یک:
تعبیرخواب برف ...آفتاب بود ...
آنقدر سبک پاشد ...که رفت روبروی کوه ایستاد!!!
دو:
طلا در تاریخ آمریکا وکشورهای غربی مهم است ...
هرچند عمر آمریکا به مکتب اقتصادی مر کانتلیستها نمی رسد ولی کلا اسپانیش ها به ذخیره ی طلا اعتقاد داشتند و بعد از آن که قدرتشان دراروپا به تجارتگرانی چون هلند و انگلیس رسید ازهم پاشیدند
چون تجارتگران به سرمایه گذاری اعتقاد داشتند و بهمین دلیل جیمز وات یک شبه باچیزی به نام "بخار"انقلاب صنعتی را فراهم دید و دیگرچه وچه تا استعمار ..............
کلا همه ی این ها یادم آمد به خاطر جک لندن !و کتاب هایش که خاطره جستجو گران طلا و سگ هایشان بود ...
سگ های سورتمه بری که جستجو گران طلا بدون ان ها در سرزمین های شمالی آینده ای نداشتند ...
یک سگ هم به نام سپید دندان بینشان بود ...........!!!
سه:
غم تورا از روزی که خورده ام ...پیرم!
به روزه نیست ...قلبم به تیر تو ...خون می خورد ...
چهار:
بین روزهای شادی ...روزهای غم گم شد ...
تو عشق غم بودی ...گشتی دقیق روز تولدم ...پیدایش کردی !!!
پنج:
مرد چمدان اش را بسته بود و هنوز وقت حرکت نبود ...
می خواست جوری برود که کسی نفهمد ...شال گردن اش را محکم روی سینوس هایش کشیده بود ...
"قطار ساعت 4 ترکیه "سریع آماده شد تا بپرد بالا ...آن قدر خوشحال بود که نگو ...
چهره ی مادرش را تصور می کرد که گریه می کند و نامزدش را که از حرص ناخن های مصنوعیش را می جود و پدرش را که می رود تا سرکوچه یک بسته ی دیگر سیگار بخرد ومی خندید ...
چه آدم های بی حواس و ساده انگار و ...دستش را داخل جیب کتش کرد تا خودکارش را بردارد ...یهو دید پاسپورتش نیست ...با خونسردی چمدانش را باز کرد ...نبود ...
چند دقیقه بعد ...قطار رفته بود ...یک چمدان با چند لباس مندرس روی سکو باقی مانده بود و صاحبش رفته بود دست شویی!!!...
شش:
مزار شش گوشه ات را بوسیده ام ...چندبار ...
هنوز از خنکای بهشت "او"نفس هایم تازه است ...
هفت:
چرا بال های پروانه را بسوزانم ؟
آن قدر شعر بگو ...من که خود شمعم ...می دانم کی خاموش شوم ...
هشت :
قضا و قدر برای عشق من و تو معنی جدایی داشت ...
یعنی ...آخرش تو باید با خنده می رفتی و من گریان "قضا و قدررا توی چشمانم اشک می کردم "
نه:
پراید را می شود دزدید در3 ثانیه ...
بنزهم همین طوراست ولی دزدها عاقلند نمی گویند!!!
ده:
آخرش خدا کمکم کرد و توانستم کتابی را که می خواستم به چاپ برسانم ...
"دیدگاه امام علی (ع)درباره تمدن ها ..."
که عنوان همین مطلب هم هست ...
دراین کتاب سعی شده با استفاده ازمنابع معتبر ...عواملی که نمدن ها را تهدید می کنند بشناسیم وازقضا علی (ع)درنهج البلاغه به این عوامل اشاره کرده اند...وحدت و انسجام اجتماعی ...ازعوامل مثبت و ترک امر به معروف و نهی ازمنکر ازعوامل منفی هستند که جوامع را تهدید می کنند ...
"تصویر کتاب رو بعدا می گذارم "
ازبین استادهایم پیشکسوت علوم سیاسی آقای علی اکبر امینی تشکر می کنم تابعد از استادهایم خواهم نوشت ...
یازده:
آن شب که ولادت توبود یا مسیح(ع)...
مریم سکوت داشت و سکوت داشت و تو می اموختی چگونه سخن گفتن ....
دوازده:
بیدارنشستیم و خواب مان بیداری ست ...
تاتو امام مهدی (ع)که می آیی ...مبادا که خواب رویم ...
سیزده:
نمی تونیم کاری بکنیم که افراد مسن که تنها زندگی می کنن یا می خوان مستقل باشن برای خرید داروهاشون توی داروخانه ها معطل نشن ...چه می دونم از طریق بیمه ها وپست ...
خیلی حیفه بعضی وقتا انگشتامونوتا حلق جامعه باعسل فرو می بریم ولی گاهی با یه حرکت ناراحتشون می کنیم ...برای بیمار دارو خریدن اونم بیمار خاص حالا حتی وقتی که خودشون نمی تونن خیلی بد تره ...یه فکری بکنیم ...این چیزا برای جامعه اسلامی سربلندی بیشتری به همراه داره ...