بی شمس

ادبی

۱۹ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دندان های مار کبری یا نیش بعضی ها پادزهر می شود!!!

یک:

دست خدا همه جاست و من چه می دانم ...

چطور یوسف از چاه در امد و من رسوایم !!!

دو:

سوار خاطره بودم زیر پلک ...که صبح ...

تو آمدی و مرا با صدای خود ...خواباندی !!!

سه:

کشیش دین مسیح (ع)هم می داند ...

که با علی (ع)چه بد کرده است دست معاویه ...


چهار:

خیلی صبورم بودم که جای تو نمی شینم!

هزار سال مجنونم و دیوانگی ام درحد تو نیست !!!

پنج:

دلم را پیش تو گرو می گذارم .........." امیر"

تا برای عمر دارم وبس ...مدیون توام....

شش:

مزار شش گوشه ات را فدای ...یا حسین بن علی (ع)...

هرچند فهم این قضیه برای غیرشیعه ممکن نیست ...

هفت:

بازهم گرسنه ای و نمی دانی راه خانه را؟

هرقدم درشهر تهران "مسیر فلافل مامان جون است؟"


هشت:

من انگلیش بلد باشم هم چه فایده ؟

تو از آن سر دنیا بیا بپرس "ترامپ جان"!!!

نه:

پراید:

مامان !بیا منو بشور!

مامان بنز:

من؟برای چی؟مگه چی شده؟

بوگاتی بابی حوصلگی:

میدونی چی شده...فرستادنش باسگ رئیس شرکت بره تا صاحبقرانیه و برگرده!!!

مامان بنز:

پسرم!تو خودرویی!دیگه واقعا داری اذیت میشی...

دایی رضوانی هیولاو عمه مینی بوس باهم:

بابا!انقدر زن و شوهر پول در می آرید یه پولی بذارید پراید و ارتقا بدیدحداقل تا سطح 206...

پراید:

شوخی کردم پول امروز و دادم کارواش ...ولی چه بی معرفتایی هستید!!!

ده:

رهبرم...

صدای اندیشه های شما بلند است به قامت تاریخ ...

که تمام نمی شود میل من به گفته های ولایی ...


یازده:

کلا از عصر حضرت موسی علیه السلام که معجزه های ایشون برای شعبده بازان حرف آخر بود و همه به خدا مومن شدند ...شگفتی هست ...

شعبده یه جور شکستن قوانین فیزیکه و همون طورکه می دونید ما علومی داریم که خاصه !

ولی جدیدا چند بار شعبده هایی دیدم که خیلی عجیب بود ...

مثلا از یه مانیتوربزرگ کلی شی به داخل سالن وارد واز اون خارج می شد ..."جل ال خالق"

و یک بارهم دیدم که ازیه تبلت به اندازه ی یه انبار خرت و پرت دراومد بیرون ...

این تداخل فضای مجازی و دنیای واقعی بود ...

سعی کنید ببینید بعدا بخندید!فردا نگید این که چیزی نیست ...پلیس فتا تا حالا هزار نفرو همینطوری ازپشت فضای مجازی درآورده بیرون ...من دارم یه چی دیگه می گم !!!



۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جان بابا توهم دراین عالم...تا توانی نگو نمی دانم!گیرم اصلا بدون تدبیری...که مهم نیست یاد میگیری

یک:

طرح دوستی ریختی و دشمن در آمدی ...

وکیل گرفته ام !

با خیال راحت بین دوست و دشمن ...خودت باش ...

دو:

بند زبان تو با اسم من ...پاره گشته بود ...

آن قدر حرف  من زده بودی که خلق درپی من !!!

سه:

درددل کردن با فامیل قدیم ها چه خوب بود ...

برای حس همدردی یا وزیر می شدند یا وکیل !!!


چهار:

پرواز داده بودی مرغ عشق را که آبرو ببرد ...

برد و ملت همه گفتند "پرنده باز "عرضه نداشت !!!

پنج:

مهدی (ع)درون خون ما جریان دارد و ...

هنوز...

مانده ایم پابرجا که از کرامات ایشان است ...

شش:

مزار شش گوشه ات را نتوانند شکستن ...

ما می شکنیم؟وقتی زیر سقف حسین (ع)سینه می زنیم ؟

هفت:

اگه قبول داشته باشیم معجزه ی وحی رو ...که درادیان بزرگ تایید شده باید بپذیریم که علم هایی هست که ما از درک اونا عاجزیم ...

چیزایی که احتیاج به یه جور "درک" داره و معمولا با دکتر و مهندس شدن نمی تونیم اونا رو بپذیریم ...

مثلا ما می پذیریم که آب دردمای 100 درجه می جوشه ولی چطور می تونیم بپذیریم که دریا ازهم باز میشه و فرعون میره توی حفره ودریا بازهم بسته میشه ...

امام صادق علیه السلام و شاگردان بی شماری که داشتن از علم لایزال اللهی بهره می بردن ولی مسلما امام صادق علیه السلام بازهم براساس درک دانشجویانشون از اون دریای بیکران علم قطره قطره وارد ذهنشون می کرده ...

با این حال جریانی به راه میفته و چرخ علم به حرکت میفته و ایرانی های تشنه می نوشند و از ایران به کنستانتین و پل یعنی استانبول امروزی و از اونجا تا اروپا منتشر میشه و دیگه این چرخ از حرکت نمی افته تا امروز ...اروپا هزار سال علم رو بسته بوده چون اعتقادی به حرکت نداشته تا فئ.دال ها یعنی زمین دارها از رعیت سودببرن ...ولی درشیعه اصلا چنین بحث هایی وجود نداره ...

بحثش طولانی میشه و خیلی ها زحمت کشیدن از نظر علمی تا اثباتش کنن ولی درکل امام صادق (ع)بسیار باهوش و ذکاوت ذاتی این رو به عالم هدیه دادن ...

این روزروکه وفات چنین امام بزرگوار و انسان جریان سازی بوده رو تسلست می گم و حیفه که ما بزرگوارانی چنین رو کمتر بشناسیم ...

هشت:

ما دل به دریای چهارده معصوم ...زده ایم و پیش می رویم ...

مثل  ترامپ و امثال وی برای پیشرفت ...آجر نینداخته ایم روی سر کسی...


نه:

پراید :مامان !سرطان گرفتم!

مامان بنزبا خنده:

چطوری؟

پراید:

یه تومور روی لاستیک چپم دراومده!

مامان بنز:

پسرم تو خودروای یه ذره زیر پاتو نگاه می کردی می فهمیدی پنچر شده!!!

پراید:

ده بدبختی همینه که ما نمی تونیم زیر پامونو نگا کنیم!!!

ده:

رهبرم ...

درکوی و کوچه ها دلم خوش است به عشق تو ...

همین طورکه راه می روم ...همه عاشق تواند !!!

یازده:

واللا چه عرض کنم از بی کفایتی ...

یه عده ای خودشونو می کشن کفایت پیداکنن ...

یه عده ای هم مخصوصا می گن ما کفایت نداریم ...

یه عده ای ام کفایت دارن ولی اصلا صداشودر نمی آرن ...

یه عده ای ام یه جاهایی هستن که بی کفایت رو به کفایت می رسونن ...

یه جاهایی ام هستن که بی کفایت ارو دلداری می دن ...

یه با کفایت ایی ام هستن که می خوان هیچکی مثل خودشون کفایت نداشته باشه ...

کلا کفایت بحث قابل توجهی یه ولی ...قربون جیگرتون !ما بی جیگرارو وارد این بحث نگنید!!!


۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۵:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چگونه "پراگماتیسم "را قورت دهیم یا بحث مهم ترک سیگار!!!

یک:

لطف کردی آمدی جانم ولی شرمنده ام ...

جان خودرا باختم از زمان "شهریار"تقدیمی ندارم نازنین

................................................................

ببخشید صفحه ام کارنمی کنه مجبورم دوندونه بذارم تو پست 

دو:

برگه ی زرد آلو از برگه ی ازادی من ارزشش بیشتر است ...

این چه آزادی ست که بوی گند یکجا ماندن می دهد...

سه:

درد زایمان هم"بوق "شد دیگر ندارم ...

آن قدر عادی است که چون مادرم تو را من ...به دنیا آورم...


چهار:

سیب روی لب های تو می رقصیدو دندان های مصنوعیت برای من می درخشید ...

که پونه گفت:اه کاش می دانستی من چگونه با پنجه بوکس دندان هایش را خرد کردم ...

لبخندهایش مصنوعی ست ...

پنج:

درد درتنم می پیچید و خیال می کردم معتادم!!!

پزشکم گفت:ای خانم !"درد وابستگی اش هم "قلابی ست !!!

شش"

مزار شش گوشه ات صدای نوحه را پیچاند !!!

من داشتم برای حسین (ع)قصه ی رقیه (س)را می گفتم...


هفت:

مهدی(ع)درون من چه انقلاب بزرگی ست خود نمیدانم ...

که عشق سرزمین ولایت گرفته ام هزار سال ...

هشت:

ترامپ جان بگیر قلم اشتباهی به دستت...

که مردم به پیرمردها حساسیت ندارند ...اصلا ...

نه:

پراید:

بابابابا!بیدار شو بابا واقعا مردی ؟

مامان بنز:

پسر این چه حرفیه می زنی ؟بابات تا صب کارکرده ساعت 6 خوابیده ولش کن !

پراید:

بابا بابا بیدار شو مامان باور نمی کنه تو مردی ؟

دایی رضوانی هیولا :

پسرجان !غلط کردم اومدم ایران ساعت نه صبحه تازه سه ساعته خوابیدیم ...

پراید:

دایی نکنه توام تا صب بیداربودی ؟

دایی رضوانی هیولا:

بله!مگه ساعت کارتو نیست ؟پاشو برو!

پراید:

مامان !دایی چرا بیداربود؟

مامان بنزبا دندون قروچه:

بچه جان!یه کاری نکن کارت تو این شرکتم از دست بدی پاشو برو...

مینی بوس:

عزیزم عمه!تو که بیوش بودی بوگاتی رو بردیم بیمارستان !الانم تو آی سی یو اه!!!

پراید :

وای بدبخت شدم !!!

"صدای در پارکینگ"

"بارفتن پراید همگی با خنده :آخیش"...


ده:

رهبرم ...

زندگی در ولایت عشق تو برای من افتخار داشت ...

من مخلص ولایت توام ...

و افتخار می کنم که درعهد تو کشورمن "ایران"است ...

یازده:

ازقضاوت دیگران می ترسیم ولی از قضاوت خدا حالا ...

اونی که اون بالا نشسته و انقدر قشنگ سزای اعمالمون رو می ده که خودمونم بعدا می فهمیم ...

"همه مون اعتقاد داریم یادمون می ره ...

دوازده:

ممنونم از دوستانی که حالم رو گه گداری می پرسن و براشون مهمه ...و مرسی از همراهی تون چون اینجا به لطف مدیریت داخلی نمیشه بعضی چیزارو دزدید !!!


۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

که من تلقی یک آینه هستم از وجود خودش ...

یک:

سئوالم از تو همین است:چرا حضورنداری؟

که عکس تو جواب ندارد :

"در بهشت حاضرم به رتبه ی شهدا"

دو:

خلاص کن دل من را که عاشقی بد بود ...

که طعم زهر هلاهل هزار بار بهتر است !!!

سه:

کدام رفتار تو باعث این فکر شد که عاشق منی ؟

بی خیالی و بی ادبی و بی حالی ؟!!!


چهار:

درتن من هزار جای پای توهست نمی کنم انکار ...

چه حیف برای اثبات آن "تاتو " می خواهی !!!

پنج:

برای خادم تو شدن هنوزراه دارم ...

اگر در همین تهران بتوانم بلند بگویم:نوکرتم یا امام رضا(ع)

شش:

مزار شش گوشه ات دل من را خرید ده هزار تومن!!!

نذر من قبول شد و عشق میلیاردی ام دوباره آمد به خانه ی من !!!


هفت:

یوسف!

حیف نمی شد موی تورا کندن و مجرم کردن !!!

وگرنه بهتر از پیراهن تو ...موی تو بود!!!

هشت:

ترامپ بداد ما برس که مرده ایم !

زیر بار شلوارها و پیراهن های ایران دوز...

نه:

دایی رضوانی هیولا:

ببین بنز تو باید زندگیتو عوض کنی داری برای 8 نفر کار میکنی ...دیگه داری از حال میری ...

مامان بنز:

چیکار کنم پراید رفته زن گرفته از ما بهترون ...به دختر مردم بگم پاشو برامادر شوهر پدرشوهر من ناهار بپز ...

ننه خاور:

وا...نصف هفته پسرم داره از پول لاستیکای من غذا از بیرون میگیره ...

مامان بنز:

مامان جون تازه دیروز پریروز بود که پیشنهاد فروششونودادی !!!

بابا پژو:

تو رو خدا دایی جان ولمون کن ....اینا اگه قرصاشونو بخورن و بپذیرن که خودروان همه چی تموم میشه!!!

دایی رضوانی هیولا :

من صد ساله خارجم هنوز نتونستم قبول کنم ...وای به حال اینا!!!


ده:

رهبرم ...

بگذار بشکنند مرا و امثال من کم نیست ...

زیر سایه ی شما ...خورشید هم تواضع یک اینه دارد ...

یازده:

قرار نیست با آمار نوشته هایم جایی را درجهان بخرم وقرار هم نیست با یک وبلاگ ادبی آخر و عاقبت یک مصلح اجتماعی را پیدا کنم ...

من فقط یک معلمم و با استفاده یا سو استفاده از فضای مجازی کشورم و از آزادی بیان دارم علاقه مندی هایم را می نویسم ...

هنوز نرفته ام دروب چند و چند که مال ماهم نیست ...حرف دلم را بکنم تاریخ گذشته یا مثل بعضی ها با طرح ناخن مشهور شوم ...

نه...دوست عزیز امثال من ترس ندارند ...

از آن هایی باد ترسید که دوسوته آمار قلبشان را جلو اجنبی با دوریال می برند و بعد برای درست کردنش باید دومیلیارد تومن آن هم نفری خرج کرد .

گفتم چون شیطنت بعضی ها را ازدوران فتنه می شناسم و با سکوت آمده ام تا همین حالا وگرنه حرف برای گفتن زیاد بوده وهست ...

هرکه باشم اینجا یک وبلاگ ادبی ست و ادبیات شامل شوخی و خنده و اجتماع هم می شود ...

ولی نه اجتماعی ....

خدا همهی ما را به راه راست هدایت کند ...انشالله 


۲۷ تیر ۹۶ ، ۰۷:۵۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

ای لولیان ...یک لولی دیوانه شد ...دیوانه شد !!!

یک:

درون چال هوایی...یاد چاه تو بودم ...

که وای اگر بمیرم ...کسی چه بداند کدام چاه و چطور!!!

دو:

میان کله های پوک ترب ها ...

دندان من گیر کرد ...

و سبزی ها ی تازه فصل برایم طعم پنیر را یاد آوری کردند ...

جایتان خالی ...

سه:

بین ماه و قمر و بین خورشید و شمس ...تفاوت نمی گذارم ...

نگر قمر و شمس ...نام دیگر تو باشد و کسی نشناسد !!!


چهار:

دست گذاشته ای روی عکس من و غیرت نگذارد ...

که چشم های مرا ..."حتی پدرتان ..مشاهده فرمایند "...

پنج:

سگ برد دو پای خویش از زندگی من ....

از بس که دقه پشت دقه ...شستم تن خودرا!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را فدای یا حسین (ع)...

هرچند آن خدای "نخواهد "نمی شود ......


هفت:

نامم را گذاشته ای روی قدیم هایت ...

به به!وقتی نو جوان بودی ...معرفتت بیشتر نبود ؟!!!

هشت:

ترامپ !هزار صندلی دیگر توی تاریخ آمریکا خالیست ...

قشنگ درست نشسته ای روی "چیری"که بعضی نامردها می نشینند ....

نه:

پراید :

مامان ...مامان جان با دایی رضوانی هیولا داریم می ریم رستوران ...برا شمام غذا بگیرم؟

مامان بنز:

نه عزیزم ...دارم دمی گوجه می پزم !

پراید:

آخ جون !دایی بمونیم همین دمی گوجه رو بخوریم ؟

مامان بنز:

نه عزیزم!تو اگه بوگاتی رو از در این خونه ببری بیرون صرفش برا من ناهارخوردن تو ایتالیاست !!!

مینی بوس :

ایول!


ده:

رهبرم ...

اگر که خانه بدوش بگیرم ...راه غربت هم بروم ...

هرگز سرای من ...بدون نور تو ...هرگز ...

یازده:

شلوار جین گناهش خیلی بود خیلی ...انقدر بود که بعضی جاها اصلا رات نمی دان .

حالا یه جاهائیش رو پاره می کنن راه می افتن وسط یه جاهایی بعد حرف که می زنی می گن ما مثل تو کارمند دولت نیستیم عقده نکن!!!

پس این همه رای رو اگه به پای من یکی می نویسین "یا علی "....چشمک

دوازده:

دوستون دارم و مخلصتونم ملت ....


۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۳:۵۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

نقش غر غر شکم درانتخاب همسر ویا شکم دوانه !!!

یک:

سرد بود آن دست های مرده ات "ای عشق من "...

"عشق مرده می کند "دستان آدم را چه سرد !!!

دو:

بایست درون قاب عکس و صدسال دیگر لبخند بزن ...

چه فایده!

که من درون خانه ای به بزرگی قلب خود ...

با دیگری زندگی کردم!!!

سه:

هوایت را نداشتم و این طبیعی بود ...

کسی هوای نرا نداشت و من بطور طبیعی "خفه"بودم!!!



چهار:

کورکورانه مطیع چشم های تو بودن ...

یعنی چشمک بزنی برویم . من از مانع "خدا"هم بگذرم !!!

پنج:

سبب تو بودی یا امام رضا(ع)که آمدم مشهد ...

از هول آمدن تن خودرا گذاشتم درخانه !!!

شش:

مزار شش گوشه ات به حال من نمی خندید ؟

روز تولد تو بود و حال من از درد کربلا بد بود ..........


هفت:

ببند و خفه کن صدایم را آبجی ....

دراین خانه تو اول شوهر نکردی من کردم !!!

هشت:

وای ترامپ !باد چطور موهایت را نبرد ؟!!!......

چسب خوب هم آمریکایی!!!ایران بود آبرو نداشتی !!!

نه:

مامان بنز:

ما باید درمورد هزینه ها فکری بکنیم بابا پژو !

بابا پژو:

دیگه چیکار کنم بخاطر یه میلیون خودمو منفجر کردم ...

بوگاتی:

اوف!خیلی گرمه !کولر گازیم روشن کنم؟

ننه خاور:

مادرمن و که می شناسی دیگه پای بیرون رفتن ندارم بیا لاستیکهامو بفروش بزن به یه زخمی ...

مامان بنز:

نه آخه!

بابا بیوک:

انگاری بعدی نوبت منه که کلا خودمو باید آب کنم !

مینی بوس :

حالا!


ده:

رهبرم...

درکوچه های شهر نامها نوشته اند ...

که عاشق ولایت اند و رفته اند تا شهادت .......

یازده:

دنیا همینه!یه عده رو می شناسم که سر سن شون با هم بحث دارن که مثلا چمد سالشونه و هنوز زنده و سر حالن و باور کن اگه بچه شون درسن جوونی هم بمیره این رقابت سنی وجود داره ...

که ببین ما چی بودیم...

عمر دست خداست بعضی ها 20 سال عمر می کنن ئلی یه جوری که جاودانه می شن ...

اگه اشتباه نکنم شعر استاد ناتل خانلری هست درمورد کلاغ و عقاب که عقاب می خواد رژیم کلاغی بگیره و عمر بیشتری کنه ولی مجبور میشه مردار بخوره و همون اول به غلط کردن میفته و میگه بابا ده سال عمر من برابر با هزار سال عمر کلاغه...

نمیشه اعتقادات و عقاید و نحوه ی زندگی کردن آدما ببا هم فرق می کنه ...

ولی همیشه برای هم صحت بدن و طول عمر رو از خدا بخواهیم ...

دوازده:

ازیه جاهای می آئید که نمیدونم چطور تشکر کنم ...پیاده که نیومدید وللللللیییییییییی زحمت می کشید .....


۲۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

اجاره نشین ها و فاضلاب شهری و از طرف دیگر رضوانی هیولا...

یک:

درس نگرفتم از "رهایی طوطی درقفس"...

مانده ام !هرچند دیگر توان ماندنم نیست ...

دو:

حوری از خوابم پرید و داستان زندگی خیال نبود ...

من همیشه خواب می بینم زندگی را ...فرشتگان نمی مانند ...

سه:

بوسه ای درکار بود ...بین من و رزدر قدیم ...

اکنون انقدر سختم که کاکتو سها سلامم می دهند !!!


چهار:

دست تو نرم بود و بین دستانت آغوش بود مادرم ...

من نمی توانم تو باشم ...

با دست های نامهربان و آغوشی که دیگر مال دیگریست !!!

پنج:

سیاه بود نگاهت به زندگی من و ما ...

مثل خورشید دمید عشق و پاک شدیم ...

شش:

مزار شش گوشه ات رفت از چشم من ولی ...

اگر توانسته باشند یک لحظه از قلب من دربیاورند ...


هفت:

کوتوله ها موجوداتی هستند که بعضی ها در بیابان ها دنبالشان می گردند و به وجودشان اعتقاد دارند وچه کارتونها که از آن ها نساخته اند ...

اما بعضی ها ازشخصیت خود کوتوله می سازند و خود خبر ندارند و دیگران هم البته آن هارا کوتوله دوست دارند وبازهم کوتوله ها بی خبرند !!!

هشت:

ترامپ جان !من بی ویزا آمده ام آمریکا ازهمان مکزیک !!!

اداره ی مهاجرت بی خیال است ...ووجدانم نگران ...حالا تو غصه می خوری ؟!!!من مانده ام ؟؟"بروم!!!

نه:

پراید:

مامان خون دماغ شدم از گرما کولرو می زنی ؟...

باباپژو:

خانم آب انار بچه رو بیار خونش تصفیه شه ...

بوگاتی درحال هورت کشیدن:

ای وای بابایی!این آب انار پراید بود ؟!

دایی رضوانی هیولا:

خواهر بدخواه مد خواه نداری ؟!!!


ده:

رهبرم ...

تورا که می شنوم ...مبهوتم ...

که عشق مهدی صاحب زمان (ع)با ما چه می کند .....

یازده:

پدرم خدا بیامرز می گفت:که با انقلاب سینمای بد بد و کارهای بد بد بد ی که یو اس ای ها در ایران می کردند برچیده شد و همه مان می دانیم که سینمای بد بد یعنی چه ...

ولی امروز برای شعور مخاطبی که 40 سال است دارد ظاهر موجه سینما را می پذیرد ارزش قائل نیستیم ...برای رئیس اش که دیگر هیچی و برای فهم و شعور مردم چل سال جلو افتاده هم دیگر هیچی و یک هو می گوئیم ...وای مثلا سینمای بد بد ...بابا سینمای بدبد مرده و دیگر نیست و خلاصتان بکنم اگرباشد هم عده ای بطور زنده می روند خارج و می بینند ...حالا چرا عده ای هم خودشان هم هنر و هم مارا اذیت می کنند معلوم نیست ...

دیگر تقریبا همه ی آن هایی هم که در سینمای بد بد بوده اند مرده اند ...البته قبلا با توبه ...و تورو خدا دیگر ول کنید ..."من الله توفیق"

دوازده:

پرشین بلاگ تو منو بکشتی ؟!!!الهی!!!


۲۳ تیر ۹۶ ، ۱۴:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

لب بسته چون حکیمان ...سرخوش چو کودکانیم ...هم پیر و هم جوانیم ...مارا تو می شناسی

یک:

تکلیف عشق را ننوشتم ...جریمه شد...

پانصد هزار بار نوشتم که عشق تو ...غلطم شد ...

دو:

شب های بارانی نمی گویند کی می آیند ؟

یکی دی شب آمد و پاییز منتظرش بودیم ...

سه:

سیاه روی به درگاه تو آمدم که نداشتم ...

ایمان به آن که تو هم مرا دوست داشته ای ...


چهار:

چقد رزبان انگلیسی یاد گرفتم و گفتم که با معشوق ...

حرف می زنم ولی آخر کار ...تو فارس شیرازی درآمدی ...

پنج:

لبیک یا مهدی (ع)که صدای فراخوان تو ...می آید ...

من حد اقل به عشق تو منتظرم که لشگرت به جوش آید ...

شش:

مزار شش گوشه ات خبر نداشت که می آئیم ...

میزبان تو بودی که سفره ی احسان تو ...همیشه باز است ...


هفت:

خیلی چنگ به دلم می زنی که یهو بزنم در گوشت تا چشم ات به دنیا باز شه ولی این خودش یه تنبیه بزرگه که کور بمونی و نفهمی ...

جهنم!اینهمه خر توی دنیا ...یکیش هم تو !!!

هشت:

هلویی به نام ترامپ 70 سال پشت پرده بود!!!

آه آن هلوی دیگر "کلینتون"که مثل این هلو شانس نداشت!!!

نه:

پراید بیهوش و مامان بنز نگران:

آقای دکتر بچه ام چی میشه؟این کومای لعنتی !اوهو اوهو ...بوگاتی بدبخت شدیم !!!

دکتر:

خانم بچه تون مدتها بوده علیرغم بیماری کارمی کرده ...فضای بدی داشته ...چطور نفهمیدین؟

بوگاتی :

پراید بیدارشو این خواستگار قبلیمه !!!شاید می خاد تورو بکشه !!!

مامان بنز:

مثلا داری تحریکش می کنی اگه بچه منه کاش بمیره تا ازدست تو راحت شه!!!

مینی بوس :

من اینجام!!!


ده:

 رهبرم ...

نگاه تو به جهان طوری بود ...

که حالا ما ملت شیعه ی ایران ...سر افرازیم ...

یازده:

سرم از شلوغیه ولی شلوغ نیست ...دی شب که اجرای آقای محمد معتضدی تو خندوانه را دیدم ...

گریه کردم ...

دیدم یه عده ای هم همین طورن ...

پشت خنده یه نگاه فلسفی یه به نام تشخیص ...

تشخیص اینکه از شدت خنده یه وقتی به پشت قضیه گریه می کنی ...ای روزگار...


۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۱:۱۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تنگ شد دلم برای تو ...ولی جایی که رفته بودم راه بازگشت نداشت ........."ابدیت"


یک:

خنده از روی لبم می شست مرده شور و نمی رفت !!!

انگار خدای ...خنده ی من را ندیده بود ...هیچ گاه !!!

دو:

تو را دوست داشتن آغوش می خواست که من نداشتم ...

رفتم ان قدر دعا کردم که ...خدایک اغوش مهربان تراز من ...نصیب تو کرد ...

شه:

اگر بسوزم هم جنگل قلبم نمی شود تمام ...

چقدر درخت درون من هست که ادم شده ام!!!


چهار:

یک کلبه درون چشم داشتم برای تو ....

رفته ای نشسته ای درون قصر و به من می خندی ...

پنج:

هلو مفت بود و کسی نمی خرید ...

من هلوی گونه ی تو را خریدم ...میلیاردها تومن ...

شش:

مزار شش گوشه ات رقیب مرا گرفت ...

گفتم کجا روم بهتر از آن جا که عشق می شودش مال خودم !!!


هفت:

از تو ترسیدم و مامانت گفت:نترس!

گفتم :خانم چه جوری بزرگ شد این ؟گفت:مثل خودت!!!

هشت:

ترامپ بشین روی صندلی و فرار نکن !

بیچاره مرکل باید بگوید چه کسی می تواند جای تو بنشیند؟

نه:

اطلاعیه:

پراید نقره ای مدل؟سال؟گم شده ...از یابنده خواهشمند است برای دریافت مزدگانی بیاید !!!

مامان بنز با گریه:

پسرم!تو رو کی دزدیده !!!اوهو اوهو!

بوگاتی :

بچه های شمرون !نه که من خوشگلم!

نینی بوس :

وقتی من هستم !آره!!!


ده:

رهبرم...

بوسه ای می فرستم و یادت می کنم ...

هزار شرح غصه می شود ...شادی بدون وصف...

یازده:

کلا با دماغ مشکل پیدا کردم یعنی صبا که پا می شم از شدت آلرژی می خام بکنم بندازش اونور ولی چه فایده می ارزه می دونین بدون عمل خوشگله چیکارش کنم ...!!!

دوازده:

مخلصتونم ملت شریف ایران 

سیزده:

امشب با غلط املاییا ...بامزه ان نیس؟


۲۰ تیر ۹۶ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کوشم سلطان و مقایسه با زنان درباری دوران قاجار با سبیل های یک متری!!!

یک:

دیروز بود که عاشق تو بودم و امروز اسیر عشق دیگری ...

از من چه بر می آید ؟زین پس همین است...

شهر درانتظار من ...نفر نفر!!!

دو:

سرد بود رنگ چشم تو و با کاغذ دیواری چشم من نمی آمد ...

دلیل جدایی ام این بود ..."ست شدن رنگ چشم ها و خودرو ام با هم"!!!

سه:

جگر کباب می شد و من در "بره ی زبل "...

نشسته بودم و منتظر سیرابی و جگر!!!


چهار:

گلوی عشق مرا بریده ای "قیچی"...

که خون شعر سپید است و دیدنش ممکن!

پنج:

تن پوش سیاه شب ...مرا ترساند ...

تا صبح نشستم که خورشید بیاید و مرد سیاه پوش برود !!!

شش:

مزار شش گوشه ات مرابرد تا خدای ...

نمی دیدم جزاودیگری ولی تو بیدار بودی ...یاحسین(ع)...

هفت:

سلام یا سلام امام رضا (ع)که انتخابم کردی ...

بین مردم شهر ...من خادم ...چوشاهزاده ها می گردم ...

هشت:

ترامپ از مملکتش خارج شد و همه نفس کشیدند ...

کاخ سفیدهم به تعمیر دبلیوسی ها پرداخت!!!

نه:

مامان بنز:

پراید جان !بیا بریم فرودگاه دایی جگوارت داره از خارج می آد ...

پراید:

با بوگاتی داریم می ریم نهنگ عنبر دو.

مامان بنز:

مگه تو دهه شصتی هستی ؟من وبابا پژوات باید بریم !!!

مینی بوس:

آره جون خودت !!!


ده:

رهبرم...

کشیده ای مرا به سمت خویش و این از هنرهای تو نیست!!!

گذشت از عمر من و "بینش اجتماعی ام"عشق تو شد...

یازده:

اعتراف می کنم که چند قسمت از سریال های تاریخی ترکیه را دیده ام . الحمدالله که ما چنین حرمسراهایی نداشته ایم!!!و چنین بانوانی در تاریخ ایرانی اسلامی ما نبوده اند ....

.......................................................

بعیر از پیامبر بزرگمان و ائمه علیهما سلام شخصیت هایی بوده اند که درتاریخ "ایران"قابل توصیف نیستند ...

...............................................................

یکی از آن ها نادرشاه افشار ...علیرغم دیوانگی در کهولت سن!!!چنان قدرتی داشت که ما چون بریتانیای کبیر درهند ناهار و شام می خوردیم !!!

..........................................................................

البته این را نمی خواهم با فجایع تاریخی یکی کنم ولی اصل صحبتم حضور مردان درتاریخ است ...والبته دوران قاجار که همه پادشاهان آن دوره را تقبیح می کنند ولی باز هم از لحاط ترویج مذهب شیعه عالی عمل کردند حالا مثلا در گوگل سیبیل زن های ایرانی یک متر هم باشد ...وقتی پادشاهان ایرانی حتی با حضور در اروپا بدلایل مذهبی با بانوان اروپایی زیبا برنگشته اند ویا حداقل تاریخی که من خوانده ام ...چنین حضوری را تایید نکرده است ...

.....................................................................

حالا با من دشمن نشوید که حضور زناند کم رنگ بوده است و فلان ...

خیر درهمین ماجرای شکستن قلیانها در دوره ی ناصری به خاطر افزایش قیمت تنباکو ...گروه فشار زنان دربار را بسیار مهم می گرداند ولی توجه داشته باشید که دردوره ی عثمانی خانم ها ماشاالله ...

.....................................................................................

دوازده:

درمورد یازده باید بگم که بله!

دوستون دارم و چیکار کنم همینو بلدم که بنویسم!!!

اگه می تونستم هوای آلپو با هوای اهواز عوض می کردم ...


..................................................................



۱۸ تیر ۹۶ ، ۱۴:۰۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی