یک:

روباه در نوشته ی من ... نقش فیل داشت...

دم می گرفت در زبان خودش ... خنده اش نیاد!

دو:

از ابر " دزدیده امت"!

                         از باران

                                   از خیابان های سیاه تهران  ...

از کیف های پوست پیازی 

                               از دیوار...

                                           از فضای مجازی ...

                                                                   از لیوان!

از روزنامه

                  از آینه ...

                             از دبیرستان ...

                                                از درس و مشق ...

از نگارستان ...

                     از دوربین های مداربسته

                                                   از رستوران...

سه:

داغ تر از فکر من ... پوست تو بود!

می سوخت و انگار خورشید عشق ... وجود نداشت!

 

 

چهار:

مرگ پر از دست های تو بود ...

توی هر لیوان داغ که از گلویم پائین می رفت ...

کسی نمی دانست نمردنم معجزه ی توست ...

یا... زنده ماندنم!

پنج:

اشتباه می نوشتمت ای یوسفم! " قسم به خدای"!

تو عین ماه بودی و من ..." شمس" دیدمت!

شش:

مزار شش گوشه ات را اجازه ی بوسیدنم دهند ...

می بوسم و کنار تو می میرم و بهشت هم ...... همان!

 

هفت:

یک/

توی تراس نشسته ام و نسیم ملایمی می وزد ...برمی دارم و از قوری برای خودم فنجانی چای می ریزم ...

دختر همسایه دارد از مدرسه می آید ... کلاس سوم دبستان است ...

از سرکوچه شروع می کند خواندن " جون بله قربان"...

دندان هایم را روی هم می فشارم ... می رسد درست زیر پای من ... بعد بلند داد می زند: " عمو سلام!خوب شد تو کرونا نگرفتی ... اگه میمردی من خیلی ناراحت می شدم!"!

جوابش را نمی دهم و همین طور چای داغ را فرو می دهم ...

کلیدش را از کوله اش در می آورد بیرون و می گوید:" عمو؟شما کتاب می نویسید؟داستان شازده کوچولورو شما نوشتید؟مادرم میگه بچه بوده اصلا این طوری نبوده ... ولی شما نوشتید یه طور دیگه ای شده ..."!

سریع یک عدد خرما توی دهانم می گذارم و پای چپم را می اندازم روی پای راستم ... دررا باز می کند سرش را بالا می گیرد و قشنگ خطاب به من می گوید:

" عمو! من دوست دارم شما داستان جنیفر لوپز رو بنویسید!اونجاش که از مامانش تو مکزیک جداشد و عین خودتون ..."....

صدایش می رود توی راهرو ...

حس عجیبی دارم...

احساس مرد خوش شانس خوش تیپی را دارم که نزدیک های ظهر یک گنجشک معده اش را روی کله اش خالی کرده ...

من نویسنده ای هستم که توی این جامعه دوام آورده...

دو/

همین طور که نان هارا داشت از تنور در می آورد به حرف هایش گوش می کردم :

"عروسم عین تو بود ... هیچی بلد نبود!بلد نبود نون رو از تنور بکشه بیرون ... ولی عین مار زبون داشت ... یک نیشی داشت که نگو!

یه دفعه لب همین تنور عین تو نشسته بود داشت من رو نگاه می کرد با عشوه گفت: اوه ننه!من دانشگاه مامائی قبول شدم با پسرت می خوام برم تهران ..."

دستم را گرفت و کشید تا بفهمم ... تقریبا سرم توی تنور بود ...

ادامه داد" همین طور دستش رو گرفتم سرش رو نزدیک تنور دادم گفتم: اوه جون من!هنوز خامی!بپز!هرجا باشی من ننه اشم می فهمی؟تهرون ... طالقون ... کرج ... زاهدوون ..."

با ترس پرسیدم: خوب الان کجاست؟ عروستون رو می گم...

برگشت تو صورتم و گفت: " یه لیسانسیه کجا می خواد باشه ... همین بغل تو واحد عنبرنسارا ... بسته بندی میکنه برای فروش ..."!

نان هارا بغل کردم و داشتم برمی گشتم که دیدم دنبالم دوید... " خانوم"!دستش پراز پول خرد بود ... باخنده گفت: معلومه از داستان عروسم خوشت اومده ها ... یادت رفت بقیه ی پولت رو بگیری...چکاره ای؟

بی معطلی گفتم: نقاش دیوار... اومدیم با شوهرم دیوارای یه ویلا تو همین روستا رو رنگ کنیم ...

خندید و گفت: " همون خونه ی پسرم "! بعد سرش رو سمت گوش من گرفت و گفت:

" از مادر شوهر ... بشنو باور نکن"!

سه/

درمیان وضعیت نامعلوم قلب من ... بزند یا نزند ... آمدی نشستی کنارم ...

ضعیف و ناتوان دستهایت را فشردم ... از دست هایت می فهمیدم که بزرگ شده ای یا نه؟

حجم دستهایت را همیشه میان دستهایم می گرفتم و می فهمیدم ...

آرام گفتی:

بالخره من باید زن می گرفتم ... همون شاگردت رو گرفتم که لاستیکای ماشین ات رو پنچر کرده بود ...

دیدم اوضاع کرونا خوبه ... خرج سالون و اینا کمتره ... باهم توافقی ... بعد قبول کرد دیگه ... همه چی رو قبول کرد ...

گفتم...پزشکی حالا چن سال کارداره ... بعد گفتم ماشین تو چندان روبراه نیست همونیه که خودش دیده ... متاسفانه خونه ام دوخوابه ست ... تو برگردی توی یه خوابش باید بخوابی ...

همه رو قبول کرد ... اونقدرام که توهمیشه فکر می کردی دختر بدی نیست ...

دستگاه متصل به من شروع به کار کرد ... صدای بوق بوق اش در آمد ... دیدم سبک شدم و رفتم چسبیدم به سقف...

پزشکان با دستگاه شوک رسیدند بالای سرم ... تو دستهایت را گرفتی مقابل چشم هایت و های های گریه کردی ...

دستگاه بوق بوق زد و بعد ...ملافه کشیدند روی من ...

مادرم که سال ها قبل فوت شده بود ...دم در با گل های رز منتظرم بود ... به سمت من آمد و گفت:

باورکن برای نصیحت خیلی دیره ... اما... دخترم واکنش ات افتضاح بود ... بعد مرا در آغوش کشید و گفت:مادر شوهر شدنت مبارک ...و... رفتیم !

چهار:

ای نازنین؟ایا از ادکلن هائی که برایت می خرم راضی هستی؟

آیا از پیراهن هائی که با حقوق ماهیانه ام خریده ام راضی هستی؟

آیا از اینکه اسپاگتی با ته دیگ سیب زمینی با روغن حیوانی یا کره برایت می پزم و در ظرف چینی سرو می کنم رضایت داری؟

آیا از اینکه به خاطر تو مردم و داشتند دنبال قبر برای من می گشتند رضایت داشتی؟

آیا از رنگ موی جدیدم راضی هستی؟

از طعم آبگوشت و دنبه امروز خوشت آیمد؟

رفتم فوق لیسانس گرفتم و شاگرد اول شدم مورد رضایتت شد؟

دارم با مادرت رقابت می کنم درزیبائی و توانائی و متانت توجهت هست؟

آه نازنین...

درصورت رضایت شماره یک ...

درصورت بسیار رضایت شماره ی دو ...

درصورت پرواز در آسمان ها شماره سه ...

درصورت عدم رضایت صفر را گرفته و مربع را بزن و دررو!

با تشکر میرزا لیلی

 

 

هشت:

ترومپ!

داریم برمی گردیم کشور اصلی مان ...

جان مادرت ... دررابازکن ... تا برویم ...

نه:

مامان بنز:

ای خاک توسرت پراید ... ای خاک توسرت!

من صد سال با بابات هزار سال داریم تو این مملکت بدبختی می کشیم تو آدم شی... اونوقت رفتی جلو رستوران ارکیده شدی نگهبان ... دربان چی؟

پراید:

دربان نیستم ... نگهبان نیستم ... واستادم اینور نزدیک بیمارستان کسری مسافر کشی!

بابا پژو:

غلط کردی ... این همه جه ...چرا اونجا؟

پراید:

اونجا چی دارین انقد از دیروز دارین منو می زنین...

ننه خاور: ای کثافت!ای بدبخت!نمایندگی ساعت تیسوت!همین فک و فامیل زنت بوگاتی!رفتی در لونه اشون تورو ببینن؟

پراید:

خب ببینن!شماهارو دیدن دختر خوشگل نمی دونم دکتر ... زیبای فهمیده ... پورشه لامبورگینی شونو دادن ... وگرنه من چی داشتم ... یلغبی نبودم؟

بوگاتی:

مامان من اصلا ناراحت نیستم!که پراید بدبخته ... آخرش عین بابا پژو پونصد تومن می دم ... بره هیکلشو درست کنه ...

بابا بیوک:

از رو جنازه ی من رد شین سر عمل زیبائی ...مردم چی فکر می کنن؟

پراید:

خیل خوب از فردا جامو کارمو همه چی ام رو عوض می کنم ... می خوام برم با داریوش مهرجوئی کار کنم ...خوبه کلاس داره؟

مامان بنز:

جیگر منو می خوای آتیش بزنی؟ کارگردان ایرانی؟

پراید:

ای بابا!اه... من از دست تو مادر چی کارکنم آخه؟

باباپژو:

بیا ازفردا برو مدیریت گاراژ تیوولی خانم رو به عهده بگیر..." مادر کوئیک"!

پراید:

کجاست؟

بابا پژو:

همین بغل...

همه ساکت!!!

 

ده:

رهبرم ...

اغشته به خون بوده همیشه ... قلم ما ...

مادرس علی (ع) تا بنویسم ... همین است ...

 

یازده:

یک/

بد نشد که یاد گرفتیم پاساژها کافه ها دریاها جنگلها وهیچ جا که همه جا پراست از مرگ ... باید فرار کنیم و دست های مان را بشوریم و از این تمیزکاری ها لذت ببریم ...ولی از همه بدتر یاد گرفتیم تف کردن را فراموش کنیم و آب بینی مان را توی خیابان ها نریزیم!

دو/

دنیا دیگر دنیا ی سابق نمی شود برادرجان!

در فضای مجازی که همه ماسک زده اند پسر نه ساله خودش را دختر بیست و چهار ساله جازده و رفته سرقرار با معلمش ... تا حسابی بخندد!

..................

برادر سیزده ساله ی دوستم تصمیم گرفته پولدار شود و توی این مدت 13 میلیارد تومن به حساب هرسال زندگیش موجودی دارد ... بابایش فهمیده و هرچه پرسیده چکارکرده ای نمی گوید ...حالا تازه اتاقش دوربین و میکروفن متصل داشته و هیچ علامتی از خلافکاری نیست ...

همه اشان نشسته اند بیایند دستگیرش کنند ببرند نمی ایند!

و خودشان هم مانده اند ببرند تحویلش بدهند بگویند چکار کرده!

........................

از ان طرف عده ای سیاستمدار نشسته اند و برای بعضی از همین ها نامه نوشته و خواسته اند چکار کنند تا درخانه بیکار نباشند و ماهی 60 70 میلین در آورند...

.......................

دنیا دیگر دنیای سابق نمی شود برادر!

دارند عکس گیاهانی را نشانمان می دهند که نه اینور نه آنور عین ادمیزاد و حیوانات فرگشت کرده اند ... برگشته اند می گویند شعور گیاهی اینها چطو چنین امکانی را به ایشان داده ...

نکند خدا با ما قهرش گرفته باشد ...

کشور محترم ژاپن اعلام کرده با قوی ترین تلسکوپ جهان تا آخرش را دیده و هیچ موجود زنده ای درعالم نیست ... می توانید بروید گند کاری ...

آه که دنیا دیگر دنیای سابق نمی شود برادر...

سه/

انگار مردم همین بیکار نشسته اند ببینند جنسیت ما چیست؟

واقعیت این است که دنیا نیاز دارد تا مردان را قوی تر از زنان نشان دهد و روحیه اشان را تقویت کند ...

چون بدبختی اصلی این است که زنان بیتر از مردان می روند دانشگاه ...

زنان بیشتر از مردان پول در می اورند ... و کارهای بهتری دارند ... تقریبا دستشان برسد دنیارا بهتر اداره می کنند ...

چند سال است که زنان مرد ترند ...

ولی نه اینکه از اول نبوده اند؟

 

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا ... یقول دوقل بازی می کردیم دیدیم دوست من تام کروز اومده خداحافظی ... بعد تام به من گفت: لیلا خانم برگردم زمین دلم فقط برای قورمه سبزی هائی که می پختی تنگ میشه ... گفتم: تام موفق باشی...

همین طور داشتیم خداحافظی می کردیم از زمین از بهجت خانم جون پیام رسید:

معرفیش کن به ما ... رستوران سنتی ... قورمه سبزی و انواع چلو ها و پلوهای ایرانی ...

" گربه فضائی"!!!

 

سیزده:

استاد" دال" خشم به چهره گرفته وارد کلاس شد ... بعد رو به لیلی کردو گفت:

چطور جرات کرده ای به نوشتن شعر؟که دانشجویان سراسری مرده باشند که تو دانشگاه آزادی غیر مرتبط چنین کنی ...

مجنون از غم غش کرد و لیلی های های از بار تبعیضی در میان دانشجویان دیگر گریست ...

که دانشجوئی باصدای ضعیف از انتهای کلاس گفت:

استاد ... چقدر به این لیلی فشار میاری ... خوب بگو رفتی خواستگاری ندادن...

ناگهان استاد" دال" خشم به چهره گرفته گفت: ادبیات مهمتر است یا خواستگاری؟عکس همین لیلی را دادیم از همه جا پاک کنند ... لکه ی ننگ !!! کوفت بگیریم از دستش با این همه شعر...

دانشجوی با بی خیالی گفت:

ای بابا گفتیم می آئیم دانشگاه حالش رو می بریم ... بابا هرچی تو توالت زده بودیم پرید ...چی میگی آخه مگه تو استاد رسانه نیستی چیکارداری به شعر آخه ... اه یه مدرک چقد میشه تو همین آزاد بخریم جون خودمون رو ازاد کنیم ...

بریم تو پارک کارخودمونوبکنیم بهتره ...

ای لعنت به هرچی لیلیه!!!

 

 

  سندرم اردکی نوعی اختلال روانی در فضاهای مجازی و کلا رسانه هاست ...

چنانچه اردک شنا می کند و سعی او برای اینکار زیر آب پیدا نیست ...

ماهم دارای یک چهره ی واقعی پرتلاش جائی هستیم که دیده نمی شویم ولی درظاهر ودر فضای مجازی بخش بیرونی مان از شادی ...درون غمگین امان را نشان نمی دهد

این سندرو م عنوان تحقیقی از اینستا گرام است از کسانی که بهترین عکس ها فعالیت ها و شادی هارا نشان می دادند درحالیکه بشدت افسرده بودند و پس از انتشار شادی ...متاسفانه برخلاف ظاهرشان اقدام به خودکشی کرده اند ...

مراقب اطرافیان شادمان درفضای مجازی باشیم!!!!