یک:
تن شمع سوخت و سوختن کم صداست ...
آن قدر که اصلا مردن پروانه مهم نیست ...
دو:
یوسف کنار دیوار ایستاده بودو می گریست ...
جنازه ی زلیخا می رفت روی دست ...
ولی دست یوسف زیر چانه اش بود !!!
سه:
عیدها تعطیل است پس کلاس نیست؟...
مجنون کجارود دوهفته را که عشق تعطیل است ؟!!!
چهار:
بخند به ترکیب لب های من حافظ ...
که شاخه نبات را چه به اینکه بغض کند دربهار!!!
پنج:
لب رود پای برهنه نشسته ای و هوا سرد است ...
جرات می خواهد مثل ماهی بدوی تا دریا ...
شش:
مزار شش گوشه ات به دست های من چسبید ...
دیگر بدون وضو اسم تو نمی برم جایی ...
هفت :
آخر طلا کجا و استیل کجا و برنج کجا ؟!!!
سرویس من طلا بود ولی امروز شده برنج ...می فهمی ؟!!!
هشت:
ترامپ مرد حادثه ها بود و"بروس ویلیس "می دانست ...
گفت بیا باهم کارکنیم ترامپ گفت "بریم برهرچه خاوراست"!!!
نه:
بنز با دلهره از کوچه ملی رد شد ...
دختری به نام پراید ارتو دنسی داشت ...وای وای عشق ...
ده:
کاش زودتر و به موقع همدیگرو شاد کنیم ...
زودتر تا اینکه خدا دلش به رحم بیاد و این دنیا رو از ما جداکنه و مارو ببره ...
ببره و ببره ببره حالاتا کی ؟مردن که فقط فیزیکی نیست...یهدفه ببینیم یه مامانی یه بابایی یه خونواده ای بوده ولی دیگه نیست ...سال 96 دیگه یه جور دیگه باشیم ...
یازده:
تنم سوراخ شد ...نه برای گوشواره ...
هزار راه پیداشد و نفهمیدند درد من تویی!!!
دوازده:
ممنون!تو دلمید ولی نمیدونم کی هستید !!!
مگه مهمه...نه!هیچ مهم نیست ...بالخره هستید دیگه ...
.......................................................................
خانم کرباسی مارو به خاطر اشتباه لغتی "دیگه" تو کلاس اقتصادمون تنبیه می کرد و غیر از بد و بیراه دو نمره ازمون کم می شد تا نگیم ولی ...من دارم تو سن دوبرابر اون روز با دیگه قیامت می کنم ..جاش خالی ............