بی شمس

ادبی

سیمرغ پرطلایی هنوزامید مایی...

http://namakstan.ir/wp-content/uploads/2015/01/1111-10.jpg
یک:
به تمنای بوسه ای ...نه که نمی شود ...
درآسمان بمان...ابرشو...باران نمی خواهمت!
دو:
حرف هایم باتو...تمام نمی شود ...
ازبس که گفته ام عشقی...لارنژیت هم دارم!
سه:
بی کسی کاردست مجنون داد...
کسی نبود نداند...که درمانش چیست!
چهار:
یک قدم سه آرزو ...که کعبه راتو ببینی ...
چه کنم خدای نزدیک تراز این نمی شود:عشق او...عشق او...عشق او!
پنج:
کلید خانه را دریاچه ی خزر بلعید...
تا کلید سازبیاید ...می روم خلیج فارس...
شش:
حتی " سی مرغ " هم درحد تو نبود...
چنان نقش شیرین بازی کردی ...که ذهن من ازنقش فرهاد گذشت!
هفت:
پیر می شوم وبایک عصا وارد کافه...
یک جوان جایش را به من می دهد...
حالا وقتش است که یک قهوه بنوشم!
ای وای کیف پول...کارت ...حتی پول خرد ...
ناگهان خانمی سیگاربدست می آید...می گوید:...پدرجان حساب با من!
یاد جوانی می کنم وبی خیال قهوه...ازکافه می روم !
هشت:
نفس بکش تن رزرا!
می خواهم حتی مژک های بینی تو...حقیقت عشق را بفهمد!
نه:
ازوقتی پرایدم رو فروختم...روزخوش ندیدم!
بیچاره داشت التماس می کرد:خانوم عزیز...این رنو5 نیست!نگهش داری تاصد سالگی کارمیکنه ...
ولی دیگه من" عاشق پژو " بودم!
ده:
پامون که به خیریه ها می رسه ..فک می کنیم چکارکردیم...
ولی زیر سبیل بعضی وزارت خونه ها...با حقوق معمول یه راننده اتوبوس زحمت کش !
یه لباسایی می پوشیم که دل یه ملت رو بسوزونیم ...
خودمن ازهمه بدتر...
یادمون باشه ازلحاظ پوشش خانواده هایی که رنج می کشن تا این مملکت رو نگهدارن...
وازلحاظ مادی دل همونایی که از صب تاشب داریم بهشون کمک می کنیم ...
اونوقت می گیم :چرا فلانی رفت جم تی وی ...
یازده:
آقای بهداد عکس تزیینی ست!
http://namakstan.ir/wp-content/uploads/2015/01/1111-10.jpg
۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تنهایی لیلا...


یک:
نه قلب من...نه قلب تو...مکان رقیب نزد خداست!
چون عشق ما به هم...بیشتر می شود ای یار!
دو:
می جنگم و...سرزمین قلب توآزاد می شود...
تسخیر روح توست...تمام تلاش من...
سه:
نه گی تار...نه سه تار...نه هیچ تاردیگری...
یک تارموی تو...نواخته...نت های قلب من!
چهار:
کلبه ای سوخت میان جنگل...
هیچ درختی ناراحت نیست...
تمام تنش پر بود از تن پدران درخت ها!
پنج:
پروانه بسوزد...شمع عاشق نرود؟
من مگر شعر باشم!...اگر اشک شمع درنیاید!
شش:
کنج کاویم...
برای دریا..زیردریایی...می سازیم...
تازه می فهمیم...یک اسب دریایی با عروس دریایی...قابل وصلت نیست!
هفت:
پند گرفتم ... ازتنهایی خویش...
لیلی بودم و" لطیفی" کارکرد داستانم را...
هشت:
خنده رفت ودلقک روی صحنه بازماند...
امید هنوزهست....اگرسیرک و دلقک...باشد!
نه:
با پرایدم نمیام خواستگاری!
رقیب اگه ببینه موتورشو می فروشه!
ده:
سرفه می کنی و کسی نمی پرسد چرا؟
شاید سرما خورده ای ...ولی یک جا گذشت کردی آن هم ماسک شیمیایی ات بود...
یک اسپری تنفسی برای دوهفته...80000 تومان ...ولی بی خیال...
یازده:
برای موردهفت :آقای لطیفی...به خاطر نوشته ...جا افتاد...

۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

که مسیحا نفسی می آید!


یک:
سیاه چاله های آسمانی ...خداراشکر مارانمی بلعند!
خداطوری آفریده است ...فقط دور خورشیدو خودمان بگردیم!
دو:
عشق صبر می آورد ولی...
نه آنقدرتو بروی ...جای من...یک شهر بیاوری!
سه:
روح درخانه های قدیمی ... دیگر می ترسد!
چراکه تکنولوزی بولدوزرها...ویژه خراب کردن است وبس!
چهار:
زلیخا...بایک نارنج...داستان راادامه داد...
من خدای راعشقم...نه دستان زنان مصر!
پنج:
بین مان ...یک دریا بود...
آن سوی تو می رفتی با خون دل به نام خورشید...
این سوی من...به تاریکی مه آلود ماه...وابسته می شدم!
شش:
درون فنجان آن قدر شکر بریز...
که قهوه ترک بشوید ...کام تلخ ات را...
چه فایده!من شیرین بودم فرهاد.
که دیگرمقابل تو نمی نشینم !
هفت:
پاساژپرازلاله بود!
پلاستیک پلاستیک ...حراج.
حالا محیط زیست شاد باشد یا اندوهگین ...نمی دانم!
لاله های دشت منتظر من اند!
هشت:
یک بوسه ترا بس ...همین می خواهی ؟
که حافظ شوی وبرای عشق هم فاتحه!
نه:
پراید را نمی خرم ...چون عشق ...
دربازار هرچه باشد ...خریدنی نیست!
ده:
داروهای اضافی ننویس آقای دکتر!
مگه ما تحریم نیستیم ...
همین دیروز یه کیسه بزرگ برای کهریزک بردیم ...
چون تو نوشته بودی و اونها از قضا...بیمه نبودن!
یازده:
ساندویچی هست به نام بندری ویژه!
طرفدارداردهزاران نفرولی حیف...بهداشتی نیست!
۰۲ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

you lovee me?!


یک :
یک تن حتی نتوانستی بخری ازخدای!
تا این روح سرگردان راکه مرده است...ببخشی زندگی!
دو:
به نام من...یک کتاب بنویس!
من ساده ام ...باور می کنم...داستان های تو!
سه:
بینایی ام ... دوباره بازگشت...
چگونه یوسف من ...ازکنارم گذشت ...که ندیده ام!
چهار:
توسوپر...پرازفیلم ای قشنگه...
ولی بچه هادیگه پولاشونوجمع کردن برای اینستاگرام!
پنج:
i cant speek english...
ولی...ادل خانم...you love me?!
(یک کامنت)
شش:
دریغ ازآسمان...که ستاره ای بیفتد!
مگرش خدای من...که ازچشم های تو ببینم...!
هفت:
خدای را درون جعبه نمی توان کرد...
این شعبده را تو می دانی ...
وقتی برای کودک پابرهنه ای کفش می خری ...وفریاد می زند...خدای من!
هشت:
بهارتابستان...تیرگان تو بود...
بگذار مردادبیایدکه نسیم هم نسیه خری!
نه:
یک چشم فیروزه ازوسط شکسته شد...
ازبس که این پراید میان کوچه بوق زد!
ده:
کلاس...دست های تو بود...
که بی وضو ...نان دست مردم نمی داد...
کی جرات داشت مریض باشد...
ازآن همه ذکرکه می گفتی و تنور می شنید!
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۴ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ان الله بصیر بالعباد ....


یک:
من ازوفای تو ای یار درعجبم !
که موقعی که قرارست من بروم ...تو می مانی ...
دو:
قیمت جان مرا...عشق تو باید بدهد ...
که بمانم ...بروم ...جان دگررا بخرم !
سه:
می خواهی که بیماری نفرت بگیرد این دل من!
تا تو هستی ... دگرچه نفرت ها!
چهار:
باغ دیگر مراندید!
علف های هرز روییده بودند و میل به آسمان داشتند...
پیرزن باغ روبرو که برای تمیزی می آمد...
ناخن هایش را مونیکور کرده بود درفرانسه!
دیدم که باید بروم...
حالا که خودم هم...طاقت این همه را ندارم!
پنج:
ازپشت کوه آمده ای خورشید ...
دیگر کجا این همه...انرژی رایگان!
شش:
شمس باید برود چون کنکورد!
درآسمان...این همه تکنولوژی مد نیست!
"ازطرف برادر کبوتر"
هفت:
یا امام زمان ...خودت یاری کن!
آن چاه و چاله ای که مرا می بلعد...خال گونه ی توست!
هشت:
مردم قدیم ...بایک شمع ...نامه می نوشتند...درس می خواندند...حتی دستشویی!
اما حالا...باطری خورشیدی...نصب می کنندو ...شب ها نمی بینند!
نه:
عزیزم...گردنت رو نبند!
بذار همه ببینن...که داشتم با همین دستا...خفه ات می کردم!
ده:
پراید بخنده بلند باخود گفت :
بسوز!همشهری ...دزدگیرمن دی جی تال است!
یازده:
خدا آن بالابود...نمی خواست پایین بیاید ...
آدم یا حوا...دیگر چه فرقی می کند...کدامیک.
بهشت را ترک کردند!
زمین راآفرید ولی به شرط جهنم!
ادامه مطلب...
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

معارف بشری!


یک:
به دست تو بمیرم و آزاد شوم...
کناردست تو آموخته ام جان دادن...فرشته ی مرگ!
دو:
یک خلبان می شوم " کامی کاظی "
بدخواه تو ناو سرگردان است ...وطن!
سه:
برگردی به سال ها قبل مرا می بینی ...
که واحد شمارش قلبم...توراکه می دیدم...هزاربود!
چهار:
پشت یک داستان ...تخیل است...
خدای راببین چه خیالاتی دارد...
که می شود زندگی ما!
پنج:
بالای برج میلاد می پریدی بدنبود...
اینطورکه بال می زنی ...ارتفاع پست یک پله است !
شش:
قند و عسل می شود طبیعی!
تو انسانی حیف است درحد زنبورها شوی!
هفت:
گریه می کردم و...مادر تکیه گاهم بود...
آنقدرعشق داشت که بفهمم...عشق ها رفتنی ست !
هشت:
درانتهای یک بزرگ راه می رسی به یک کوچه...
آنوقت داد می زنی که شهر برای ما کوچک است!
نه:
بگرد یه مدرک پیداکن...
پرادو...دوتای یه پرایده...اما چرامن دارم !
ده:
صد واژه ی پسندیده نه...هزارواژه ی پسندیده ...ازالقاب توست ...
چکار کنیم خدایا...به هزارویک برسیم ...نمی دانیم.
بگذار اقبال این راداشته باشیم که حداقل ده نام پربرکت تورابه زبان بیاوریم درروز...
ان الله سمیع البصیر...
یازده:
تصویر خلبان کامی کازی
۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۳ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

اگر با چشم خود ...نمی دیدم!


یک:
می رویم ... در سکوت بین مان چاوشی !
مه...درگلوی سیاه بیشه است !
دو:
برای خواب هم ... جایگاه آسمان...
فقط خدا کند ...خدای مارا...چون ستاره ها...نگه دارد!
سه:
لازم است از دیوارچین هم رد شوم؟
همیشه قرار ملاقاتمان ... یک شعبده است !
چهار:
نمک بپاش به زخمم!وقت خندیدن!
که زخم قلب مراندیده است...جزگونه های سبزه ی تو!
پنج:
بستری که درآن ماه تو خفته بود ... چاه است ...
مواظب باش زلیخا...که توهم سرفراز بیرون آیی!
شش:
لیلی پشت یک کامپیوتر نوشت ...قسطنطنیه!
مجنون به سرعت یک تایپ گفت: جای یارت بود؟
هفت:
همه ی ما باید از استاد کامپیوترمان تشکر کنیم ...
مخصوصا بعضی ا...که سال هاست دارن مثل من...از معلومات گذشته لذت می برن ...به به!
هشت:
باورش سخت است ...اما گذشته ام ازتو...
دیگرزمان قدیم نیست...که ببخشند فراموشی ها!
نه:
اگه این خونه رو بخری...پرایدت هم شبا باید تو کوچه بخوابه !ببین طاقتشو داری !
ده:
یک لیف حمام "مینیون " ازاو می خرم ...زنی ست که می شناسمش به مهربانی ...
می بافدو درآمدش را صرف کودکان همین شهر می کند...برای نیکی راه دوری نرویم!


۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۹ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

چند سال قبل ...!


یک:
دیوانه با خود " گفتگو " می کند و می خندد...
عاقل نباش مجبوری میان " جمع " ساکت باشی !
دو:
چه کنم ؟ ... موی تورا نیست سرمن!
بگذارم دانه ای ... میلیارها ریال خرج است !
سه:
کاش " نذرآزادی یک پرنده " را به من می دادی !
دست تو خوب است ... پرواز می کردم و یک چرخ می زدم !
چهار:
بنگاه قلب تو...کارش گشایش است ...
معامله به چند با خدای ... مادرم ؟!
پنج:
تخت پادشاهی سلیمان... گم شد!
نه اینکه مرد نباشد که روی آن بنشیند ...
دگر سلیمان نداریم!
شش:
شمال شهر ... با کافه های شیک ...
کنارمیز یک زن ...یک مرد.
پایین شهر هم همین است ...بیش ازاین دو جنس نداریم !
هفت:
ترک برمی دارد ... حتا به سیمان هم!
اگر تنظیم قلب ات را...به یارخویش بسپاری !
هشت:
قربانی تو...با پای خویش آمد ...
پذیرا باش ...
همیشه لازم نیست...اسماعیل ها ... مرد باشند !
نه:
با این سیستم که روی رنو 25 بستی ...
تریلی ا که کنارنمیرن ...
قدرت ماشین خودت زیاد میشه؟
ده:
خدایا...خواب هایم ....کودکانی هستند که...مرا می شناسند...آبرویم را نگیر دربیداری!
۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۰ ۱ نظر
سیده لیلا مددی

ای خدا ای فضل تو حاجت روا..................باتو یاد هیچ کس نبود روا!


یک:
دبیرستان...راهنمایی ...دبستان نداشتیم ...
یک مکتب بود!نه صندلی ...نه تخته سیاه ...
اما برای خواندن بوستان ...گلستان ...ومثنوی ...با دکترای امروز برابر ...مجنون بیرون می آمدیم !
دو:
خنده از لب های من...گرفته است غم تو ...
چه کنم که می خندی به غم هایم ...که درقواره ی تو نیست !
سه:
شب گذشته ...صبح را نپذیرفت !
آنقدر سیاه کرده بود...خورشید را!
چهار:
زورق پلک تو ...روی دریاهای چشمت!
گفته اند آنقدر سبک باش ...میان آن بنشینی !
پنج:
آمده ای ... یک کیسه پول نقد ...
دیگر گرانی است ...عشق پارسال ارزانتر بود!
شش:
شعبده بازی ...نه درحد " دیوید کاپرفیلد"
من نمی آیم ...بلدی ظاهرم کن در" هاوایی"
هفت:
تولد تو را که تبریک نگفتم ...بلای جانم شد ...
مبادا که بدانی که من بی حواس توام !
....................................
تصویری که دوست دارم ....
هشت:
فرشته هایت را ...خدای من...
گاه شبیه مردان می آفرینی ؟
که می ایستند پای فقر بعضی ها...تا...توانگرشان کنند!
نه:
یک لشگر پراید از جاده ی شمال برگشتند!
اما یک پورشه سیاه درتهران نمی تواند راه برود!
ده:
ای خدای من!
به من لیاقت بوسیدن دست کارگری را بده ...
که نیازش را نمی گوید و برای کارش قیمت نمی گذارد ...
می بخشد و با اندک می سازد ...ومی گوید:خدا بده برکت ....
۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

سیده لیلا مددی

یک:

لازم به شبیه سازی نیست ...

بیا کمی زبان انگلیسی کارکنیم ...

تا...جونی یور ... ازدنیا نمیریم ...

" مردم دنیا دیگر به چیزهای بزرگتر فکر می کنند ...

مثل نمردن یک نوزاد دردستشویی عمومی پارک ...

مثل حرکت ابر اختر آسمانی ... درفضای کهکشان ...

مثل چرخه طبیعت ... که اززندگی یک سگ می گذرد ...

مثل خوراک جمعیت نزدیک به 8میلیارد کره زمین ...."

دنبال من نگرد ...

من پشت هیچ مردی ... پنهان نشده ام ..."

........................................................................................

دوستان عزیز امروز پست جدید من در oleeeii.persianblog.irقدمتون روی چشم ...ببخشید این پست تکراری بود عطف به بهمن ماه...


۲۶ تیر ۹۵ ، ۰۹:۲۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی