یک:
نا امنی ...کنارتو یعنی دگر خداحافظ...
برای امنیت دل...آمده بودم کنارتو...
دو:
ترک برداشت چشم من...منهم آدمم!
دیدن غم های تو ...درحد چشم من نبود!
سه:
پیش آوردی ... داستان جدایی...
قطارهم بلیط نداشت...برای مقصدی که تو می رفتی ...
چهار:
چه چاره کنم!بلد نیستم ...
پایان داستان بلند عشق را...تمام کنم!
پنج:
شکوه تو...وقتی بود که روی صندلی نشسته بودی ... وباوقارتمام ...
برای من شال گردن می بافتی ...
می خواستی کسی خط گردن مرا نبیند ...که برای حنجره ام ... زیر تیغ جراحی رفته بودم ....
سال ها آموزگاری ...یعنی فروش عشق!
ببین تو دیگرکه بودی ...که عشق دوم مرا تحمل می کردی!
شش:
تنبلی کردم...خواب ماندم...
گفتم تو مثل هرروز می روی ...
نگو که سوزانده ای روز را...ودیگر بخت من شب است !
هفت:
کویردایره ای بود که من می گشتم درآن!
تو مرا گم کرده بودی ...
نمی خواستی پیدایم کنی ....
هشت:
می پرسم عاقبت...تکلیفم را ازکلاس درس ...
لیلی بودم و تو تا به حال می نوشتی مشق مجنونی !
نه:
پروپوزال پروژه ی فوق لیسانس سخت است ؟
یا سفر جاده ی شمال به مقصد دریا؟
ده:
اللهی پیر نشی ... تو درصد سالگی هم جوونی ...
مادرمن!...
دستهای زحمت کش ات ...آرتوروز را شکست می دهند...
وقت فسنجان ...اونهم با آسیاب دستی گردو خرد کردن ...قربان تو!