یک:

درون خشم تیره ی دستانم ... غم است ...

ای وای من ... که فرزند نوررا ... کشتم!

دو:

غفلت از حال تو کردم ....

انگار خوش بودی ...

...

رفته ام من ... از آن حالم ...

تو دلدار...

غمت صد ساله!!!

سه:

می توانم با قلم سرخ خود ...

تمام بیت های آبی تورا ... بسوزانم!

این شعر نوست ! ...

که تو بلد نیستی!

ریخت آب دارد ... و ... برهر آتشی ... کارگر!

 

چهار:

کلای درس من از عشق تو " فروزان " بود!

ترک تحصیل کرده ای که ... صدایت کنند: " بهروز"ی!

پنج:

میان کفن های خود پوسیدم!...

لا به لای نپرسیدن های زمان!...

دنیای من ...

سال ها بود که با دنیای دیگران تفاوت داشت ...

رقصیدن ... بوسیدن ... شعر ...

مرده بودم!...

ولی سپید بخت ... می رفتم!...

شش:

مزار شش گو شه ات را یا حسین (ع) دور از دور می بینم ...

به حق رقیه (س) ... زینب (س) ... به نزدیکی آرامم کن ...

 

 

 

هفت:

یک/

دردنیای مردگان رسم است که به استقبال فرد تازه وارد می روند ...

بارها گفته ام ... لعنت! نصف شب دیگر چرا؟

همین که امد یک موبایل دستش بدهید و همه تا فردا صبح به زبان خودمان " قدم خیر" بگوییم ...

ولی به گوششان نمی رود که نمی رود ...

شونصد روز است که من یک خواب راحت ندارم !!! آن طرف مد است که طرف می آید دامبولی دیمبول! و آن طرف گریه و زاری...

خلاصه از شر دنیا راحت شده بودیم ... سر قضیه بیاری " کرونا"  بدبخت شدیم رفت!

" عزیزان دل! ماسک بزنید! تورا به روح پدرتان "! " ما که دیگر پای فرار نداریم ... کجا برویم آخر؟!"

آنقدر نخوابیدیم به غلط کردن از مردن افتادیم ... می فهمید؟!!!

دو/

قدیمی ترین پسر محله مان دوروز بعد از اینکه قدیمی ترین دختر محله امان مرد ... مرد!

البته باید بگویم ... هیچ کدام به هم ربطی نداشتند !

قدمی ترین پسر محله امان دریک دیسکو در لواسان از خوشی مرد... و قدیمی ترین دختر محله امان زیر سرم در برن ... سوئیس!

البته همچین بی ربط هم بهم نبودند ...

قدمی ترین پسر محله امان داماد خواهر بابایمان و قدیمی ترین دختر محله امان نوه ی عمه ی مامایمان ... که یک بار در عروسی کیف قدمی ترین دختر محله امان توسط قدیمی ترین پسر محله امان پیدا شده بود ...

عجب معرفتی ! می گویند قدیمی ترین پسر محله امان بعد از آن به چنان گنجی رسیده بود که نگو!

... و برایش آمد داشت ... از عکس دوست پسر قدمی ترین دختر محله امان ...

مادرم می گوید:

بدبخت ! همان است که دوروز بعد از قدیمی ترین دختر محله امان ... مرد!

سه/

دریک ماموریت! فقط در یک ماموریت ... چهار صد بسته رژ گونه ی قاچاق را باید وارد می کردم ...

تمام مراحل کار انجام شد ... و بسته ها رسید ...

شش ماه بسته ها در انبار ماند چرا؟

چون بانوان گرامی ... متاسفانه ... پهن" دقیقا پی پی گاو" که ما رژ گونه هارا زیرش پنهان کرده بودیم ... اتفاقا تازه و مرغوب بود و فروشنده و صاحب کالا به این نتیجه رسیده بودند تا رفع کامل بوی بد! ... صبر کنند...

دراین مدت ... دلار بالا رفت ... مسکن گران شد ... رزگونه کمیاب شد ... بنابراین قیمت رژ گونه بالا رفت ...

ولی دستمزد ما ... بر اساس همان قرداد سابق ... پرداخت شد!

جهنم! بگذار بگویم " پی پی " بخوریم اگر دیگر رژ گونه را لا به لای پهن وارد کشور بکنیم!!!

چهار/

نامه ای داشتم سوزناک از همسری دلسوخته ... که از بیانش قاصرم!

 به من گفته اند تا شمارا نصیحت کنم تا به راه درستی هدایت شوید!....:

عزیزان من ... جشن کرونا دیگر چه صیغه ای می باشد که شروع کرده اید به گرفتن؟

بعد از خودتان هر کی می گیرد درخانه ی قبلی جشن و تا صبح به پایکوبی می پردازید که چه بشود؟

شکربرای چه گران شد؟ کف دست کیک در این مملکت سه هزار تومن بود ... شده ده هزار تومن؟! اینها که می گیرید نصف اتان می میرید بعد به جای گریه و فاتحه توی خانه ی قبلی جشن است؟!

بعید نمی دانم که همه مان وقتی میمیریم یک کف دست کیک بشود یک میلیون که دیگر نتوانیم اصلا با داشتن شرایط هم بخوریم ...

البته به جهنم ...چون اصرار به نصیحت بود گفتم و گرنه همه می دانند که من قند دارم ...

گفتم نگیرید!!!

پنج/

رنجم می دهی که مثل گنجشک بد بخت پشت پنجره ... که بال دارد ... که دنیا روبرویش است ... که اصلا می تواند برود پشت بام همسایه که ... نان های خرد شده را که می خواهند پودر کنند ... آرد سوخاری کنند .... بخورد بشود ... کفتر!

ابله!

بیایم به عشق دست های تو ... توک بزنم به ریزترین گرده ها ... چون تو ... توئی!!!

چون تو ... توی مغز گنجشکی من ... توئی ! انگار خدا تورا مامور نان من کرده ... انگار تو آن قدر توئی که هرکه تیر و کمانش را هم در آورد که مرا بزند و قاطی شامش بپزد ... تو ... توئی!!!

رنجم می دهی ... سال هاست ... به نبودنت ... آن پشت که با همه ی خودت هستی ... با دنیای خودت ... آن سوی پنجره ی مات آپارتمانت ...

نباش...نیا!

شاید رفتم ...

توی شهرهای بزرگی مثل تهران ... سنگدل هائی مثل تو و ... گنجشک هائی مثل من ... زیاد هست!

تا به حال نمرده ایم ... بازهم نمی میریم!....

 

 

هشت:

ترومپ!

پول از کف می رود ... کاری بکن ...

تاجری ای جان من ... کاری بکن!

 

 

نه:

مامان بنز:

تقریبا پشیمونم که پژو مغزش رو جراحی کرده ولی ... خداروشکر هنوززنده اس ...

پراید با خنده:

مادرمن!از روزی که بابا رو آوردیم خونه به تو می گه دایناسور! بعد خودش رو استاد فیزیک کوانتوم فرض می کنه که از سوربون دزدیدیمش!جل الخالق ...

ننه خاور:

خوب میشه... از اول بنزی جون یک کم تپل بود الان خوش بختانه بهتر شده ... ده کیلو لاغرشدی دیگه؟!

باباپزو:

من رو ابله فرض کردین؟!من از سوربون دکتری گرفتم! ... منو دزدیدین با این داینا سور که اسم خودش رو بنز گذاشته آوردین تهران ازدواجم دادین بعد به من یه پسر کج و کوله رو نشون می دین می گین حاصل عمرت پراید؟!!!

بابا بیوک:

بنزی!آلبومارو بعد ویدئو هارو ...فیلمای قدیمی رو بهش نشون بده ... بذار ببینه کی بوده!

پسرم!تو صورتت رو اول جراحی کردی الان ورمش خوابیده از همه ی ما خوشگل تر شدی ... و گرنه ... مادرت اینجا از همه زیباتر بوده و هست ...

ننه خاور:

بنزی!یک کمی صبوری کن ... خودش عاشقت میشه دوباره! این بحران چهل سالگیشه!!!

بوگاتی:

چی بگم واللا!مامان کار خوبی کردی توشهر تهران همه فهمیدن ... هرکی گول انواع تیوولی خانم هارو بخوره ...باید صبر کنی مامان ... حتی اگه برگشت فرانسه ... ما که نمردیم ... همین پسر کج و کولت ... پراید!

بابا پژو:

مدارک دکترای فیزیک کوانتوم من کو؟!ازدهای دیو سیرت! داینا سور!برم سفارت شکایت کنم؟!

مامان بنز:

سوزوندمشون! بیا آدرس دانشگاه ... برو المثنی بگیر!

لامبورگینی و پورشه:

آخ جون بابا بزرگ!میای بریم عکس دخترای قدیم همکلاسیای سابقت رو ببینیم... کدوم دوره بودی؟

بابا پژو:

آی خاطره!!!... بریم!

 

 

ده:

رهبرم...

سوزانده ایم شکایت خودرا زروزگار...

من آن کمینه ام که عاشق علی (ع) و اجتماع خویش...

یازده:

پدر خدا بیامرزم تعریف می کردند که زمانی که سینماها رونق بیشتری داشتند ... فیلم دراکولارو می آورند و در سینماها نشان می دهند ...

دریکی از شهرستان ها که به طور موقت خانواده من در آنجا ساکن بودند( قبل تولد من) !!!

فیلم دراکولا با تبلیغات وسیعی شروع به نمایش میشه ... ولی به خاطر باور پذیری و ترس مردم از موجودات فرا زمینی ... صاحب سینما کسی رو استخدام میکنه که هروقت سرو کله ی درا کولا پیدا میشه ... فریاد بزنه ... اومد! ووقتی میره فریاد بزنه ... رفت!

کلا ایشون می گفتند که .. کل فیلم پخش می شد ولی عده ای زیر صندلی های سینما بودند یا از شدت ترس ... منتظر فریاد اون آقا ...

دیگه چی بگم از حال و روز این روزای خودمون ... مصلحت خودمون رو بدونیم ...

اگه می ترسیم که هیچی ... اگر هم نه چرا اصلا کسی باید به ما متذکر بشه ...

رعایت کنیم ...

جدی جدی ... بیان بگن کرونا اومد ... کرونا رفت ...

بالاخره دیگه!!!

دو/

می گن از مرگ همسایه و دوست و آشنا خوشحال نباید بودن ...

وگرنه می شیم اون خیاط که بالاخره خودشم ... تو کوزه افتاد ... گفته باشم !

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا ... یهو دیدیم جناب بهداد و دوستاشون اومدن فیلم برداری ... من رفتم امضا بگیرم دوستم گفت:بی کلا!دیگه از مد افتاده ... من گفتم : اصلا این طور نیست ... جناب بهداد یه جوریه آدم دلش می خواد یه فیلم باشه از ایشون ... همیشه ... یه عمر نگاه کنه ...

نگو ایشون پشت سر من ایستاده ... قلم پارکرشونو اهدا کردن به من و گفتن:خانم!سینما هم سینمای قدیم ... دیگه ماهم باید بیائیم اینجور جاها ...

متاسفم!که فضا هم فضای چندان خوبی نیس...

بقول بهجت خانم جون: کاچی بعض ... هیچی...

سیزده:

من البته زیاد به قوانین حمل سلاح و اسلحه و محدویت و حکم تیر و حمل سلاح سرد... وارد نیستم!!!! ... ولی ...

اگر از من بپرسن یه کاری می کنم ... بعضیا بترسن کارد آشپزخونه رو هم تو دستشون بگیرن ...

چه خبره؟

آدم دلش نمی خواد خبرارو بخونه ... مرغ کیلوئی بیست تومن نهایتی رو می خوابو نن تو تریاک فلان قدری ...

بعد آدمیزاد بدبخت باید تنش بلرزه ...خواهرم مادرم برادرم پدرم ... چه خبره؟!

اینا اعضای خانواده ان ها؟!

شغل قصابی کلا مکروه ... بعد ... خشن نباشین ... گناه داره ...

همدیگرو لت پار نکنین ...

بعدا نگین هیچکی هیچی به ما نگفت ...

چهارده:

انقد غر نزنین بدبختا!و انقد بد بختیا تونو نشمرین ...

مثل من با کلاس باشین ...

برین فیلمای آخر الزمانی رو ببینین ... نگا کنین به کدوماش نزدیکترین خودتونو آماده کنین ...

البته من یکی با داشتن بیماری های زمینه ای و فرا زمینهای!کلا برا مردن آماده ام ... این از من!

قبرم دارم ... بیمه ام دارم!بعد عرضم به حضورتون ... آدم خوبی ام میگن هستم ... مثلا مهربونم!

 

 

پانزده:

آن سیاست که مرا برد به عشق تو علی(ع9...

تا نیاورد جسد را ... زندگانی کرد ...

..............................................

زنده ای باور من این ...

دل من این ... گنهم این ...

مهدیا (ع)...

منتظرم ...

که بیائی...

" در انتظار ظهوریم ... "