یک:

پس از دویدنم ... توی گوش دیوار !... " لیلا وار"!

افتادی به خواب ... ولی دیگر..." سایه " می دیدی!

دو:

روی تخت ...

گلبرگ های " رز" خشکیده ...

از گرمای بی تنفس اتاق !

" آدم کو"؟!

درخانه های رفته از عشق ...

تنها " کلید" لذت دیدار می کشد!!!

سه:

مهم تر از تو ..." یوسفم " پیدا کردن عشقم بود ...

ممکن نبود بعد از تو ... مرددیگری باشد و ..." عشق"!

 

 

چهار:

بی راه که می رفتی ... می رسیدی به من!

" بی سیاست ترین " گام تو ...

                                     رسیدن به دانشکده ی من بود ...: علوم سیاسی!

پنج:

مردند خستگان تو ... ای عشق بی قرار...

دررگ ... پی جریان مرگ هم ..." مهدی"عج" در انتظار!

شش:

مزار شش گوشه ات را به قدرت فاطمه (س)...

دست کسی که عشق ندارد ... نمی رسد!...

 

 

هفت:

یک/

داشتم فکر می کردم که" سوکس" بودن چه لذتی دارد و...چه وحشتی!

که به این جمله زیست شناس معروفپروفسور" پی پی " رسیدم که در آینده " سوکس" بهترین منبع غذائی جهان خواهد بود!

دراین یاد داشت بر آنم که از شوما!بخواهم که مرغ و گوسفند و گاو ... خیلی وقت نمی شود که منبع غذائی شمایند و دانه و جا و مکان برایشان فراهم می کنید ... اگر خوب به ماهم برسید ... می توانید روی ماهم حسابی حساب کنید!

به عبارت صحیح تر می توانید مارا از جایگاه فاضلاب مستراح به جایگاه پرورش " سوکس" ارتقا داده و لااقل برای اینده ... افقی روشن کنید ...

"bardasht az zehne nevisandeye mashhiur"  peyman ghasem khany "boinyan gozare e vazheye " سوکس" be jaye" سوسک" dar filmnameh

دو/

انقدر به جان دادنت نگاه می کنم تا ببینم چطور می میری؟!

بعد پا می شوم دورت را " کروکی" می کشم و به بچه های آگاهی زنگ می زنم .... ای دزد زالو صفت!

پانصد هزار تومان ! از بانک دزدیدی و فکر کردی که من ... مرده ام؟!

اتفاقا داشتم حقوق می گرفتم که با کلت کامارو زدو وسط پیشانیت و بعد برای اینکه بانک کثیف نشود ... انداختمت توی کوچه ... بعد نگاه ات کردم چطور می میری و بعد دورت را " کروکی" کشیدم!

ahan!" parvize parastooey " am!

az neveshtehaye zehne " kianooshe ayari" nevisandeye mashhoor

سه/

هیچ کس درخانه نبود!

بوی عطر تو داشت از اتاق خواب بالا می آمد... طاقتم نبود که ببینمت ... پله هارا پریدم بالا...

دیدم رفته ای و از تو ... فقط یک نامه مانده!

آنقدر با عجله رفته بودی که عطر" ورساچه" ات ... شکسته بود و مرا به غلط انداخته بود ...

فکر کردم خوب حیف!

افتادم روی تخت و خوابیدم ...حالا حالاها وقت هست که ... نامه ات را بخوانم ...

بعدا باید فکر یک آشپز خوشگل هم باشم ... ترجیحا شبیه مامانم که بوی قورمه سبزی بدهد ... تا حساسیتم به عطرهای فرانسوی ... کم شود!

bardasht az zehne honar pisheye mashhoor" hamed beh dad" dar boresh haey az khaneshe filmnameye " manoochehre hady"

]چهار/

دارم می میرم ... پول ندارم و نتوانسته ام انتقام کبوتر را بگیرم ...

از حس بد حقارت ،روی دیدن کسی را ندارم ... در باز می شود و دختر خاله ام می آید تو ... النگوهایش را در می آورد و می گذارد کنار بالشم ...

می گوید به شوهرش می تواند دروغ بگوید!ولی من بروم و انتقام کبوتر را بگیرم ...

اسکلتم را جا به جا می کنم و یک آن می گویم ... کاش همین لیلا زنم بود!

حوب بعد النگو هارا بر می دارم ... اول می روم قهوه خانه و بعد نقشه انتقام کبوتر را می کشم ...

bardashty az zehne " alenn deloon" bad az khandane filmname " tooghy"

پنج/

تو تنها کسی هستی که ذهن مرا می خوانی ...

و انصافا ... خنثی ترین رفتارهارا داری چون نمی خواهی درکارخدا دخالت بکنب و عقب بکشی...

همین دیروز دلم" جگر " می خواست ... به چشم هایت نگاه کردم ... سرت را داشتی تکان می دادی و یس اوکی می گفتی که یادم افتاد درفریزر داریم ...

بعد شام فرمایش نمودید: چقدر بامن همفکرید ...

می دانم که فکر مرا می خوانید ... اصلا درمورد شما فکر بد نمی کنم ... غلط بی جا کنم ... چون شما که عشق اید و مهربان ...

ghesmaty az zehne " ezhdehaye soraty hamsare khre sherej" ghesmate dovvom"

این نوشته هارا باور نکنید : خانم مددی!

 

 

هشت:

ترومپ!

دنیا بانک قشنگی بود که می خواستیم" بزنیم"!

اندازه ی حقوقمان هم نصیب ما ... نشد!!!

نه:

مامان بنز:

ببین تیوولی خانم ! از خونه ی من برو بیرون ... ممنون که یه بدبخت رو بدبخت تر و یه خوش بخت سطح بالا رو عصبونی کردی!

تیوولی خانم:

بفرمائید:

مامان بنز:

این چیه چک؟چک پژو؟! میدونستی قبلا سرزندگی پرایدم همچین داستانی داشتیم؟

تیوولی خانم:

نه! اصلا هم برام مهم نیس!

مامان بنز:

من دست بهش نمی زنم! خودتون بفرمائید:

تیوولی خان:

حکم اعدام پژو خان!

پرایدغش از خنده:

خانم پاشو از زندگی ما برو بیرون ... اینا عادتشونه هزینه ها تو حساب می کنن جمع می بندن میندازنت بیرون ...

مامان بنز با خنده:

پژو با چه گروهی همکاری ... کجا قتل و به چه شکلی محکوم شدی؟!

بابا پژو:

مهریه ی خانم برداشته شدن اتاقم و افتادنم تو کوره های آجر پزی جنوب تهرانه!

ننه خاوربا خنده:

خب می بردت می کردت!

تیوولی خانم با عصبانیت:

یعنی شما جوون پژو جونتون براتون اهمیت نداره ... ما بکنیم؟!پولش کنیم؟!

مامان بنز:

خوب تو یه بدبخت رو بردی! برو بکن اش تو کوره!واللا دیگه خوشبختمونو می بردی ... این دیگه از اینی که هست بدبختر نمیشه!

ناگهان پلیس 110 به همراهی بابا بیوک :

خانم بارعایت حجاب تشریف بیارین بیرون ...

یک روز بعد بابا پژو:

دارم برمی گردم فرانسه ... می خوام ادامه تحصیل بدم ... برم سوربون ... اصلا توزندگی قدر خودمو ندونستم ... اگه بچه های قدیم بشنفن!!!

مامان بنز:

لازم نکرده!تو عمل اشتباهی مغزتم جراحی کردن ... یه لایه برداری از مغزت می کنن خوب میشی...

بابا پژو:

نه! طاقت ندارم! زیر عمل میمیرم!

همه:

نه! چیزی نیست! مگه از مردن میترسی ... پژو آتیشی ...

 

ده:

رهبرم ...

سخت گرفتند امتحان زندگی از ما که برگردیم ...

دیدند عشق ما به علی(ع) کم نشد ... دکترا دادند!

 

یازده:

عشق درما درحال شکل گرفتن ممکنه خفه کنه! و بعدا به شکل وسواس گونه و مشکل داری باعث بشه که دیگران رورنج بدیم تا اونجا که بخوان دخلمون رو بیارن ...

مثال ها:

عشق ما به شرلوک هولمز: دلیل روانشناسانه: فضولی!خود بزرگ بینی!زندگی رویائی درلندن قرن 19 و تجرد با شانس بالا!

عشق ما به استادمون دردانشگاه:

دلیل روانشناسانه: خفتگی لذت 20 ! بالا دستی بودن مون تا ابد با دانشجویان دیگر!مازوخیست و خود آزاری!

عشق ما که استادیم به دانشجوومون: خفتگی لذت پائین دستی بودن! فرار از دانش کم! سادیست کاملا آشکار در دانشجو آزاری تا پایان عمر!

عشق ما به افراد مشهور که دیدیم یا ملاقات کردیم: خیال ما دردزدی شهرتشون!انکار درونی استعدادهای ما توسط دیگران !پاسخ منفی خانواده مون از ثبت نام ما درهنرستان ...

 

آیا به این موضوع که چقدر می تونیم زندگی دیگران رو به گند بکشیم و روشون تاثیر منفی بذاریم فکر کردید؟

در این بیان منفی متوجه نکات جالبی میشیم ..

کلا تا زمانی که دیگران را در انتخاب خودمون خل و خودمون رو درانتخاب دیگران عقل کل فرض می کنیم ... می رویم و نمی رسیم ...

شاید هم می دویم و ازما بهره ها که می برند ...

همینکه می گیرندمون می کشندمون!واللا!

دوازده:

نشسته بودیم توفضا ... که یک هو ... دیدیم دوتا از سیاستمداران بزگ جهان اومدن دیدار ... من از یکیشون پرسیدم: قربان نظرتون راجع به زندگی ما درفضا چیه؟! ایشون خندیدند و فرمودند: خانم! از نظرمن بسیاری از بانوان درفضا وضعیت بهتری برای همسرانشون فراهم می کنند تا زمین ... هم آسمانی اند! و هم صداشون آزار دهنده نیس ...

بعد درحالی که به من لبخند می زدند ادامه دادند:

ما فامیل های بهجت خانم جون از فضا نوردی بانوان ... حمایت می کنیم !!!

 

 

سیزده:

شنیدستم که بانوئی درارادت به ادبیات نزد استاد گرانقدری رفته و فرمودند:

ای جناب! دستور فرموده که ما سه هزار بیت خویش را درحلق خانم مددی بریزیم و نام خویش افشا نکنیم ! چرا که درعشق مان به ادبیات نام ما فدا و نام ایشان بزرگ جلوه شود و آبروی ادبیات در قرون معاصر نرود ...

استاد گرانقدر سکوتی طولانی کرده و فرمودند:

عزیز!هرکس درجایگاه خویش ... که احمق اگر نتواند ... زحمت به زور کشد!

خواستم عریضا کنم اینجا که آری...

احمق زحمت به زور کشد .......................  وزور به احمق آید و بلافاصله از میدان نرود! که فکر کند روزی برسد ... که بتواند...

گریه کنم من دراین حال خویش .................................. احمقم و دانم از احوال خویش !!!

 

گوگول نیکلایانف

 

چهارده:

بوی بهبود زاوضاع جهان می شنوم ...

انشالله آزادی ... رفع بند از دستان پدران و نان آوران خانوارها در این شرایط ... رفع قرض و ادای دین

الله اکبر ... خدای بزرگ است و همه جا هست ...

 

 

 

دهه کرامت : باشد دردعایمان از امام رحمت امام رضا (ع) بخواهیم گشایش باشد و ... سلامتی بیماران