یک:
طبل توخالی ...جاده خاکی ...
ازین مسیر نرو ...حیف باشدت تو...همراه اول!
دو:
می گذارم کنار!...
دردهایی که از دوست می رسد ...ازطریق خون پخش می شود!
سه:
نگرانم که بسوزی و مداوا نشوی ...
بروی ...شمس شوی...تاکه نبینم رویت!
چهار:
بندر...یک اسکله بیشتر نداشت ...و...
تو تجارت می کردی...
برایت چه فرقی می کرد ؟دست هایی که برای بدرقه ات ...
ساعت ها درنسیم می وزیدند!
پنج:
کاش فرهاد رسم سیاست می دانست...
می روی شیرین و بعد خسرو می شوی !
شش:
پشت شیشه می زنی :بسته است!
ای کافه چی ...
با عشق خود چه کنیم ...که تو تنها نشسته ای !
هفت:
پندارنیک من...این بود که خوبی ...
گفتارنیک من سلام بود...
ای وای ازکردارنیک !که سوختن است ...
هشت:
بیراهه نزدی ک تر می کند گاهی مسیر را...
اما اگر پیر شدی ...تقصیر زمان نیست !
نه:
مرگ موش های خیابان ولی عصر فرا نمی رسد!
ازبس که فست فود فروش ها...بی حواسند !
ده:
اللهی بیگانه پرست نشویم ...که بداست ...
وبرای تو شریک نیاوریم که جهل است ...
دانایی را تو به ما ارزانی کن...
که این گران درددنیای امروز لازم است ... انشالله