بی شمس

ادبی

۲۷ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

دیدگاه امام علی علیه السلام درباره تمدن ها ...




یک:
تعبیرخواب برف ...آفتاب بود ...
آنقدر سبک پاشد ...که رفت روبروی کوه ایستاد!!!
دو:
طلا در تاریخ آمریکا وکشورهای غربی مهم است ...
هرچند عمر آمریکا به مکتب اقتصادی مر کانتلیستها نمی رسد ولی کلا اسپانیش ها به ذخیره ی طلا اعتقاد داشتند و بعد از آن که قدرتشان دراروپا به تجارتگرانی چون هلند و انگلیس رسید ازهم پاشیدند
چون تجارتگران به سرمایه گذاری اعتقاد داشتند و بهمین دلیل جیمز وات یک شبه باچیزی به نام "بخار"انقلاب صنعتی را فراهم دید و دیگرچه وچه تا استعمار ..............
کلا همه ی این ها یادم آمد به خاطر جک لندن !و کتاب هایش که خاطره جستجو گران طلا و سگ هایشان بود ...
سگ های سورتمه بری که جستجو گران طلا بدون ان ها در سرزمین های شمالی آینده ای نداشتند ...
یک سگ هم به نام سپید دندان بینشان بود ...........!!!
سه:
غم تورا از روزی که خورده ام ...پیرم!
به روزه نیست ...قلبم به تیر تو ...خون می خورد ...
چهار:
بین روزهای شادی ...روزهای غم گم شد ...
تو عشق غم بودی ...گشتی دقیق روز تولدم ...پیدایش کردی !!!
پنج:
مرد چمدان اش را بسته بود و هنوز وقت حرکت نبود ...
می خواست جوری برود که کسی نفهمد ...شال گردن اش را محکم روی سینوس هایش کشیده بود ...
"قطار ساعت 4 ترکیه "سریع آماده شد تا بپرد بالا ...آن قدر خوشحال بود که نگو ...
چهره ی مادرش را تصور می کرد که گریه می کند و نامزدش را که از حرص ناخن های مصنوعیش را می جود و پدرش را که می رود تا سرکوچه یک بسته ی دیگر سیگار بخرد ومی خندید ...
چه آدم های بی حواس و ساده انگار و ...دستش را داخل جیب کتش کرد تا خودکارش را بردارد ...یهو دید پاسپورتش نیست ...با خونسردی چمدانش را باز کرد ...نبود ...
چند دقیقه بعد ...قطار رفته بود ...یک چمدان با چند لباس مندرس روی سکو باقی مانده بود و صاحبش رفته بود دست شویی!!!...
شش:
مزار شش گوشه ات را بوسیده ام ...چندبار ...
هنوز از خنکای بهشت "او"نفس هایم تازه است ...
هفت:
چرا بال های پروانه را بسوزانم ؟
آن قدر شعر بگو ...من که خود شمعم ...می دانم کی خاموش شوم ...
هشت :
قضا و قدر برای عشق من و تو معنی جدایی داشت ...
یعنی ...آخرش تو باید با خنده می رفتی و من گریان "قضا و قدررا توی چشمانم اشک می کردم "
نه:
پراید را می شود دزدید در3 ثانیه ...
بنزهم همین طوراست ولی دزدها عاقلند نمی گویند!!!
ده:
آخرش خدا کمکم کرد و توانستم کتابی را که می خواستم به چاپ برسانم ...
"دیدگاه امام علی (ع)درباره تمدن ها ..."
که عنوان همین مطلب هم هست ...
دراین کتاب سعی شده با استفاده ازمنابع معتبر ...عواملی که نمدن ها را تهدید می کنند بشناسیم وازقضا علی (ع)درنهج البلاغه به این عوامل اشاره کرده اند...وحدت و انسجام اجتماعی ...ازعوامل مثبت و ترک امر به معروف و نهی ازمنکر ازعوامل منفی هستند که جوامع را تهدید می کنند ...
"تصویر کتاب رو بعدا می گذارم "
ازبین استادهایم پیشکسوت علوم سیاسی آقای علی اکبر امینی تشکر می کنم تابعد از استادهایم خواهم نوشت ...
یازده:
آن شب که ولادت توبود یا مسیح(ع)...
مریم سکوت داشت و سکوت داشت و تو می اموختی چگونه سخن گفتن ....
دوازده:
بیدارنشستیم و خواب مان بیداری ست ...
تاتو امام مهدی (ع)که می آیی ...مبادا که خواب رویم ...
سیزده:
نمی تونیم کاری بکنیم که افراد مسن که تنها زندگی می کنن یا می خوان مستقل باشن برای خرید داروهاشون توی داروخانه ها معطل نشن ...چه می دونم از طریق بیمه ها وپست ...
خیلی حیفه بعضی وقتا انگشتامونوتا حلق جامعه باعسل فرو می بریم ولی گاهی با یه حرکت ناراحتشون می کنیم ...برای بیمار دارو خریدن اونم بیمار خاص حالا حتی وقتی که خودشون نمی تونن خیلی بد تره ...یه فکری بکنیم ...این چیزا برای جامعه اسلامی سربلندی بیشتری به همراه داره ...


۰۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

merry ...merry christmas...


یک:
درکنارت اگر اندیشه باشم بهتر است ؟!
تو کیف می خواهی ؟!...بیا و با کارت پولم عشق کن!!!...
دو :
چند روز ی میان موهایت چرخیدم ...
چه خوب بود وقتی می گفتی :"نسیم مودب باش "!
سه:
هزارتن نتوانند یک بوسه را ازصورت ت پاک کنند ...
ولی ...خیال دیگری می تواند ....
چهار :
گویند در اقصی نقاط دنیا استادی بود درشت اندام و قوی هیکل ولی شوخ!
روز ی به دانشجویان گفت:می دانید چه استادرا می خنداند ؟گفتند ندانیم استاد!...وی گفت:برگه های امتحان تست!...همه گفتند یا للعجب چگونه؟!چنین شود؟...گفت :آه ...از نفر جلویی ....عقبی می پرسد دوچند؟!...می گوید :الف ....وتا میز آخر شنفته وچنین شود که بین برگه های تست مرگ و میر بیفتد و تنها دانشجویی قبول شود که ...کرو لال باشد !!!
.............
گویند اقصی نقاط دنیا استادی بود فرهیخته که می خواست دانشجویان را با فرهنگ زیبای تحقیق آشنا کند ....روزی گفت :10 نمره تحقیق 10 نمره امتحان ...ودانشجویان چنان بخندیدی که از سر دانشگاه شریف تا سر دانشگاه علم و صنعت دنیا گلستان شد ...بهر حال روز ارائه که رسید استاد شلوارش را بالا کشید وابروان درهم که این چیست؟!!رفته اید کافی نت وسفارش تحقیق داده اید ...
وگوشه ی سمت چپ آن تبلیغ سی دی های مهستی خدابیامرز بوده و ندیده اید؟!
وای ...این یکی را ببین پایین اش شعر فروغ را نوشته ...وای آن یکی را ببین تبلیغ تخلیه چاه است و......ای روزگار ...
...............
گویند که معلمب صبر می خواهد واینها ...
باورنکنید ...پول ...می خواهد باید آنقدر پولدارباشی که تازه به نوسازی مدرسه هم کمک کنی !!!
پنج:
پرده ازراز نگاهت برندارای یارمن ...
غیر من چند بمیرد!؟کسانی که نمی دانند راز؟!!
شش:
مزار شش گوشه ات را خواب دیدم یا حسین (ع)...
می درخشید ش چو خورشید ...افتاب شیعیان ....
هفت:
دیگر میان ما یک خاطره باقی ست ...
آن دختری که موی بلندش ...بافته تا روی شانه هاست ...
هشت:
تصادفی در کار نبود و مسیح (ع)زنده می کرد ...مرده ها ...
زنده ها باور نمی کردند ...قدرت دستان وی را ...تا چشم های کورشان ...بینا شد !!!




نه:
نه پراید نه بنز ونه هیچ خودروی دیگری ...
من همان حقم را ...سهمم را ...وجودم را می خواهم ..."دو چرخه"!
ده:
انشالله ...خدا بعضی انسان هارا از دروغ نجات دهد ...
انشالله خدا بعضی انسان ها را از فریب نجات دهد ...
انشالله خدا بعضی انسان هارا از فضولی نجات دهد...
انشالله خدا بعضی انسان هارا از بی فکری نجات دهد ...والی آخر ..........
یازده :
بعضی ها یک میلیارد و نفرو نیم !بیننده دارند "درصفحات مجازی "حالا چرا ؟!شاید مثلا مهره ی ماردارند و کارهای خارق العاده بلدند و طی الارض می کنند و چه ها و چه ها که نمی کنند .............
ولی یادمان باشد که هیچ رسانه ای راست نمی گوید و باچهارتا تصویر خیالی مارا فریب می دهند تاروزمان شب شود و بخوابیم تا فردا!
انقدر موجود هیپنوتیزم شده هستیم ولی نباشیم داریم از عشق رسانه میمیریم واین جورمردن نه دنیا دارد نه آخرت ....
دوازده:
ما خوشگلیم کی گفته:واللا واللا بلاگفا!
ما عسلیم کی گفته :واللا واللا بلاگفا !
ما بچه های محلیم کی گفته:واللاواللا بلاگفا!
بلاگفا !بلاگفا تو که انقدر خوشگلا رو عسلارو بچه محلا رو دور خودت جمع کردی ...
مال کی هستی کلک؟عشق کی هستی کلک؟وووووووووووووووواااااااااااایییییی!




سیزده:
طنزی ازکتاب بگو ماهم بخندیم...
چرا ناراحتی ؟
توی مسابقه کاریکاتور کشور اول شدم ...
این که ناراحتی نداره...
آخه به جای کاریکاتور ...اشتباهی عکس خودم رو فرستاده بودم ....
چهارده :
من الله توفیق ........برای همه ...
۰۴ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

دزدی بلاگفاازمن....

بسمه تعالی 

این جانب سیده لیلا مددی فرزندسیداسدالله دربلاگفاهیچ صفحه ای ندارم وهرگونه کلاهبردا ری دراین مجموعه راپی گیری قضایی کرده ودیگردربرابرمزاحمت های این صفحه مجازی سکوت نخواهم کرد...نامه ای به مدیریت این صفحه نوشتم که پاک شدوالبته چه بهتر....اقای گداپنج شنبه گذشت....

۰۴ دی ۹۵ ، ۰۲:۲۱ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

جانان بیا بگیربرای خودت جان...!

یک:

پریده ام وسط زندگی...خزیده ام ازترس...

تو میان ان بودی...زیبایی مطلق. ..دلخوشی!!!

دو:

یک کارت عروسی داشتیم...فرستادیم...دلتان ترکید...

یک کارت ختم داریم...بفرستیم...دلتان خ.ش شود!!!

سه:

"برای ماه "

درون پاک تو را. ..جسم خریده است ازنور!!!

شمس...می داند که تاریکی مطلق همیشه نفرت نیست!!!

چهار:

خندیده ام به پاره گی لایه ی اوزون...

بدو. ..بروببین. ...که اگر می توانی ...تنگ ترکنی! !!

پنج:

کلیه معاملات و معادلات این دنیا "شیمیایی...فیزیکی"است وجهان ماورای ماورای مادرفضا"فیزیکی...شیمیایی"...شمادراسمان بگرد ان هم بافرمول اب ببین می توانی یک قطره اب پیداکنی؟!

درعوض فیزیک است که حتی درقران کریم به انبساط جهان دران اشاره شده. ..

شش:

یک خاطره دارم ازخداحافظی تو...

که امدی ومن نمی دانستم. .."غرورمانع عشق است "...

هفت:

سیب روی میزاماده بود که خورده شود ولذت ببرد از گازگاز شدن. ..وبه قول مادرش جزیی ازوجود یک انسان شود...

یکدفعه. ..خانم خانه امد داخل وبه فرزندش گفت:می خوای برای خودت یه درخت سیب داشته باشی. ..اها...اه...بگیر این سیب ازدانه های وسطش توی باغچه یه درخت بکار...

سیب تعجب کرد...چون مادرش اورا ازیک ترس به لذت رسانده بود. ..ولی...ازفواید تخم اش چیزی به او نگفته بود..

هشت:

مزارشش گوشه ات شسته می شود به گل اب. ..

تمیزترین جای جهان. ...مزارتوست. ..که کسی بی وضوی نیست....

نه:

پراید می خندید"بابافیلترم کجابود؟!"ومی رفت بادود....

ابتکاریک مهندس این بود"بنزین فوق تمیزاروپایی "...فیلترم نداشته باش! !!

ده:


امروزهواناسالم بودوماجهت خرید رفته بودیم بیرون...

قبلا شنیده بودیم که کم کم بیماری "سل ومعدن"دارندردپایی ازخود می گذارند وکم کم هم می شنویم که مردم کمتر به تهران می ایند.. 

خوب اگردوتا شهر مثل رشت ومشهد داشته باشیم بابیمارستان های بین المللی ودکترهای مجرب واقعا تهران به چه کارمان اید؟!

اگر میزان ماندن دریک شهرهتل5ستاره با قیمت پایه ی600000 تومان باشد خوشگل است که درجوار شهر خودمان بمانیم تادرتهران بزرگ یک کوچولو جاداشته باشیم....

یازده:

قربونتون برم...من نویسنده بلدنیستم مثل خواننده های بین المللی فداتون بشم..

دوازده:

من بسیار دیده ام...دشمن نادان تو مهدی(ع)جان...

که اندیشه ی انتظارتو...درکش بسیارسخت هم نیست اگرکه...انسان باشی...

سیزده:

اول فیلم انتقادازتعطیلی رومیذاری بعدماروتاته تابستون می کشونی مدرسه...

تافرداکه کل مدرسه ازالودگی استفراغ کردن کسی چیزی نگه؟



۰۳ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

کبوتر باکبوتر....بازباباز...کندهم جنس باهم جنس پرواز...

یک:

اتش ام زدی. ..چون کلبه ای درمیان جنگل. ..سوختم!

ولی همه دوربودند مبادا. ...که مرگ همه گیرشود!!!

دو:

درگوشی هزارحرف زدی. ...دریا.

یکی به گوش من نرفت!!!...

جزیکی که خراب کرد دنیای توروی سرمن. ..

"ایستاده مردن همیشه بهتر است "....

سه:

کلاس "مجنون ولیلی "راعوض نکرد. ..مدیر! ...

دنیا عوض شده...خودش هم عاشق "منیژه"بود...

چهار:

به زور زحمت کبوترها راجلد می کردند. ..ان هم نزدیک فرودگاه وان وقت معلوم نبود....موقع بالا یا پایین امدن هواپیما چطور لای موتور هواپیما می رفتند!!!

الان فرودگاه یک جایی ست که خدامی داند فصل زمستان موجودات زنده چطور از انجاردمی شوند. ..وازان طرف کبوتربازهای قدیم کجایند؟!!!

پنج:

گوشه ی سمت چپ قلبم نوشته ای به یادگار:

جگرت شده ام به سختی. ..جرات میکنی بیندازیم کنار؟!

شش:

مزارشش گوشه ات ...سندش ثروت علی (ع) ست. ..

نیت زایران افتخارماست یاارث مهدوی...

هفت:

زیادبه فکرگذشته نبوده ام...که می نویسی خاطره ها...

میان خاطره ها...من"فرهادام" وتیشه ام...کلمات است. ..

هشت: 

خورده ام ازدست تو "کتک"ولی روی واژ ه ها...

می نوشتی "سیلی" ومن روی"سیل اشک"خوابیده بودم. ..

نه:

پرایدراکشتندوپلاک اش رابردند به یغما...

بنزگفت:"انتقام"حالابیاپلاک مراببر ببینم...

ده:

گول ظاهرمان رانخوریم بهتراست...

نمازودعاو...اینها...وقتی. جیبمان پراست واخرماه می دانیم حقوق خواهرمان رانداده اند ولی یادش می اوریم که باید قسط فلان و فلان وفلان وفلان راکه می توانیم به هزاردلیل ببخشیم...عقب افتاده است. ..وبایدپرداخت کند...

همبشه بین بهتروبهترین....بهترین...

یازده:

دل امان خواست مقیم کشورتوباشیم مهدی (ع)جان...

نه اینکه نام توباشد...منتظریم روی خاک ان میلیونی...

دوازده:

حرص نخورید...نوشته های من...جایی به چاپ نمی رسدوتابرسد مثل سیب هزاربالاوپایین دارد...

تاهمین حداگردل کسی راشکسته ام عذرواگرخریده ام...که بازهم می خرم...

ممنون!

درضمن باموبایل نوشته ام واگرغلط داردببخشید...

مخلصیم....


۰۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

چون کلبه ای درمیان جنگل...

یک:

اتش ام زدی. ..چون کلبه ای درمیان جنگل. ..سوختم!

ولی همه دوربودند مبادا. ...که مرگ همه گیرشود!!!

دو:

درگوشی هزارحرف زدی. ...دریا.

یکی به گوش من نرفت!!!...

جزیکی که خراب کرد دنیای توروی سرمن. ..

"ایستاده مردن همیشه بهتر است "....

سه:

کلاس "مجنون ولیلی "راعوض نکرد. ..مدیر! ...

دنیا عوض شده...خودش هم عاشق "منیژه"بود...

چهار:

به زور زحمت کبوترها راجلد می کردند. ..ان هم نزدیک فرودگاه وان وقت معلوم نبود....موقع بالا یا پایین امدن هواپیما چطور لای موتور هواپیما می رفتند!!!

الان فرودگاه یک جایی ست که خدامی داند فصل زمستان موجودات زنده چطور از انجاردمی شوند. ..وازان طرف کبوتربازهای قدیم کجایند؟!!!

پنج:

گوشه ی سمت چپ قلبم نوشته ای به یادگار:

جگرت شده ام به سختی. ..جرات میکنی بیندازیم کنار؟!

شش:

مزارشش گوشه ات ...سندش ثروت علی (ع) ست. ..

نیت زایران افتخارماست یاارث مهدوی...

هفت:

زیادبه فکرگذشته نبوده ام...که می نویسی خاطره ها...

میان خاطره ها...من"فرهادام" وتیشه ام...کلمات است. ..

هشت: 

خورده ام ازدست تو "کتک"ولی روی واژ ه ها...

می نوشتی "سیلی" ومن روی"سیل اشک"خوابیده بودم. ..

نه:

پرایدراکشتندوپلاک اش رابردند به یغما...

بنزگفت:"انتقام"حالابیاپلاک مراببر ببینم...

ده:

گول ظاهرمان رانخوریم بهتراست...

نمازودعاو...اینها...وقتی. جیبمان پراست واخرماه می دانیم حقوق خواهرمان رانداده اند ولی یادش می اوریم که باید قسط فلان و فلان وفلان وفلان راکه می توانیم به هزاردلیل ببخشیم...عقب افتاده است. ..وبایدپرداخت کند...

همبشه بین بهتروبهترین....بهترین...

یازده:

دل امان خواست مقیم کشورتوباشیم مهدی (ع)جان...

نه اینکه نام توباشد...منتظریم روی خاک ان میلیونی...

دوازده:

حرص نخورید...نوشته های من...جایی به چاپ نمی رسدوتابرسد مثل سیب هزاربالاوپایین دارد...

تاهمین حداگردل کسی راشکسته ام عذرواگرخریده ام...که بازهم می خرم...

ممنون!

درضمن باموبایل نوشته ام واگرغلط داردببخشید...

مخلصیم....


۰۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۴ ۰ نظر
سیده لیلا مددی

بعضی را بطه ها ...مراجعه به شماره چهار!!!


یک :
طلسم بین ما شکست ...سخن گفتیم ...یکی به فارسی و دیگری به فارسی!!!
ولی افسوس !هنوز نمی شنویم !بین ما حکم است ...که لب بخوانیم ....و.......ادامه دهیم ....!
دو:
شکلات حرف های تو را نخورده بودم تا دیروز...
گفتی :"شیرین" "عسل" کاکا ئویی"دیگر روی ابر می رفتم ...که فهمیدم زمین تو ...شکلاتی ست !!!
سه:
فرمان بده تا بکنم پوست تنم!...
شیری بیاید وبدرد دشمنان تو ...!!!


چهار:
لباس های خوب اش را برده بود تا دریک کشورخارجی بپوشد و...ازشر مانتو و شلوارراحت شود!!!
درضمن کلی آرایش مدام مثل خط ابرو ...خط چشم و خط لب همراهش بود ...که انگارداشت یک فرشته ازکشور خارج می شد ...
خلاصه موهایش را تابیده بود و طلایی کرده بود و اینها...
سر بالابر فرودگاه فشارش افتاد و با چمدان هایش قل خورد پایین و الحمدالله که سر آرایشش چیزی نیامد و موهایش "فیکس "ایتاده بود که ...ناگاه دید پاهایش نمی آید ...اینور و اونور ...آمبولانس و دکتر عین خارج آمدندتا ببرندش ...
همسرش که برای اقامت می رفت لبخندی زد و گفت"عزیزم ...ناراحت نباش ...خودت همیشه می گفتی عین تو کمه !!!ولی من که با این درد بزرگ بی تویی می رم ...اصلا به امثال تو ...
نگاه نمی کنم!!!...تو این مدت که پاهات داره خوب میشه از ooچانل یه مدرک هم بگیری بد نیست!!!
"
خواست فریاد بکشد که دید بعدا باید بدجور خدمت همسر برسد و بی کلاسی بد است ...
الحمدالله خدارا شکر مهریه اش را قبلا بخشیده بود و فرزندی هم نداشت !!!
اوه ...حالا!!!
پنج:
سوی دریای تو می آیم ...تو دریایی چطور؟!
گام هایت را کشیدی پس؟!شب است ...ماهت کجاست؟!....
شش:
مزار شش گوشه اترا کشیده ام روی دیوار خانه ام !
که نیایم به پای بوس تو !...اما...زیارتت که واجب است !!!
هفت:
مقبره های قدیمی گاه سالیان سال طول می کشید تا درست شوند وگاه برده ها لابه لای دیوارها دفن می شدند واین گواه تاریخ است ...
معماریشان مثل اهرام ثلاثه عجیب و غریب است ...با این همه زحمت باید دسترسی به مردگانشان راحت باشد؟!آیا در طی تاریخ کسی جرات کرد پایش را به چنین عجایب خانه هاییی بگذارد؟یا ...
به هر حال مرده هایشان مثل مانکن ها دربعضی کشورهای دیگر توی شیشه خوابیده اند وبرای دیدن استخوان هایشان باید فلان قدر تومن هم بدهی !عجیب نیست؟!آن همه معماری و این همه بی فکری؟!
هشت:
دستم را بگیر ای مهدی (ع)وببر...
زمان تو...آن لحظه ای ست که جهان منتظر ...به خاطرش ایستاده است ....
نه:
پدرپرایدها درآژانس استخدام شد ...
صد هزاران آفرین ....برپیرمرد استوار!...



ده:
کمتر پیش می آید که نانمان را با همسایه قسمت کنیم ...
کمتر پیش می آید که حال همسایه امان را بپرسیم ...
کمتر پیش می آید که بدانیم بغل دستی مان چکاره است ...
کمتر پیش می آید که دست پیرزن همسایه را بگیریم ...
کمتر پیش می آید که اصلا وارد خانه همسایه شویم ...
و همه ی این ها خوب است ولی بعضی وقت ها اتفاق می افتد ...!!!
یازده:
نبودم درخدمتتان تا برای یلدا بنویسم ...
واصلا چرا ؟وقتی صداو سیمای اینور و آن ور داشتند خودشان را می کشتند ...مگر من کیم؟
"نشنیده بگیرید ...سر محمد رضا گلزار بود!!!"
دوازده:
...............ممنون!خودت می دونی !.....

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۸ ۱ نظر
سیده لیلا مددی