودیم!ولی این بارقهی کوچک فقط تا یک هفته بعد مرگ طرف روشن است وبعد بطورکل تا ابد خاموش می شود و فقط زبانش می ماند که باحسرت با به یاد آوری آن خدا بیامرزی می گویند . 

بله!



دوازده:

گنجشک ترین آدم او من شده بودم

 اودغدغه اش بودمرا باز بگیرد!

حرصش که درآمد بدنم خون به جگر شد ...

من سیب شدم بلکه مرا گاز بگیرد!

(روزبه بمانی)

دورازده:

وفات امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت ... 


۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ای کاش که دکتر بشناسد مرضم را ...یک" تو " وسط این همه دارو بنویسد...

یک:
دیگر نماز واجب تو ... قضا نمی شود ...
بیفتمت چنان به سجده ها که خلق ...آفرین ها گویند!
دو:
برده ی عبادت خود را نمی خواهی دگر؟
آزاد کن که دنیا پر خدا شده است !!!
سه:
چه لذت ها بود " درپای تو را بوسیدن"!...
قطع شد پای تو و " سجده " از یادم رفت!

چهار:
روزی هزار لعنت شیطان کنم که من ...
در برده گی عشق تو ... احساس بنده گی دارم!!!
پنج:
چنان به عشق تو من ... افتخار... می کنم ...
فرشته ها به حسادت " حساب " کم کردند!
شش:
مزار شش گوشه ات را به بوسه غرق کنم ...
بگذار بیایم اربعین و خود غرق کنم ...

هفت:
اندوهگینم از سال ها نبودنت ...
نه از سال ها سوختنم ...
ونه از سالها سوزانده شدنم...
نه کسی تورا دیده که مرا قضاوت کند و نه کسی می داند چقدر تورا دوست دارم ...
فقط می دانند عشقی هست ...
که قدرت خدا ...
خوت هم این را نمی دانی ...!!!

هشت:
ترومپ!
حوصله ات را نداریم برو!
بدقدم!کاش هپی فیت بودی!
نه:
مامان بنز:
پراید کیف پول منو بیار دم در!
پراید:
مامان کیف پولتو پیدا نمی کنم!
مامان بنز:
پسرم!اقلا سعی اترو بکن!بعد!
پراید:
بگو برا چی می خای؟
مامان بنز:
ای خدا!از دیجی استایل خرید کردم!
پراید:
می گردم ولی پیدا نمی کنم!
ننه خاور:
بیا بنزی جان کارتم!خریدت رو بکن!
پراید:
نده ننه خاور!ما خودروئیم!سرش کلاه میره!
ننه خاور:
لباس تیم بارسلونارو خریده لامبورگینی و پورشه از خودشون آویزون کنن!
پراید:
نمی خواد ! اینا یونتوسی ان!

ده:
رهبرم ...
برنگشته ایم و نگردیم از راه عشق علی(ع)...
از عشق آل علی (ع) جان گرفته راه علی(ع)...

یازده:
بعضیا یه جوری از تحصیل خودشون و فرزندانشون درخارج صحبت می کنن انگار اولین نفرن!که پاشونو از این مملکت گذاشتن بیرون!
ایندغدغه این عشق این شانس این بخت وازهمه بدتر این بدبختی !وقتی اززبون خودشون بشنویم!ازدوره ی قاجاریه نه صفویه مد بوده...
یه جائی برای کار توصف بودیم تحصیلکرده های داخل و خارج...بعدا فهمیدیم نصف بیشترشون مورد تائید وزارت علوم نیستن!...
وچه حیف!که می بالیم به هدرفت سرمایه ووقت!به غم دوری و غربت ...
بابا انقد وضعیت خودمونو وارونه نشون ندیم ...حرف نزنیم بهتر نیست؟
بعضیام فکر می کنن دنیا اونورش چه شکلیه؟که بعضیا دارن بهشت توصیفش می کنن ...
می رن و برمی گردن و یه عمر صداشونم در نمی آرن ...
هیهات ...
دوازده:
مخلص همکارای مهربون و عزیزم هستم ...


۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مراد ؛ستار؛احسان ؛تایماز و ...چند نام مردانه دیگر!!!

یک:
باران کلید زد و ...هوار روشن شد ...
من آه کشیدم که ... ابرهایش کو؟!
دو:
ترک تو برای من مرگ زود رس است ...
می کشم هوای تورا به کام و می سوزانمت به عشق!
سه:
تو مرا شکنجه می دهی ...چون:" نمی توانیم ...ببوسیم"!
من صبر می کنم به مردنم!...چون: " نمی توانیم رسیدنم"!

چهار:
سال هاست ...
ترک کرده ای مرا ...
                       مثل خواب از دو چشم ...
چه فایده ...که باورم نیست ...
                               مثل مردنم!!!
پنج:
باران سپاه قطره های ابر ...و اشک سپاه قطره های چشم ...
به هردو آفرین!
                    که برون ریز احساس آسمانی اند!
شش:
مزار شش گوشه ات را به اربعین آماده ام ...
پیاده ...افتان وخیزان ...دوباره یا حسین (ع)...


هفت:
چه خوب بود که مرا می شکستی؟
چه خوب بود که کوچکم می کردی؟
چه خوب بود که هستم را به نیست می دادی؟
چه خوب بود که فریادم را می بریدی؟
دیگر گذشت ...
             آن حس شاعرانه که هیچ نمی گفت ...
               آن حس عاشق ...
                               آن حس دریائی ...
                دیگر باید تلاش کرد ...
مرگ ...این روزها ارزان تمام نمی شود!!!
هشت:
ترومپ!
باید گذشت از گرانی هاهم!
آنجا که نوبت گذشت و جانفشانی هاست ...
نه:
مامان بنز:
پراید بچه هارو ببر دکتر !این سرماخوردگی خیلی موذیه!
بوگاتی:
نه مامان!ویروسیه!دوره داره خوب میشه!
مامان بنز:
بابا اینا دارن از سرفه خفه میشن!ببرشون دکترببین چه دردی دارن!
پراید:
مامان به ادویه جاتی که شما تو غذا می ریزی حساسیت دارن !دکتر ایتالیائی گفت!
بابا پژو:
مرد حسابی!خوب اینو زودتر بگو ...دارن خفه میشن نخورن!
بوگاتی:
پراید چی میگی برا خودت!اینا دو هوائه شدن!
مامان بنز:
بوگاتی نمیدونم تو چه جورمادری هستی...انقد بی خیالی!
لامبورگینی و پورشه:
ما خوبیم!
مامان بنز:
دیگه ادویه نمیریزم!
ننه خاور:
ای خدا!ما دیگه اون غذاهارو چه جوری بخوریم!!!



ده:
رهبرم ...
نمی گذاریم برسد دست دشمنان به وطن ...
این جان ارزان ...برای وطن ...هزار هزار ...

یازده:
یعنی نمی تونم بگم حس دوست داشتن تو بعضیا چقدر هست ...
انقدر هست که حسش می کنی ...
حس می کنی راه که می رن ...نفس که می کشن ... حس دوس داشتن رو بهت منتقل می کنن ...
وحیف!
که این حسو از همه نمی گیری ...
گاهی از پرنده ها و حیوانات می گیری ولی از انسان ها نه!
از اونایی که می خای نه!
ای اونایی که می خائیم واللا برا تون خرج نداره ...فقط متکبر نباشین و ...
کمی به جریان خونتون ...عشق بدین...
دنیا رنگی میشه ...
دوازده:
دوستم نداری و بیهوده زنده ام ...
من زنده ام تا روز عشق تورا ...
                                    " یک روز در آینده"
ببینم!
سیزده:
چطوری...حسود کوچولو؟


۲۲ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۷ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

حسادت تو... واقعیت مرا عوض نمی کند!!!

یک:
سرم میان دو دستم ... " تو" از دستم رفتم...
تمام جهانم که رفت ...دیگر سرم مباد!
دو:
خراب شد عشق ما و آباد شد عشق دیگری...
" او " آمد و جمع من و تو ... " دیگر" حسرت دارد!!!
سه:
می بو سیددت هزار بار و چشم درچشم من ...
می خواست اشک مرا ببیند و درانتظار عشق نبود!!!


چهار:
اگر مرده ام بخاطر عزت نفس ام بوده است و بس!
گدایی عشق ... کار هر زنده ای نیست!!!
پنج:
بویت برای من بوی کباب است ... دیگرم!
از سوختن ام بوی جنابعالی ... درگذشته می آید!!!
شش:
مزار شش گوشه ات جای دل من است ...
به اربعین که می رسیم ... دل ها هوای تو دارند ...


هفت:
مادرم بیا و بوسم کن!بیا و بخاطر کارنامه دعوایم کن!بیا در آغو شم بگیر و دلداریم بده !بیا و از حقوق روزانه ات برای من کفش نو بخر!بیا و برای من اسفند بسوزان!بیا و کیف مدرسه ام را بشوی وروی بند رخت بینداز!بیا و خودت را کتک بزن که چرا از روی موتور افتاده ام!بیا و دامادیم را ببین!...
مادرم ...بیا!
بیا منتظرت هستم ... پنج شنبه است ... من رفته ام ...
تنها مانده ای و هردو دیگر جز خدا چه کسی را داریم ؟!
بیا و مزارم را بشوی ...
بیا که هنوز بوی مادر بوی دیگریست ...
من از هزار توی قبرهم ... " دوستت دارم"!!!
هشت:
ترومپ!
خجالت نکش و بکش و جنگ بینداز ...
دیگر جهان انگاز از تمام صلح ها ... خسته است!
نه:
مامان بنز:
آهای پسر! پراید!بیا چمدون هاتونو از دم در بردار !مردم باید بدونن مارفتیم مسافرت!
پراید:
یعنی چی مامان ؟ خوب رفتیم که رفتیم!
مامان بنز:
آخه پسره ی نادون!این همه یورو خرج کردی مردم تو پول رب گوجه فرنگی موندن!
پراید:
به ما چه؟ بابای بوگاتی پول سفرمونو داده !همچی میگی آدم درمورد خودش حس ساشا سبحانی رو داره!
بابا پژو:
نه پسرم!راحت باش!مامانت ناراحته!
پراید:
چرا؟
بابا پژو:
ننه خاور گفته همسایه ها تو کانال "ژن خوب" دارن یه چیزایی می نویسن!می فهمی که؟!
پراید:
آها!!!


ده:
رهبرم ...
عشق می جوشد و ملت ایران عاشق است ...
عشق آل علی(ع) و شما ... درون رگ های ماست ...

چطور می تونیم باور کنیم که وعده های غذایی بعضی بچه ها به یک رسیده!سخته ولی واقعیت داره ....
چه بگیم از گرانی و بیکاری و هزار و یک درد ... فقط یه جمله " ای که دستت می رسد کاری بکن"
این شامل همه ست ...
تعارف رو بذاریم کنار و برای بچه ها و کودکان هرکاری می تونیم بکنیم ...
اللهی که خیر ببینید و ببینیم ...

دوازده:
یادش بخیر یکشنبه های طلائی ... اون موقعها که قراربود یکشنبه ها هم برنامه دیدنیهارو از شبکه دو ببینیم هم برنامه ورزش و مردم ...
مجریاشون خوش تیپ و جوون بودن موزیکاشون خوب و جدید بود و توی دیدنیها می تونستیم چیزای عجیب و غریب مثل رد شدن دیوید کاپرفیلد از دیوار چینو ببینیم و توی برنامه ورزش و مردم می تونستیم اخبار ورزش و فوتبالو بشنویم ...
کجاست دیگه اون شبا که مشقامون نوشته باشیم و کجاست دیگه اون مجریای خوشتیپ آقای بهرام شفیع و آقای جلال مقامی و خانم شفیعی ...
خدا آقای بهرام شفیع رو بیامرزه ...روحش قرین شادی ...
کاش و ای کاش ...
ولی زندگی داره رد میشه و سن و سال میگذره ... باید قبول کنیم ...که عمرم ...
خدارحمت کنه اونایی رو که لحظات خوبی برای ما درست کردن ...


۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۱:۴۲ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

می خواستی بی زبان باشم وراجع به تو هیچ نگویم : زبان داشتم آنقدر که گفتم : دموکراسی یعنی زبان ...

یک:
قلب من سیاه و ...قلب تو سپید ...
چه حیف!
که حتی ...
درزندگی باهم ... خاکستری نیستیم!!!
دو:
توی " گربه های مویت"!هزار کلاف داشتم ...
باز نمی شد و دستهایم!...آرزوی گربه ها می کرد!
سه:
جنون من!ثبت نام درمدرسه ی لیلی ست ...
صدبار عذرمن را خواسته ان و بازهم ...



چهار:
کلاه پائیز تا خرخره ام پائین رفت ...
کت نپوشیدم و با حال بهاریش ... سرما خوردم ...
پنج:
اتم شکافتن ... یعنی " حفظ" چشم های من!
قرار ندارند و تو ..." شعر" می خوانیش!!!
شش:
مزار شش گوشه ات نورانی ترین مکان عالم است ...
از بس که نورهشتی و کسی هم نمی داند ...

هفت:
داستان هایم را که فروختم ... آرام شدم...رفتم بالای پل و فریاد زدم!و بعد رفتم کافه و یک قهوه خوردم!
بلد نبودم سیگاربکشم!و بلد نبودم با جنس مخالف حرف بزنم!بهرحال توی کافه روزنامه خواندم وژست گرفتم و آمدم بیرون!
فردایش بود که قرار بود دوستم با من قرار بگذارد تا مصاحبه کنیم و جگرم حال بیاید و توی روزنامه اسمم را بنویسند ... سبک نوین من حرف نداشت!
و خواننده هایم خانم ها بودند ...
پشت سرم حرف و حدیث بسیار بود و می گفتند معلوم نیست داستان هایم را از کجا آورده ام!
ولی" داستان های خواستگاری هایی که سرانجام نداشت" ...مشهور می شد و سردبیر مجله هم خاطر خواهم........." بس"!!!
هشت:
ترومپ!کلوچه بخور غصه نخور!
بعضی ولایات و ایالات قدرتو را نمی دانند!!!
نه:
مامان بنز:
پژو!بدو خانم مددی اومد دعوتمون کرد ویلای شمالشون!
بابا پژو:
بیا بابا!من حاضرم تو چادر بخوابم تو اون ویلا نخوابم!
پراید: بابا تو که همیشه موافق خانم مددی بودی چطور شد؟
بابا پژو:
موافق خانم مددی هستم نه ویلا شون!من برم شمال برا خودم سنگ تموم می ذارم!
بوگاتی:
بهرحال ماداریم سفر چهار نفره می ریم ایتالیا!ازشون تشکر کنید بگید ما نمی تونیم بیائیم!
مامان بنز:
بازم دم خانم مددی گرم!ادب حکم نمی کرد به ماهم تعارف کنید؟

ده:
رهبرم ...
فراموشی بد دردی ست ...
خدای ملت مارا از دردها دور کرد ...

یازده:

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۳ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

می ترسیدی از خدای؟ بعد رفتی کلوچه هایی که مادرم برای من فرستاده بود فروختی ؟ و کتاب شعر خریدی!

یک:
ابر ابروی تو ... افتاب چشمت را ...عجب سیاستی ست ...
بارش اشک دو چشمم اما ...بی سیاست ...بی سیاست!!!
دو:
نگاه کردی و بی هیچ احساسی...
تمام رنج من ...شعری سپید بود!...
گذشتی و ...
از آن پس رنگ می کردم ...
سروده های سپیدم ...
سه:
خواب توی چشمهایت ... درد داشت و علتش ...
مرگ بی دلیل و سیاه من بود ...
عشقی که باورش نکرده بودی ...صد بار ...
توی خواب آمد و جوانه زد و باور شد!!!

چهار:
دستهایت را زیر چانه ات خوردم ...
بی بهانه ...
توی شعرهای سپید!...
پنج:
صورتت سرخ بود و پرخنده ...
وقتی قربان تو می رفتم ...
عشق را مز مزه می کرد م ...
وقتی قربان تو می رفتم...
شش:
مزار شش گوشه ات را به جان نمی دهند به من ...
کم است که جان بدهم ... تا به گوشه ای بدهند ...

هفت:
توی چشمانت ... منم من! باورش سخت است سخت!
از حقیقت می گریزی؟ یا که از من از من؟!
هشت:
ترومپ!
کچل ها مودار شدند از بی ثباتی دلار ...
بجنب که دنیارا مودارها گرفته اند!!!
نه:
مامان بنز:
پرایدجان!یه چن روز دس زن و بچه ات رو بگیر ببر شمال!
پراید:
براچی؟تو این گرونی !حالا یه کم ارزونی بشه!
بابا پژو:
کدوم ارزونی؟دیگه تموم شد دوران جوجه کبابای شمال!
پراید:
برنامه تون چیه؟ که می خاهید ما چن روز بریم؟
مامان بنز:
هیچی! می خام فرشای خونه رو عوض کنم!
بوگاتی:
وا مامان!فرشای ننه خاور و می خای بشوری یا اینکه می خای فرشای ماشینی بخری؟!
مامان بنز:
هیچکدوم!می خام فرشایی رو که مامانم بهم جهیزیه داده بود رو بندازم!
بابا پژو:
اوووووووووه!حالا صبر می کردی یه سی سال دیگه!
ننه خاور:
وای وای وای وای !


ده:
رهبرم ...
قلبمان اگر می تپد ...
از صدا صدای شماست ...
هزار هزار آمدیم و می آئیم که جانمان ...به جان شماست ...



یازده:
سال هاست که مارا می ترسانند و مارا بچه گیر آورده اند ...
خوشم می آید که خیلی هایمان شهید شدیم و خیلی هایمان آماده شهادتیم چون...
نمی ترسیم...
نسل ما باعث شد که نسل های بعد هم با خنده به ترسی که یک ملت دیگر درست کرده بود نگاه کند و بایستد ...والکی فریب گفتگوهای ظاهری عده ای را نخورد ...
دوازده:
اگر می خواهید از فضای مجازی و به خصوص وبلاگ که برایمان یک عمر مجانی(!!!!) تمام شد خداحافظی کنید خوب بکنید!!!این چه بهانه ای ست که عده ای می گویند که چارتا بچه دارند درفضای مجازی می نویسند یا خانمهای که از شو شو و جوجو!!!
پس نیروی جوانی که پشت رسانه است کیست؟
یکی از وبلاگ های مشهور که مارا دارد از عنوان خودش می کشد و جز وبلاگ های مشهور همین صفحات مجازی ست با ذکر دلایل بالا دارد می رود تلگرام ...البته خدانگهدار ...
آن رباتی که شما آمارتان را تا خدا بالا بره بودید و ملاک ارزشیابی بیا ن بود کجاست که وقتی شما می روید ما از آن استفاده کنیم؟ والبته جناب بیان هم راحت شود که براثر کم کاری نه تنبلی زیر سئوال نرود که هیهات نمی توانیم کارشناس ادبی بگیریم!
با این همه امکانات چنین خداحافظی هایی بعید نبوده و نیست ... و نخواهد بود ...
دامن ما که پاک است!نه در آمار ببیان جائی داریم ... نه لینک ایشان در الکسا هستیم و نه دیگر جائی در آمار جهانی داریم ...
کلا به ما چه از رسانه؟!!!

۱۳ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۵ ۲ نظر
سیده لیلا مددی

بیشتر ازاین نبوده و نیستم

یک

بوی تولد پاییز...مجنونم کرد ...

رفتم ونوشتم نامم را:مدرسه لیلی...

دو

به اشک من توجهی نکردی و به رفتنت ادامه دادی و ...

انقدر سوزاندیم .ـ

که رفتم و برای خودم انگشتر خریدم و به همه گفتم:با همسرم!

سه

دیوانگی/همراهی باتو ...یک عمر بود...

عمری که درخیال همراهی با تو ...گذشت!/دیوانگی

چهار

گفتی به خدا هم حسودی می کنی...

چراکه مرا با دست خویش !خلقت کرد!

پنج

دلم برای اشکهایت سوخت ...برگشتم...

درمیان موهای سیاه تو پیچیدم...

واز پشت گوش هایت گذشتم ِِ...و رفتم ..

تا عشق روحی خودم را ...

پشت دیوارهای اتاق مطالعه ات ... دفن کنم!

شش

مزارشش گوشه را چنان خواهم که جان ...

به حسادت از تنم جداشود و قهرها کند ...

هفت

حسود!

سوختی و از من خبرت هیچ نبود...

که عشق...

نتیجه ی ساختن یک حسود و یک زیباست ....


هشت

ترومپ!

ارزان کردی عشق را و نمی دانستی ...

مردان بزرگ ما ... گرانتر شده اند ...

نه

مامان بنز:

ای وای پراید یه وق ارزون نشی ابرومون تو درو همسایه بره!

بابا پژو:

واسه چی خانم؟مگه چیکار کرده؟اوضاع اجتماعی اینجوریه!

بوگاتی:

پرایدمن به خاطر ارزش هات باتو ازدواج کردم ...باورکن!

پراید:

خودمم ارزون شم !دیگه لوازم یدکی ام ارزون نمیشه..

ناگهان لامبورگینی و پورشه:

بابا جون!باباجون! اایشالاایشالا نمیری...مادوست داریم!

پراید:

همه چی ارومه ...من چقد خوشبختم!

ده

رهبرم...

غبار می گذرد و سیاهی دور است ...

هنوز سالهای روشنمان در کنار شماست ...

یازده

یعنی ئه عده ای بااستعداد فراوون نشستن رو اعصاب :اینوری میشه یه چی  میگن اونوری میشه یه چی دیگه!

تادیروز دادو بیداد از گرونی و امروز می گن از بازار حمایت کنید خیای ارزونی شده و می خواد بشه!!!!

بابا یه خورده نفس به ما میدین؟داداش استپ!

دوازده

یعنی اگه خیال کنم فضای مجازی یعنی امار الکسا مردم!

یه زمونی بود که هیچی بودم یعنی نطفه هم نبودم!بعد بقول بعضیهاکه ادم شدم بعد یهو دسی دسی زدن و انداختنم بیرون!ازکجا؟از ففضای مجازی!نمی بینید دیگه وجود ندارم ؟/مهم/چی بود؟شما که منو میشناسید؟!

سیزده

تولدخانم لیلا حاتمی رو تبریک میگم واز خدای ارزو سلامت براایشون دارم...

لیلا...سربه مهر وچندفیلمی که ازقضا با همسرشون بازی کردن رگ خواب رو خیلی دوس دارم ...

۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

حسادت تو به من انگیزه داد..." مردم ! تا از حسودی بمیری "!

یک:

انگار...کنارمن ...نشسته بودی " لیلا"!

صدسال جنون عشق..." داشتم"!

دو:

از من رها کرده یودی...خویش را...ولی...

یادت نبودکه ... قلب خودت را نبرده ای!

سه:

چون عنکبوت در تار خویش گرفتار گشته ای ...

در انتظار مورچه ی عشق من ...ولی!



چهار:

کمک نمی کنی به من برای رهایی...

هزار فریب هست که بمانم ...دربند تنهائی...

پنج:

حسود...دراندیشه ی قطع دستم بود ...

شنیدکه...زبان شعر گشوده چشمهایم..." مرذ "!

شش:

مزار شش گوشه ات را به جان  خریدارم ...

اگر بقروشند وجان ... به بهایش برسد..." یا حسین (ع) "



هفت:

یوسف!

به عشف تو ... دستش رسیده به ماه و ستاره...

آن زن که پیراهن تو را " فقط " می خواست !

هشت:

ترومپ!

ممنون!که عشق وطن را به ما ارزان کردی!!!

هزار هزار جان داریم و یک وطن ...کافیست!!!

نه:

مامان بنز:

این خانم مددی کجاست؟ یه هفته است که نمی بینمش!همسایه اومده میگه گرون شدین!سرشو کردین زیر آب؟!!!

پراید:

مامان جان می حواستی بگی ما با قشر فرهنگی چیکار داریم ...قشر فرهنگی به ما گیر می دن!

بابا پژو:

صد دفه بهتون گفتم با این زن کار ی نداشته باشین ...شرکتمون دوسش داره!!!

ننه خاور:

وای وای وای!!!

ده:

رهبرم ...

زندگی سخت شدو ما کنار آمده ایم ...

اگر که عشق علی(ع) هست و عشق عشق علی(ع)...



یازده:

دیگر هیچ چیز با سرعت مورچه جلو نمی رود ...همه چیز دارد با سرعت نور تغییر می کند ..حالا از قیمتها بگیر تا او ضاع و احوال جهان ...

سر عت روی زمان اثر می گذارد و زمان روی جسم و جسم پیر می شود ...یک زمانی بود که پدرم می گفت : دویست و پنجاه تومن داده و خانه حیاط دار خریده می خندیدم!

زمان گذشت و خودم دیدم که پفک پنج زاری شده چند هزار تومان!فردا پس فردا ست که هم چین حالتی برای فرزندم هم پیش بیاید ...

دارم حس می کنم که باید قبول کنم زمان گذشته ولی رویم نمی شود که بگویم مال چه عهدی بوده ام ...

" دوران پفک پنج زاری"!!!

دوازده:

دوسش داشتم ...برش داشتند و بردنددش!

انگار توی زندگی همیشه یک ویترین هست ...

ویترینی که جلویش می ایستی و حسرت پشتش را می خوری ...

سیزده:

دوستت دارم

و از تمام شا عرهائی که

یک عمر ازتو سروده اند ...

متشکرم!!!




مخلصیم و تعمدا و قهرا و اجبارا و اختیارا و قبلا و بعدا این پست تصویر ندارد!!!



۰۸ مهر ۹۷ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی