بی شمس

ادبی

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

عشق بیدارما ... همیشه درخوابیم ... چشمهای تو ...پرستش ایران است ...

یک:
توی قلب شما ...جای ویژه ام نه...کجا؟!
کاش در بی حواسیتان ... نام شاعری بودم!
دو:
اشغال کرده است ...دلم را هوای دوست ...
دوستان دیگرم بروند ... با هوای دیگری!...
سه:
عمق فاجعه را وقتی خوب دانستم ...
که چشمانم را هم ... با اشک در آوردند و گفتند:
آب مروارید؟!!!


چهار:
ای وای!
بوی گرگ بوی یوسف است دگر!...
یک لحظه پیراهنش ... دهانش بود!!!
پنج:
اگر شما قبولم می کردید ...
دیگر ... نمره های دیگرم ...
صفر بود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات درون چشم من ...
هزار خاطره است از رقیه (س) و زینب(س)...


هفت:
علاقه ای ندارم که مویت توی غذای من باشد و تو این را باید خوب بفهمی !
ولی چطور مثل مردهای دیگر داد بزنم؟ بلد نیستم!
می بینم تو سعی ات را می کنی و غذاهای خوشمزه می پزی ... املت ...کوکو ...قورمه سبزی ...
پس این اخلاقت!را ترک کن!و مو هایت را ببند!یا ...
نمی خواهم مثل آن مرد کژ اندیش یک شب بلند شوم و موهایت را شبانه از پشت کوتاه کنم تا مجبور شوی!خودت برو فردا یک کاریش بکن!زورکی نمی خواهم باشد!ولی ...اگر دوستم داری!
درضمن پول آرایشگاه را فکر می کنم دیروز صبح از کیفم برداشته ای!...
مراقب خودت باش سرعت نرو و دردسر درست نکن!
مهرداد!
هشت:
ترومپ!
بعدا سر تبلیغات می فهمی ...
دلار ده تومنی خرج کردن ....یعنی چه!
نه:
مامان بنز:
پزو...چرا من این بچه هارو مجبور کردم تو این گرما برن دوبی!الان لامبورگینیا و پورشه های مردم دارن از دوبی و اینور اونور می آن!
بابا پژو:
به خودت بگو!هرروز هرروز عروسه رو کوبوندی که پاشو بروخونه تون!بیچاره ها میلیارد تومن پول هواپیما دادن برن!
ننه خاور:
یعنی دلتون براشون تنگ شده؟ راستی یا الکی؟
مامان بنز:
راستی!
ننه خاور:
بچه هارویه شب برده همدان امشب برمیگردن...خودشونم می دونستن!
مامان بنز:
جان من راست میگی ننه خاور!الان پا میشم براشب کت لت می پزم!اللهی شکر!

ده:
رهبرم ...
بنیاد عشق ما ... ایران است و کربلا ...
با هرو زنده ایم ... با هردو عاشقیم ...


یازده:
راستی هشتگ یا هشتک یعنی چی؟!!!
کمپین ام اگه می تونین توضیح بدین ممنون می شم!
من دیگه از کلاس دراومدم بیرون و دسترسی به استاد دهکردی ندارم!!!
شاید انشالله خدا اگه بخواد ... سیاستمدارشدم!
ممنونم!

دوازده:
امروز روز عرفه است و دیگر ... هیچ نه! که همه ی قلب و دنیا ... می روی خانه یدوست و میبینی که خدا ست ... درکعبه و کربلا ... مبارکتان ...
سیزده:
درقربانی رعایت حال افراد مسن بیمارها و ناتوانان را بکنید ... کمترین قصد جسارت و دستوری بیان کردن مطالب را ندارم ...

۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

تئو یانسن ... مجسمه های ساحلی ... چراغ آسمون کو ....زهره ی کهکشون کو؟!

یک:
غریب توی چشمت به زانو نشسته ام ...
سر در گریبان و کسی نیست ... بپرسدم!
دو:
درخلوت خلوت خلوت ... پیدایم کرده ای...
اه که در شهر شلوغ ... گمت می کردم!!!
سه:
فکرکردی که منم مثل بقیه بیگانه پرستم؟!
بیگانه نبود درشهر که نکوبیده سرم باشی!!!


چهار:
چقدر میترسم که بروی و کلیدهارا با خود ببری ...
من سندروم قفل دارم!
وقفل ها برای من کلیدند !...
حتی اگر کلیدی درکار نباشد !!!
پنج:
از عاطفه ات خرج می کنی وبرایم نامه می دهی ...
آن نامه ای که پشت دلش سوختن است ...
بدرد اشک های چشم من نمی خورد !!!" عشق کور"!!!
شش:
مزار شش گوشه ات نسیم داشت و بهاری بود ...
 مرداد ماه آمده بودیم و تابستان قصد هلاکمان داشت ...

هفت: 
بیست تومن داد و قرص خرید ...آمد خانه و جیبش توی شلوار تلو تلو می خورد ...
دوید و ازش پرسید که خریده است ؟گفت بله...
چه فایده که نمی دانست اصلا آن هارا برای چی می خورد ...
خدا خدا کرد که تا فردا چیزی نخواهد ... وگرنه مجبور بود برود بیرون ...دوباره مسافر کشی کند ...
دید نه ... می تواند بخوابد و خوابید ...
چند قطره اشک ریخت روی بالش مثل همیشه ...
پدرش قبلا گفته بود : عزیزم عشق برای یکی خریدن پورشه از یک برج است و برای یک خریدن نان از یک جیب سی تومنی!حواست هست؟!
جواب داده بود: بله!بله!بله!...

هشت:
ترومپ!
کجای جهان کم داشته ای ...
که بعضی جاها ... پر کارتری!!!
نه:
پراید:
مامان!کوچه بالائی دارن پارکینگ می سازن!
مامان بنز:
خوب بسازن!مگه ما جا و مکان نداریم!؟
پراید:
اینجارو نمی تونیم با اونجا معاوضه کنیم ؟
مامان بنز:
ببین پراید خونه تو دوبی داری...پدرزن مادرزن ایتالیائی پولدارداری ...بازم می خای ما چارتا پیرزن پیرمردو آواره کنی؟!
پراید:
مامان اقتصاد!اقتصاد!می فهمی؟
مامان بنز:
ولم کن!اقتصادی که شب بخوابی صب پاشی 10 تا پله از خودش پائین ترباشی بچه درد من می خوره ... اقتصادی که مال آدماست و هوای آدمارو نداره بچه درد من می خوره؟
پراید:
قدیمی!

ده:
رهبرم ...
دست های سبز دعا پشت ملت است هنوز...
امام زمان(ع) یاوراست ...
وگرنه کجا روی پا بودیم ...

یازده:
یعنی بعضی کالاها روشون یه چیزائی نوشته که ادم خجالت می کشه بخرتشون!
نه نه ! از لحاظ قیمت میگم!
بطور مثال ماست می خری:
روش نوشته...ترکیبات:
شیر شیر خشک ...ر.غن!نمک ...ویتامین دی ...خیار ...سبزیجات معطر ...بعد کلش شده هفت تومن!
حساب که می کنی می بینی اندازه ی چهارده تومن توش مواد هست ...جل الخالق!
بعد یه مور دیگه درمورد یخچال مثلا " چون وقت ندارم بیشتربنویسم"!
موتور کره ای ...درقزوینی!لولا ایتالیا ئی!کف سرامیک!
بازم تو لیدککنده مرسی!!!
مرسی کلا تو لید کننده مرسی و یواش لطفا !!!
کالاهای دیگر " الخ"!
دوازده:
وفات امام محمد باقر (ع)امام خوبان  رو به شیعیان تسلیت می گم ....
سیزه:
راهیه که باید همه مون بریم ...مرگ عزیزان هنرمند جناب آقای انتظامی و سید ضیالدین دری رو به خانواده گرامی و هنردوستان تسلیت می گم


۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کتم حیاط خلوت توست ... زیر باران اشک ...گنجشک باران خورده ی خیس ....

یک:
سراب میبینم ... درون چشم خود ...آن چشمه ی سیاه ...
می جوشد و دلم ... هوای اشک تو دارد ...
دو:
به پای شمع سوختیم و چون دلش ...آب شدیم ...
ما پروانه ها ... نقش روی دلش هم نمی شدیم (؟!)!
سه:
کیف من آماده است ... اما مدرسه تعطیل!
مجنونی؟!
با کتاب های آموزش و پرورش ... مطمئن باش ...
لیلا ها ...داریم!!!

چهار:
ای صورت ماه تو سیاه و شب شب!...
با نور نگاهت وسط چشم بلامان ... چه کنیم؟!
پنج:
وپاییز بو نداشت ...
فقط خیال بود ...
توهم آمدن و بردن زندگی ...
میان تابستان هم رهایم نمی کرد ...
که نیاید و ببرد!!!
شش:
مزار شش گوشه ات ...برای دلم خانه ی طلاست ...
گران بهاتر از آن که به دنیا فرو شمش!!!


هفت:
بوی جورابش آمد و تمام فضای اتاق را پر کرد ... پاشد که پنجره را باز کند ...دلش نیامد که دلش را بشکند!نشست!...
مغرورانه با همان جوراب پایش را روی پایش انداخت و به سقف مرتب سفید گچ کاری شده نگاهی کرد و گفت:مدرک ام می گیرم!چیه مگه؟!!!فوقش وسط کارم می رم دانشگاه!...
می خواست جوابش را بدهد و بگوید دانشجوی دکترا است ولی دلش نیامد که دلش را بشکند ...
سکوت کرد ...
ادامه داد:ماهی 100 میلیون کرایه از اللهیه می گیرم!یه خونه ام تو کره ی جنوبی دارم ...سیستم درست!
می دانست کره رفتن مثل ترکیه رفتن نیست ...می دانست یک خواهردارد و دو برادر کوچکتراز خودش ...می دانست روی ساختمان کار می کند و سرش به کار خودش مشغول است ... می دانست که از جلوی ساختمان نیمه کاره ی روبروی خانه اشان که می گذرد صدایش می آید: " فدای بوت "!!!
سرش را انداخت پائین و گفت: هرچی بزرگترا بگن!!!
هشت:
ترومپ!
خنده ام می آید و ژن خوبت ...
هزار دوست داری و لابد یک دشمن!!!
نه:
پراید:
بوی سوختن می آد مامان روی گاز چیزی گذاشتی؟
مامان بنز:
نه؟!بذار برم ببینم تو آشپزخونه چه خبره؟
مامان بنز:
ای وای !از دست ننه خاور ! بازم گازو روشن گذاشتی ته قابلمه سوخته!بابا ننه جان کوفته هاتو تو ماکرو فر داغ کن!
ننه خاور:
بعدا پول برقشو شما میدی یا پژو؟
پراید:
ننه جان!حواس نداری...خونه آتیش می گیره ...گوشت کیلیوئی فلان قدر جهنم!
بابا پژو:
ننه ... ننه جانما خودروئیم!برقمون واسه چی؟!اصلا تا حالا دیدی من پول برق بدم؟!!!


ده:
رهبرم ...
آنی که جان اش  فدای کشورش است ...
دیگر نگاه به دست آل علی (ع) می کند و ...(بس)...


یازده:

اگر در کار یک مکانیک دخالت کنی و بالا سرش یایستی ...آچارش را یک طرف پرتاب می کند و بعد با گفتن جمله ی " استاد شما بفرمائید" حالمان را می گیرد ...
تازه به کلاس کامپیوتر می رفتیم که من با اظهار فضل فراوان می خواستم بگویم" بلدم" !که استاد دهکردی حالم را گرفت و فرمود" استادشما بفرمائید " که بنده با حال غریبی گفتم نه ...حالا ... درحد روشن و خاموش کردن سیستم ..." بلدم"!!!
بعد درمهم ترین کار یک کشور که سیاست است همه مداخله داریم ... از بودجه ی کشور گرفته تا رژیم حقوقی دریای خزر ... اینجاست که یکی نیست به ما بگوید: " استاد شما بفرمائید"!!!
الان همه دارند می فرمایند و کل اشکالات یکهو دارند جلوی ما می رقصند ...
خوی " استاد شما بفرمائید" ...
یکهو می بینیم همه چهارده ساله هستیم و پشت سیستم همان بلدیم فقط روشن و خاموش را بزنیم ...
استاد دهکردی ... روحت شاد و آزاد !!!

۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

خواب تابستانی ... کولر خاموش !... هفتاد و پنج درجه از غرب مردن و... عشق محمد رضا شجریان درعمارت...بستنی!

یک:
توان قلب مرا عشق تو گرفت اما ...
هنوز ...دست زدن جسم خالیش دارد!
دو:
فاصله ی ما ...فاصله ی دو ابر است ...
گاهی من برای تو ... و گاهی تو برای من ...
می باریم!
سه:
امکان سوختن شمع دلم صفر است و سوز نیست ...
آن آتش قدیمی میان انگشتهای تو ... کجاست؟!


چهار:
آتشکده ی چشم مرا ... نسیم تو اغفال می کند ...
گاهش هوامی دهدش قلب و گاه ... می خواباند!!!
پنج:
اختیار درس لیلی را پدر نداشت دگر ...
مدرس آمد و درس لیلی را از " مجنون " پرسید!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را خدای عمارت کرد ...
عمارت خدای ... عمارت عشق بنده است ...


هفت:
بیوه می شوم از دست های تو ... زود است ...
که عشق خود تو بگیری و من ... کلافه شوم!
هشت:
ترومپ!
همه چی آرومه!من چقد خوشبختم!!!
نه:
پراید:
مامان بیا این یه میلیونو از دست من بگیر!!!
مامان بنز:
پراید اینکه خرید هفتگی مونه!بازم رفتی تو خریدا کلی شکلات و پفک خریدی!؟!!
پراید:
مامان همین پفک ذرت و روغن و پنیر دارهمن و بوگاتی حساب کردیم باید دونه ای ده تومن باشه!!!
مامان بنز:
جهنم!بذار گرون بشه بچه ها از این آشغالا کمتر بخرن بخورن!
بوگاتی:
وا مامان!تو تا حالا دیدی چیزی گرون بشه مصرف مردمم نسبت به اون کمتر بشه؟!!!
مامان بنز:
بله!لباس!
با این وضع پیش بره دیگه اصلا لختی مد میشه!!!
ننه خاور:
بی شرم!جل الخالق ... خوبه ما ماشین هستیم ... بی حیائی؟!!!
بوگاتی:
بچه ها از این به بعد بیرون هرموقع گفتم چشاتونو ببندین!!!


ده:
رهبرم ...
سرزمین ما فقط کاشانه ی ما نیست ...
جائی ست که غیر خواب یاد علی (ع) می کنیم ...


یازده:
درشهرستانها راحت تر می شود زندگی کرد ... باران راحت تر می بارد ... برف طبیعی است ... گاها آب گرمی هست ... غار سردی که بتوان در تابستان رفت و خنک شد ... باغ و همدلی با فامیل بیشتر است ...همه خبر دار هم هستند ...می توان نانی پخت و دورهم جمع شد .... گردوی صد و ده هزار تومانی لای کلوچه هایشان پیدا می شود ... عروسی های مفصل می گیرند و از جوانهایشان حمایت می کنند ... شهر بازی هایشان بیشترحال می دهد ... اگر رودخانه و دریائی باشد بیشتر کیف می دهند ومی روی قایق سواری ... بعضیهایشان بوی گل و گلاب می دهند ...وبعضی هایشان بوی شیرینی های محلی ...پنیر و ماست و ماست کیسه ای شان جگردل را صفا می دهد ... گفتم جگر ...جگر !...
دیگر وقتش است که اگر می توانیم فرار کنیم ...!!!

۲۲ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۴۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چشم هایم یخ زده بود و دستهایم خون نداشت ... تو با یک دختر دیگر راجع به خرید کت جدیدت حرف می زدی!

یک:
ساختمت تورا و راضی ام از وجود خود ...
چون کنده ام تورا از خودم ... هزار تکه از منی ...
دو:
دیگر به پای تو نمی رسند گرگها ...
یوسفا!
درحریم عشق من ... درآرامش منی ...
سه:
کیف تورا زده بودند ...
ومبهوت مانده بودی ...
چه لذتی داد...
بالباس و ساعت میلیونی ...
ده هزار تومن از من گرفتی ...تا ...برسی خانه!!!

چهار:
خنده ام آمد از برق دو چشمانت ...
گرفته بود و مرا ول نمی کردم از سر شیطانی ...
پنج:
لیلی و آواره ام ... مجنون مرا آواره کرد ...
حیف از ان درس و کلاسی که برایم ...نقش خاک و خانه داشت ...
شش:
مزار شش گوشه ات فردا هزار زائر داشت ...
از امروز تا برسیم ... دلم شور فردا می زد ...

هفت:
درینگ درینگ درینگ
...:
بله؟!
خانم:
لیلا خانم مددی؟!
...:
بله؟!
از شرکت پرویز گفتاران کاتب سواران زنگ می زنیم !
...: بله!
خانم:
شما نویسنده وبلاگ هستین؟!
... :
بله!
خانم با عجله:
از طرف تبلیغات شرکتمون 100میلیون تومن به شما تعلق گرفته جهت قدردانی !!!
...با خمیازه:
جدی؟!
خانم:
میشه آدرس منزلتونو بفرمائید تا حوالشو بفرستیم البته یه خبرنگار از مجله ی مراحم می آد تا از شما عکس بگیره و توی سایت بذاره!!!
...:
خدا پدرومادرتو کمپلت ... بیامرزه! همین امروزو نخندیده بودیم !!!
بیب بیب بیب
درینگ درینگ درینگ
...:
بله!
خانم:
جدی میگم!داریم می آئیم !آدرسو لطف کنید ...خودتونم آماده باشید!!!
...:
آره !حتما!امر دیگه ای ندارید!!!...
بیب بیب بیب
بعدها مشخص شد این شرکتها و شرکتهای دیگر دراین خصوص فراوانند!و شنونده خودش باید عاقل باشد!!!
هشت:
ترومپ!
بیاکه رفتن ما تاریخ ساز می شود ...
عاقبت انگار!!!
نه:
مامان بنز:
پراید ؛بوگاتی نمیتونه دروباز کنه بهش کمک کن بیاد تو ...
بوگاتی:
بابا یه تانک تو شیکممه ...یه بچه تو بغلمه!یکیش ام تو دستمه!خوب مرد حسابی دروبازکن بیام تو ...
پراید:
پورشه به این گنده گی رو بغل میکینی؟!
مامان بنز:
بیا اسفند دود کردم!هزار ماشالله صد قل هوالله چشم نخوریم با اینهمه قیمت!
بوگاتی:
مامان قیمتو ول کن!پدرم دراومده!
پراید:
عزیزم!منم آدمم!!!به جای اینکه برلیانس و پراید و سمند بزائی ...پورشه زائیدی لامبورگینی ام به فرزندی قبول کردی ...تانکم داری می آری ...
بابا بیوک:
خاور!خاور!بچه ها اومدن!بیا اون کیف منم بیار ... نفری 50 تومن کادو بدم !!!

ده:
رهبرم ...
فدائی عشق شما اگر نشویم ...
عاقبت به مهر علی (ع) از جهان نخواهیم رفت ...

یازده:
یعنی یه اصطلاحی هست " مال اونجائی که می شناسم" می گه " آلا باشان کول باشان"!!!
که این اصطلاح معنیش خوب نیست بدونید!ولی درکل اشاره میکنه به اونایی که سروته قضیه رو می خان هم بیارن!یعنی یه جوری مثل خاک تو سری!
به عبارت صحیح تر هدف وسیله را توجیه می کنه یا نمی کنه!!!به عبارت قشنگتر کارو تموم کردیم حالا به ماچه؟ یکی خونه خراب بشه یکی اسفالت بشه یکی بمیره و نابود بشه!!!بله!
اینطوریاست واژه های محلی و قدیمی!!!
دوازده:
بشکن دل مرا که لیاقت تو را نداشت ...
می دانم!و سزای من این نبود!!! ... می دانم!!!

سیزده:
ازحالا دعا کنیم زمستونمون این جوری برف بیاد طوری که مدرسه ها تعطیل شن !!!
چهارده:
از تمام کسانی که درسکوت از من و وبلاگ حمایت میکنن ممنونم ...
وفات امام محمد تقی علیه السلام تسلیت


۲۱ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۲۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

درون دنیای چشم تو ... گانگسترم!با یک سلاح می خواهم ... دلت را بدزدم!

یک:
سرکارم با دو چشم تو ... " نگهبانی"...
نگهبانی از تندیس چشم تو ... " نگهبانی"!
دو:
رفتی و دانستم فردایش چه ها بردی !!!
عقل و چشم و قلبم را ... خدا حافظ " رویایی"!
سه:
گنج توی دستانت ... شعرهای خط خطی ...
سرنوشتم بود ... گم می شد ... توی دستان جنابعالی!


چهار:
سوسک ها ریز ریز می خندند ...
و ریز جانداران خانه هم همین طور ...
تو اسیر جاروئی!!!
بانوی خانه!
هرروز می کشی و می کشی ولی بازهم ...
دوحاصل عشقت ...
نگین و نادین ...
می ریزند!!!
پنج:
آینه اترا شکسته ام و دیگر تو کجا بینی؟!
خودت را و خودت را و خودت را ای خودبین خودبین!
شش:
مزار شش گوشه ات را کنار عشق گذاشتم ...
عشق علی (ع) بود و کنار علی(ع) حسین(ع) عالی ....

هفت:
درینگ درینگ درینگ
... :
بله؟!
خانم:
نادره خانم؟!سلام! قدم نو رسیده مبارک!
... :
 ما اینجا نادره خانم نداریم! اینجا بیمارستان نیست! آزمایشگاه هماتو لوژی نگار آورانه!
خانم:
وا؟!فک کنم دو آخرشو اشتباه گرفتم!تروخدا کمک کنید !من به آدرس اونجا یه کادوئی یه میلیونی فرستادم با پیک!حالا چیکار کنم؟!
... :
خوب شاید نادره خانم اسم دوم یکی از کارمندای اینجا باشه مثلا ژیلاخانم؟!
خانم:
نه!
...:
حمیده خانم!لاله خانم!اقدس خانم!کیانا خانم!سپیده خانم! ستایش خانم!سحر خانم!طلاخانم!آذرخانم!...
خانم:
نه!!!!
...:
پس پولتونو می خائید پس بفرستم!اگه رسید ... آدرس بفرمائید!
بیب بیب بیب !
... :
وا!!!
بعدها مشخص شد دختر صاحب آزمایشگاه دکتر والیانی ... ستاره خانم فارغ شده بوده و کسی نمی دانسته!!!
هشت:
ترومپ!
بیا بگبر آسایش مارا که خودمان هم ...
انگار سال هاست درتلاش گرفتن آن از خودیم!!!
نه:
مامان بنز:
شوید خریدیپراید؟ باقالی قاتق که بدون شوید نمیشه!
پراید:
بله!مامان کیف پولمو اونجا گم کردم!
مامان بنز:
وا؟!چقدری توش بود؟
پراید:
2000تومن!
مامان بنز:
کجا گم کردی؟!
پراید:
سبزی فروشی رنو خان بابا!
مامان بنز:
خاک تو سرمون!فردا اون فرانسوی بی موی افاده ای آبرومونو می بره!دیگه جواب سلام بابا تونم نمی ده! تو خجالت نمی کشی پراید؟!دو تومن؟!
بابا پژو:
باز تو جیب من همیشه یه 50 تومنی هست... دم مامان بنز ت گرم! واللا جل الخالق!

ده:
رهبرم ...
خیال کشورمان درذهن دنیا نمی گنجد ...
به سبز بختی و زیبائی و شکوفائی ...


یازده:
ما نمی توانیم دو کلمه و واژهای قدرتمندان و سیاستمداران را یکی بدانیم که از نظر واژه شناختی قدرتمندان ممکن است در راس هرم قدرت باشند یا نباشند ولی با سیاستمداران از جمله اساتید دانشگاه مشاوران سیاسی و اعضای سیاسی دولت تفاوت داشته باشند ...درخلط این دو وازه همیشه قدرتمدان می خواهند سیاستمدار و سیاستمداران می خواهند قدرتمند باشند که نفوذ شخصیتی و کاریزما و غیره دراین بحث به کمک می آیند ...
د راینجا یک نکته جالب است و اینکه :
اشتباه نگیریم قدرتمندان بی سیاست و نفوذرا با سیاستمداران پرنفوذ و قدرتمند ...
کاری که موسسات آماری جدید مدام دردنیای تازه دراین کارند ...
دوازده:
ببخشید دیر نوشتن هارو کم کاری نیست ...
همچنان مخلصیم ...

۱۹ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۶ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

روی پل مانده بودیم با تصور غرق ... ماه شدیم و شناور روی آب ماندیم ...

یک:
بهار روی دست فصل ها مانده بود ...
اززیبائی و نمردن و شکوفه های رنگ رنگ ...!
دو:
کلاس درس مجنون را خریدند ...
که لیلی ها کنند ترک تحصیل!
سه:
روح می رفت ... سوی اسمان ها که تورا دید ...
درقالب یک پرنده برگشت ...
تا هروز بنشیند پشت پنجره و ...
دانه از دست تو بخورد ...

چهار:
پس انداز عمرم نوشته های تو بود ...
نفی کردی و دریغ ... همه پاره شد!
پنج:
روی شانه هایم ... بال بود ... قبل دیدار شما ...
کنده اند انگار بالم ... چشم و احوال شما!!!
شش:
مزار شش گوشه ات السلام یا حسین(ع)...
کناردر بنشینم باز در صدر مجلسم انگار ...


هفت:
درینگ درینگ دریینگ
..:
بله؟
خانم:
کیف آقای صدری پیدا شده ! بهشون می گین!؟
... :
بله مدارکشونم؟!
خانم:
فک کنم... بذارین ببینم!... قباله ی ازدواجشون... بعلاوه ی یک میلیون پول نقد!
... :
بله بله درسته!
خانم:
آدرستون رو می فرمائید ...بفرستیم خدمتتون؟!
...:
بله!جنت آباد شمالی... کوچه ی؟ پلاک؟ شرکت فناورآن گل زار !
خانم:
چشم !
بیب بیب بیب
یک ساعت بعد " زیییییییینگ"!
... :
بله!
__ :
جعبه رو تحویل بگیرید و امضا بفرمائید لطفا ....بله!...خدافظ!!!
...:
آقای صدری مژدگانی بدید کیف و مدارک و پول پیدا شده!!!
آقای صدری با عجله دراتاقش را باز می کند و درجعبه را ...
چهار کتاب رایگان:
فنون دلبری!عصر زناشویی!چگونه همسر خودرا بیرون کنیم!و آگاهی های خانه گرایانه!
آقای صدری می رود به منزل تلفن کند!
هشت:
ترومپ!
بیائی مرا هم خواهی دید!
روی کرده ام به دیوار ولی خوشبختم!
نه:
مامان بنز:
پراید نون خریدی؟ بیا لوبیا پلو پختم!بدبخت!فردا همه چی کوپنی میشه حسرت یه همچی روزائی رو میخوری!!!
پراید:
کوپن؟!کوپن مارو می گیری ...بعد ما می ریم دوبی ... به همه تون می رسه!
مامان بنز:
چی؟
پراید:
ماشالله امکانات دو برابر!!!


ده:
رهبرم ...
مثل آغوش تابستان گرم است ...
نفس های ملتم برای ...شما...


یازده:
ادبیات پارسی با ما شوخی می کند ... ادبیات پارسی مارا به چالش می کشد ... شین میان حروف عشق طولانی تلفظ می شود ...درد دوتا دال دارد... بینوائی یعنی قبلا نوائی بوده است که حالا نیست ... مرگ جوری تلفظ می شود کخ مطلق است ...مادر با الف کشیده اش مارا به فکر می اندازد ... نان دوتا نون دارد!سرنوشت یعنی پیشانی نوشت یعنی هر آنچه قرار است در اینده اتفاق بیفتد ...ملک و ملک و ملک یک طور نوشته می شود!آسمان و ستاره جوری بیان می شود که به بالا نگاه می کنیم ... باران و اشک و قطره دلمان را می لرزاند ...
ادبیات پارسی در حیات سیاسی و اجتماعی ما هم تاثیر گذار بوده است و چه نویسنده ها که در مقاطع حساس با همین کلمه ها با دل ما بازی ها نکرده اند ...
به اد ملک شعرا بهار و عارف قزوینی و صائب تبریزی که دردوران اخیر شعرهایشان برای دل ما فتنه گر بوده است ... به یاد نهضت مشروطه و ادبیات جدید ایرانی ... سلام!
...........................................
بعضی ها از انتخاب کلمات عربی درپارسی همیشه نگرانند می دانید که ادبیان ما این کلمات  را درنوشته هایشان با چه وسواسی انتخاب کرده اند که به پارسی بیاید؟روحشان شاد ...
......................................
ممنون از ... همه چی!


۱۵ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۳ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

مهتاب رنج می کشید ...خودش فقیر بود آنوقت سر چهارراه داشتند عکس هایش را هزار هزار می فروختند!

یک:
غریب بودم و خدای ... یاریم کرده است ...
مهماندارچشم تو ... پذیرای ...من است!
دو:
فروختی شکوفه های بهار به میوه های بهشتی ...
عجب معامله کردی ... بوی عشق و طلارا!!!
سه:
تبریک به موهای سیاه تو ... تبریک !
که غروب های سوئدی ! به پایش نمی رسد!

چهار:
برای عشق دیگری چشم های من سوخته است...
بیا دل و تنم را هم بسوزان!...
که هیچ اسیدی ...
به پای انتخاب تو ...
نمی رسد!!!
پنج:
همیشه قند چشم هایت کارساز من بود ...
می رسیدی و فشارم ... تا 6 پائین می افتاد!
شش:
مزار شش گوشه ات را هزار خاطره دارم ...
از گریه هایی که برای عشق ... نزد تو کردم!


هفت:
درینگ درینگ درینگ
خانم:
عباس آقا؟
...:
خیر خانم!
بیب بیب بیب !
درینگ درینگ درینگ
خانم:
عباس آقا؟!
خانم مزاحم نشید اینجا شرکته !
خانم با حوصله ...:
ببخشید!آقای قلم شکستگان!
... :
بله! لابد...!...
خانم:
ببخشید از شرکت نو آوران پیروزفر سحر کارانم!یه طرح داشتم برای نوسازی مقبره " بیببببیییییب"!...
... :
بله بله!ببخشید شمارو اشتباه گرفتم بله بذارید وصل کنم!
خانم:
عذر می خوام ارباب رجوع اومد می شه شما یه ربع دیگه به شماره ی شرکت زنگ بزنید ...
...:
بله!
خانمک
ممنون!!!
بیب بیب بیب
.........................................
منشی شرکت ساعت ها برای تماس وقت صرف کرد ...ولی تماس برقرار نشد ...
جل الخالق از تسخیر فضائی ها!!!


هشت:
ترومپ!
دنیا کبود شد و شما هستید ...
هستید شما و کبود است دنیا!!!
نه:
مامان بنز:
واقعا خرید میوه از مرکز بصرفه!هم گشتیم هم خرید کردیم عجب شهریه قزوین!
بابا پژو:
قیمه نسار گرفتی ؟!من هنوز ناهار نخوردم!
پراید:
بدوئین بدبخت شدیم!ننه خاور!...
مامان بنز:
ننه خاور چی؟ یا خدا چی شده؟
پراید:
مامان تو نیا!...
مامان بنز:
چی شده؟ اخه بگو ؟!!!
صدای ننه خاور:
نترسین من دندونامو کشیدم! دندون طلا گذاشتم!!!
مامان بنز:
آخه پراید اینجوری؟!!!خدا بگم چیکارت کنه!بچه بزرگ کردم!
پراید:
آخه مامان تو که نمیدونی... تا برسه خونه ... براش خواستگارم پیدا شده!
مامان بنز:
چی؟بابا بیوک؟!
بابا پژو:
قیمه نسار کوفتم شد!حالا بابا مکجاست؟ خدامیدونه!
بابا بیوک:
من اینجام ! رفته بودم برا ننه خاور گل بخرم!
مامان بنز:
حالا من بگم!" جل الخالق"!!!

ده:
رهبرم ...
گل های عزیز کشورم همه بوی محمدی ...
ای وای اگر گمان بد بریم ...

دوازده:
تمام دنیا دارد می رود به سوی ارزش های انسانی ... آن هائی که ایران الگویش یود ...
ان جی او های کمک و خیریه ... پند هائی که شکل امر به معروف و نهی از منکر است ...
کمک های داو طلبانه به صدمه دیدگان بلایای طبیعی ... طرح هایی که شبیه طرح های جهادی ماست ...
وغیره ...
شک بد دردیست که انداخته اند توی جانمان ... داریم سیاه و کبود می شویم از شلاق بی ایمانی عده ای ...
نگذاریم ارزش های جهانی که مد شده و ما پایه گذارش بوده ایم ... از بین برود...
..........................................
یاد ایام ... یاد ایام ...
هی استاد شجریان ...صدای شما توی سن ما بیشتر معنی می ده ...یاد ایام جوانی و خیلی چیزاها بخصوص ارزشهایی که هرروز صبح به خاطرشون بیدار می شدیم ... بخیر...




۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۵۰ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دراین دنیا ... تنها سیب چشمهای تو بود که ...مرا آدم می کرد!!!

یک:
غریب در سرزمین تو ... می گشت چشمانم ...
" گزید" تصویر مردی که ... دستهایش پراز دعا بود!
دو:
یوسفا! نمی خواهمت دگرو ... لعنت به نقشه های زلیخا!
هزار زن مصری با ترنج و چاقو ... در نقشه های زلیخایند!
سه:
بی تو درون خویش را سپرده ام ... دست خدای!
مملکت بی روح! ... جای شیطان است!

چهار:
نور تو با چشم من چه کرد... جز کوری؟!!!
حتی دگر خود تورا سیاه می بینم!!!
پنج:
انداختیم بیرون از تمام زوایای زندگی ...
بعد گل های سرخ را بوئیدی و گفتی : بوی من می داد!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را حسین(ع) خواهانم ...
به پای پیاده ... تشنگی و گریه می آیم ...

هفت:
خدای را شکر که عشق دیگری پیدا کرد مرا ...
وگرنه عشق تو ... به سوز جگر مرا می کشت ...
هشت:
ترومپ!
وایستاده است دلار... تا هردومان نفس گیریم ...
زیاد خوشحالی ؟!حالی دیگر نیست!
نه:
پراید:
بابا!امروز من سرکار نمی رم!می خای باهم بریم پارک!
بابا پژو:
باز چی شده؟چه نقشه ای داری ؟ خدا خیر کنه!
پراید:
هیچی!برای آینده باهم برنامه ریزی بریزیم!
بابا پزو:
برو با بوگاتی نقشه بریز!مامان بنزبعدا پدرمنو در می آره!حوصله ندارم!
مامان بنز:
نه بابا!ما داریم می ریم قزوین! میوه بخریم!خودمون خواستیم تو با پراید بری پارک خونه رو بهم نریزی!!!
بابا بیوک:
الله گرستمسین!بنوا خاور!!!

ده:
رهبرم ...
هنوز سپید روی است آینده و کسی سیاه نمی بیند ...
از بس که عشق آل علی(ع) نور هردل است ...

یازده:
دردوران قدیم که فنیقیه ایها داشتند پول را اختراع می کردند خوشحال بودند که از وضعیت خرید و فروش تهاتری و پایا پای دارند نجات پیدا می کنند از بس که مرغ داده بودند و شیر خریده بودند خسته شده بودند ... بد بخت ها!
 می خواهم بگویم که پول یک قرار داد است و برای ارزش داشتن اش باید پشتوانه اش طلا و ارزش های دیگر باشد ...و می شود مثل همه ی قرار دادهای دیگر در آن نقض  کرد تا راحت شویم!
دراین وضعیت هزار نقض ببه ذهنمان می رسد که ساده ترین اش فرار از شرایط بازار است ...
که قاعدتا به ذهن خریدار می رسد ...
 می خواهم بگویم باید بسیار مواظب بود که بسیاری از قراردادهای به ظاهر ساده و پیش پا افتاده از بین نرود ... همین!
دوازده:
با عشق تو رشد کردیم و سرو شدیم ....
مهدی (ع) ...
باورم کن که در انتظارت هستیم ...
سیزه:
اینج طنز رو شنیدین: اینجوری پیش بره راننده تاکسی یارو باید ببرن مناظره!!!..."حتم دارم در اینده مثل کشورهای آمریکای لاتین یه همچین اتفاقاتیم بیفته!"
چهارده:
ممنون ...حواسم هست که هوامو دارین... ممنون!


۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۹ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

آینده چشم های توست که هنوز می وزد ... مثل پرچم سه رنگ کشورم ...

یک:
تابستان آغوش مرا فروختی ...
برای یک زیر پیرهنی جدید "یوسفم"!...
دو:
کفش های تابستانی ام کجاست؟...
می خواهم دریک جوی خنک فراموششان کنم ...
و برگردم خانه ...
پیش تو ...
سه:
درون قلب مراسوخته ای از چشمت ...
عاقبت مرگ من است و پریشانی تو!

چهار:
بی صدا گریسته ام از تمام رفتن ها ...
تو که رفتی ...
تازه فهمیدم اشک دیگر ندارم من!!!...
...
پنج:
بوی جورابت حال مرا دگر گون کرد ...
رفته بودی و از تو یک جوراب ...
داستان آمدن می گفت!....
شش:
مزار شش گوشه ات ندای الله و اکبر است ...
خدای بزرگ است ...انقدرهم که زمان یا حسین(ع) عشق تورا کم نکرد ...


هفت:
درینگ درینگ درینگ
...:
بله؟
خانم:
وا ببخشید !انبوه کاران واسطه کار سپید اندیش رو می خام!
... :
بله!
خانم:
ببخشید جناب سبزکاران هستن؟
... :
بگم کی باا یشون کاردارن؟
خانم:
وا!مگه سرشون خلوته؟همیشه که زنگ می زدم سرشون شلوغ بود ؟
... :
بله!
خانم:
بفرمائید نگین شرق!
...:
از طرف شرکت تماس می گیرید؟
خانم:
خیر !یکی از بستگان ایشونم!دخترخاله!
...:
وا ببخشید!حالتون خوبه؟مادر خانمشون هستین دیگه؟
خانم:
خیر!
...:
بله دیگه!قرار بود امروز به شرکت زنگ بزنین سه میلیارد به حساب شرکت ریخته باشین؟
خانم:
خیر!
... :
ببخشید الان دفترشونو نگاکردم نیستن!
خانم:
وا؟
...:
وللا!
بیب بیب بیب
............................
یک هفته بعد مشخص شد منشی شرکت های جدید برای برخورد مناسب با ارباب رجوع در شرکت اندیشه کاران بذر خرواری !دوره دیده اند!
هشت:
ترومپ!
بعدا می فهمیم که بازهم فهمیده تر ما بوده ایم ...
چنان به فیل و خر رفته ای که نگو!
نه:
مامان بنز:
صد دفه گفتم پراید پاشو از این مملکت برو ...تو دوبی خونه داری ...تو المان امکان کارداری ...تو ایتالیا فک و فامیل داری ...عین مرغ کرچ نشستی تو این خونه!
پراید:
مامان من کجا برم؟تو و بابا اینجائید!مادربزرگ و پدربزرگم اینجاست ...اصلا عشقم اینجاست...کارخونه ای که منوساخته اینجاست چطور برم آخه؟نمی رم!
مامان بنز:
نرو!همه مون کلا بدبخت شدیم!
بوگاتی:
وا مامان جون !شما بدبخت بشین؟
مامان بنز:
بوگی جون!جون بابابزرگ لئو ناردوت مارو ول کن!
پراید:
مامان اون روزیم که می خای 100 تا سکه تو بفروشی بدبختی؟
مامان بنز:
کی می خره آخه؟
ننه خاور:
من!
بابا بیوک:
جل الخالق!

ده:
رهبرم ...
سایه ها چسبیده اند به کام ملت ما و ...
خدا می داند درون قلب شما ...چه طوفان ها ...چه غصه هاست ...


یازده:
یک:
وقتی به دنیا نیومده بودم دلار یه ریال یودو نتونستم خوب از زندگی لذت ببرم...یعنی نبودم!
وقتی کوچیک بودم دلار 7 تومن بود اختیار نداشتم و نمی دونستم که ... نتونستم خوب از زندگی لذت ببرم ...
وقتی دلار 300 تومن بود دبیرستانی بودم و دختر تو خونه بلد نبودم خوب از زندگی لذت ببرم...
وقتی دلار 1000 تومن بود گرفتار زندگی بودم و بچه و خونواده نتونستم خوب از زندگی لذت ببرم ...
الان که ده هزار تومنه گیج و مبهوتم که قبلنم بدبخت بودم یا الان بدبخت شدم یا می خام بدبخت بشم ...نمی تونم از زندگی لذت ببرم...
الان دارم فکر می کنم یه بیسکوئیت مادر از زندگی خودم برا خودم نگر ردارم باهاش برم بالای تلکه کابین توچال تهرانو نگا کنم بگم بیخیال!!!

دو:
می گن یه تاجری یه شب دچار دزد میشه و دزده تموم زندگیش رو میبره ...قبلا توی پالان خرش صدتومن " صد تا تک تومن " که اون موقع پول قابل توجهی بوده قایم کرده بوده برای روز مبادا ...وقتی میبینه دزده بی رحمانه همه چیش رو داره میبره ...دزده رو صدا می زنه و می گه :
حالا که تالان تالان است ! صد تومنم زیر پالان است!!!اینو به دلخواه باهرلهجه ای که خواستین بخونین
" بابا بی خیال" !

۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی