یک:

بود... روی شانه ی من ... نشان پیامبری!

کندند مردم معتقدم!

چون شما... " یکی " به " هیچ" اعتقاد نداشتید!

دو:

ویران تر از چشم من ... دستگاهی پیدا نیست!

آباد ترین ملک جهان ... " صورت عشقم"... وای کو؟!

سه:

من ...

می مردم ... میان دریاهائی که عاقبت نداشت ...

" یونس"!

نجاتم داد!

از بس می دانست عمق دریا ... با ایمان انسان ... چه می کند؟!

 

 

چهار:

دریغ نمی دانستی ...

" مغز پروانه ای"!!!

وحشت از نور ... نور... نور...

تا عشق ... اگر بمیرم !

پنج:

رفت از دستم کمانی " را" که آرش داده بود ...

قبل آن از زحمتم تا بود ... بود ... ایران ساختم!

شش:

مزار شش گوشه ات را " یا حسین(ع) " در اربعین ...

حتی اگر نیایمت ... خدا خواهد ...

 

هفت:

درون پرتقال دانه ام!

و باید بگویم مادرم همیشه می گفت: من خوش شانسم!

جز اینکه عقل انسانی به این برسد که من ... دوباره پرتقال شوم؟!

البته خودم می دانم که هشتاد درصد اوقات می روم درمیان زباله ها ...

ولی البته ... کدام آدم عاقلی می رود درصد بگیرد که دانه های پرتقال نهایتا چه می شود؟!

اصلا فکر نکنید!...

که دنیای من ... دنیای عشق باشد که مثلا دردوران نهالی دربهار بویم با ملت چه ها کند؟!

" هرچند این هم نکته جالبی ست که بوی خوبی مثل بوی بهار نارنج و بوی فاضلاب در ذهن متا از قبل تعریف دارد: خوب و بد"!!!

یا قدیم ها شهر چالوس چی بود...

به این فکر کنید من توی جیب یک موجود ... تا فضا بروم ... بعد توی پیاده روی فضائی معلق ... درجهان درحال انبساط رها شوم ...

من بالاخره یک روز دریک دنیای دیگر ... بشوم " درخت پرتقال" ...

" آیا تعریف من چیز دیگری می شود"؟!

دو/

همین طور داشتم عاشق در " درکه" راه می رفتم ... و آب گلویم را قورت می دادم ... که دست به جیب نشوم " آلو"... و " توت" و " گردو فالی" بخرم ... که یکهو احساس کردم ... همه ی شهر وارونه است!!!

لعنت!

کدام فیلم بود که قبلا یک همچین احساسی نه یک هم چین صحنه ای داشت؟!

هرچی بود اسپیلبرگ ساخته بود ... آها!" برخورد نزدیک از نوع سوم"!

ای خدایا! وحشت برم داشت و یک آن خوف کردم!

دیدم نه الحمد الله ... هنوز نصف واحدهای مسکونی خالی اند و مردم انقدر پول ندارند بریزند روی هم!

یعنی اگر شهر برعکس شود ... چطوری؟!

ولش کن بابا!من الکی یک فوق لیسانس می خواستم بگیرم که صدتومن حقوقم از فهیمه خانم بیشتر باشد!چیکاردارم به این حرفها!

عشقم را فرستادم رفت پفک خرید ... دیگر به چه خوراکی دیگری بغیر از " پفک آبی " می توان اعتماد کرد ...

همه ی دنیارا کرونا گرفته ... صد بار استغفرالله... جل الخالق!

سه/

ای صورتی!یعنی نگین صورتی/ای چطوری بگویم ... کل دزدی من!

باورکنید عاشقش هستم و دوستش دارم!ولی درکمین بودم تا باهم برویم " لا اسکالا"  تا یک اپرای عالی حالمان را جا بیاورد ...

رفتیم و آخر شب درست مثل کارتون رابین هود در صحنه ی بوسه از دست پادشاه آن چنان انگشتش را مکیدم!که نگین صورتی قدیمی قولوپی رفت توی معده ام!...

نامزدم اصلا متوجه نشد!و خدارا شکر! که من معده ای قوی دارم...

بعدا می دهم دوستم برایش پردازش کند و ... دوباره انگشتر برایش درست می کنم ... البته اگر باهم ازدواج کنیم ...

ولی تا آن شب ...

آخ ای نگین صورتی روی بالشت آبی من ... چند میلیاردی؟!

چهار/

وقتی حباب بودم ... و تو تصمیم گرفتی از من حمایت کنی ... خنده ام گرفت ... بالاخره حباب که عاقبت می ترکد ...

باورکن تا به حال سعی توبوده ...

اما متاسفانه داستان های زیادی از سرما می گذرد ...

این که توان دعا چقدر باشد که بشود با دعا ... دنیارا عوض کرد ... بماند!

فکر کنم بستگی به آدمش هم دارد ... دیگر حباب نباشم ... شاید!

و دعایم هم بگیرد ... شاید!

آتقدر فهمیدن و حمایت کردن هم ... می روی توی انسانیت آنقدر بالا... بالا ... که " بدن" نمی کشد!

فقط به پا نمیری!

طاقتمان نیست!

تا ببینیم ...

" یاسا"

هشت:

ترومپ!

برعکس برعکس می شود ... عکس!

عکس!اوکی! پس برعکس بر عکس ... نو!

 

 

ممامان بنز:

ای خلقت خدا!" تیوولی خانم" شده هووی ما!ببینم پژو ... این زن رو از کجا گرفتی آوردی؟!

بابا پژو:

بابا دارم می گم " عشق فرانسوی" نشنیدی؟! خوب یه مرگم بود رفتم 500 میلیون دادم همه جامو جراحی کردم!

مامان بنز:

حالا چی؟!همه چی این زندگی به نام منه!می خوای جلوی همه بندازمت بعد یه عمر زندگی بیرون!

؟

بابا پژو:

ببین آخر شو تو فهمیدی!منم می رفتم همین بغل خونه شون!

ننه خاور با خنده:

پژو یادت می آد واسه ی یه میلیون و پونصد تو فیلم کمیائی خودتو آتیش زدی؟!اخه پسرم تو چی داری؟!که این زن مشکی مدل بالا اومده...

بابا پژو:

همین همین... نکته ایه که باعث شد من ازش جداشم!

می دونی آخرش برگشت به من چی گفت: گفت: فقط می خواستم بنزو بدبخت کنم !همین! و گرنه تو از اول بدبخت بودی!!!

ممان بنز:

ببین تیوولی خانم!ورش می داری می بریش لندن با آب رودخونه ی تایمز می شوریش و گرنه خودم می برمش فرانسه  توی رودخونه ی سن خفه اش می کنم ...

تیوولی خانم با خونسردی:

ببین بنزی جون من همین حرص خوردن سطح بالات رو می خواستم ببینم! که دیدم!بیا این عنتر خودت!

ماکه ازهم جدا شدیم... می خوای بخواه می خوای نخواه!

پراید با خنده:

می گم بابا می خوای بری یه چن مدت خونه ی ما او دوبی بمونی؟!

الان انگ چهره های برج خلیفه ای!

بوگاتی:

ای پراید بیشعور!نه باباجان!اگه خواستی بیا اتاق ما بخواب... بذار لامبورگینی و پورشه ... درس عبرت بگیرن!

بابا بیوک:

همه خفه!پژو ... پاشو این خانم رو که به شما هم دیگه مربوط نمی شن تا خونه ی خودشون راهنمائی کن واللا پلیس 110...

این داستان هم چنان ادامه دارد ...!

 

 

ده:

رهبرم...

وقتی که ببازیم ... هرچه داشته ایم ... تبارک الله...

مردم بدانند ... بدنیست!قمار عشق علی(ع)... جان است...

 

یازده:

خب مثلا که چی؟صبح علی الطوع یه دسته گل عین چی تو تلگرام برات میفرستن ... مفت!

یا " صبح بخیر ای گل عالی جایت دیشب خالی"!

" گل رویتان سبز"

بعدشم دیگه روز شروع میشه... یاخدا!استرس روی استرس ... مثلا مدرسه تعطیله ماهم هزار درد داریم ... تو مدرسه یه نفر معلم این همه کارو انجام میده؟!

بچه باید بیدارشه... کل اینترنت و فضای مجازی ایران آماده باشن ... خواب آلو خواب آلو بچه داره امتحان می ده مثلا... اون یکی هم انگار بره جنگ وسط ایل کرونائی ... تن اتم می لرزه ... خلاصه

می گذره تا 6 عصر!سردرد سر درد که نگو ... خودنم مشکوک به کرونائی حالا الان چن ماهه 6 ماه

حامله بودی ...

برادر من تو عصر و قرن بیست و یک که نمیشه مثل انسان اولیه توی غار باشی...

بگذریم

...........................

الغرض:

پزشکی قانونی در فهرست آمار مرگ و میر ملت... تصادفات... بیماری ها ... سوانح ... سوختگی ... قتل های آن چنانی اعم از ناموسی ... شوهر زن پدر مادر خواهر برادر ... همه رو اعلام و درنهایت درگو شه ای فرمایش موده اند: خودمرگ خواستگی که ماشالله...!!!

الان البته اون دوران نیست که دیگه ننه بابای آدم خواهر برادرش دست به دعا و کمک باشن ولی لطف خدا دیگه ... دست به قتل آدمم نزنید دیگه!

....................................

ببینید دانشمندان بعداز سال ها تلاش ... فهمیدن وقتی ما میمیریم از بدنمون 21 گرم کم میشه ... یعنی " همه مون"

سعی دارن این مقدارو نسبت بدن  به روح انسان!

همون قسمتی که اتفاقا فهم بشر از اون قسمت صفره یا تا به امروز خودش رو زده به نفهمی!

وگرنه دست بشکنه می فهمی و غیره! خب!

از اینجا به بعد اون 21 گرم یک نور یک ویژگی خاص یک امتیازه که ما نمی دونیم اصلا اون چی هست ...

بدبختی اینجاست که اگه بفهمیم هم می تونیم انسان رو جاودانه کنیم و هم می تونیم دنیارو تغییر بدیم ...

!!!!

..................................

خودکشی کلک شیطان نیست...

واماندگی از زندگی ایه که احساس می کنیم دراون اختیاری نداریم ...

چرا؟!

معلوم نیست ...

به جای هشتگ هایی که اهمیت نداره ... هشتگ هائی بگذاریم که به خودمون برسیم و ... واندیم ...

یاد بگیریم از کسانی که جون آدمارو تو زندان می خرن صدتا شونو می شناسم ... ولی مثلا یکی شون جناب چاوشی ...و همه ی کسانی که تلاش می کنن به یک فرد نامید کاملا امید بدن ...

امید مگه از اول دنیا دست سیاستمدارا بود که الانم باشه که ما باهاشون امیدوار و باهاشون ناامید باشیم کسانی که رای و انتخابشون دست ما بوده چطور می تونن قهرمانی باشن که ما می خواستیم ...

از بهمن تا حالا عده زیادی به رحمت خدا رفتن از سیل و زلزله تا بیماری ...

ولی این دلیل نمیشه با ازدست دادن ها ما هم از دست بریم ...

می تونیم کلیه مون رو بفروشیم ... بخشی از کبدمون رو بفروشیم ... ولی روحیه مون رو هرگز ...

خواهش می کنم حواسمون به دوری ووریامون باشه ...

بعضیا خیلی شکننده ان و شدن ... و احساس پوچی می کنن... نجات شون یک جمله است ...

دوست دارم دیونه ... می فهمی ...

دم اون همکارم گرم ... که جان بخشید ... مرحبا ... نمی تونم نام ایشون رو بیارم ... که در ناامیدی بسی امیداست...

 

 

دوازده:

توی فضا نشسته بودیم ... بیکار ... عین علی صبوری ... گفتیم بریم فالو ئر بخریم ... خریدیم ...

6میلیارد نفر اومدن ... آقای قدیری آمار ما چی شد؟

فرمودند: بیش از سه نفر نمی کشیم!

بهجت خانم جان... کجائی؟!

پوکیدیم... از بیکاری و نا امیدی!

سیزده:

دخترا روزتون مبارک!

بشکنه دست یا دستانی که بدتون رو بخوان ...

حتی پدرو مادرتونم باشن!

دست خدایارتون ...

به حق حضرت معصومه (ع) ... همه تون خوش بخت بشین...

 

 

چهارده:

1:فضای مجازی نه جای خجالته نه معلق بازی!

2:هرکی هرجائی باید بدونه موقعیتش چیه!

3:کلا برای دلقک ... دنیای مجازی وواقعی چقدر فرق داره؟!

4:ما که نفمیدیم...دختر پسر ... عشق مجازی و اینترنتی و اینها ... می ارزه کسی براش بمیره؟!

5:لامصب!

6:عباس علی مصطفی مهدی جبران حمیدرضا سعید قمر بهنوش کما...ای وای اسمت چی بود؟"دیالوگ اول مادربزگای قدیم"

7:خوراکمون وبلاگ... سگ بخوره بقیه رو!

8:مرد!ولی کاش زودتر می مرد!

9:عجب زنی!

10:کثافت ! معلوم نیس چن سالشه!

11:برید کنار ...

12:سروش صحت ... اسم شرکتشونه؟!

13:ببین تورو خدا... آبجی مون!

14:من کیم؟! آسانژ!

15:فصل باقالی گذشت؟!

15:دلمه ... فقط دلمه بادمجون!

16:هههههههههههههوف هینا!