یک:

روی دفتر قلبم دیگر نام تو نیست ...

نام قصه ای ست که دیگر تو ...از آن رفته ای ...

دو:

مدال شجاعت از جنگ چشم ها ... مال تو ...

برده ای هوش شهری ... که درخیال چشم های توست ...

سه:

خم شد از کمر زلیخا و تو هنوز چون سرو ...

درزمستان رابطه ها ...چه قدم ها که ... نمی زنی !

چهار:

فروخته ای مرا به عنوان برده و پول ...

اساسا عشق یعنی چقدر من می ارزم!

پنج:

روی دستم عکس دست توست ...اما دست تو ...

دستبند از عشق دست دیگری دارد که دست من ... هیچ!

شش:

مزار شش گوشه ات را به روز حادثه ها ...

به یاد زینت عبادت کنندگان سجاد(ع)...آمده ام ...

 

 

هفت:

فقردارم ...و فقرم علیرغم اینکه فقر ندارم ... به زبان خیلی ها می آید ...

دکتر متخصص می گوید : فقر آهن دارم !باید انسولین مصرف کنم ...فقر دارم ...نمی دانم توی چی چی چی چی مغزم ...استرس نبایدداشته باشم ...و درانتها بدون اینکه کسی بداند و علیرغم اینکه ظاهر موجهی دارم فقر دارم !!!

...

اوایلش قبولش نداشتم و مقاومت می کردم ولی دیدم فقر خیلی چیزها واقعی است و قربان خدا بروم اگر مقاومت کنم یا بزنمشان یک جای دیگر را می کوبم و تاکید می کنم یک جای مهم دیگر ...به فقری که اسمش را می گذارم چماق ... " فقر فرهنگی"!!!

...

قبول همین فقر توی عشق سخت تر است ...فکرش را بکن از نظر روحی وابستگی پیدا می کنی و یکی که اصلا مایل نیست به تو کنار یکی دیگر صاف صاف جلوی چشمهایت رژه می رود ...لجت در نمی آید ؟بدبخت ترین فقرعالم همین است که هزار لطمه به خود درپی دارد...به اسید فکر می کنی به ربودنش فکر می کنی به هزار و یک نقشه فکر می کنی و درانتها می بینی ای دل غافل ...نداریش!و شده ای همان مجنون معروف !یا سر از کلانتری ها و دادگاه ها در می آوری و یا توی خانه با سیگارها هم کلام می شوی ... می شوی دود...هیهات!

...

باور کنیم همه فقیریم!باورکنیم از آن کله تا پائین بالاخره یک چیزی هست که نداریم و می خواهیم داشته باشیم و نمی شود!..."باور کنیم" بهتر است و توی عشق باور کنیم می شود راحت زندگی کرد به جای اینکه خودمان را بزنیم ...برویم توی کلیت قضیه ...دردمان درمان دارد ...نباید از فقر بترسیم ...تلاش کنیم بالاخره یک طوری می شود که از هیچ چی بهتر است!نه اینکه یک عمر درسراب دنبال رویا بگردیم و هیچ نصیبمان نشود ...

...

سوراخ فقر توی دل بعضی ها روزبه روز گشادتر می شود اگر تلاشی نکنند... از این نظر باید داشته هارا قوی کنیم ...می شود داستان یوسف و زلیخا !زن ثروتمندی که فقط یوسف نداشت و مرد فقیری که هیچ جز خدا نداشت ...نهایتا توی بدترین شرایط مقاومت کرد و خودتان دیگر بهتر می دانید ...

...

تو هم ای نازنین!

حالا می فهمم بی تو چقدر فقیرم!

روزا روز از بی توئی که نباشی که سایه ات نباشد از هرترسی بالاتر ...می ترسم!

می خواهم هر دقیقه بشود هزار ثانیه درکنار تو ...

خلوتت را با خودم بهم نمی زنم حتی دورا دور ...حواسم پی تو هست چون نمی خواهم آب هم توی دلت تکان بخورد ...

این چه فقری ست نمی دانم ...ولی می دانم هزار امکان هست که در این دایره مینائیمن نباشم تو نباشی ...ولی بارها برگشته ام به خود ودیده ام فقط و فقط باید از لحظه ها لذت برد حتی اگر لازم باشد در آن لحظه ها ی تو ... من نباشم ...

درانتها دعا می کنم که این گونه فقرها که همه داریم رو نیاید!پیش نیاید!وهمه همدیگر را و عشقشان را داشته باشند ... انشالله

سیده لیلا مددی

 

هشت:

ترومپ!

اولین قدم...برای رفع دیوانگی ...

عزیز من!

باور داشتن است که ... هستی !

نه:

پراید:

مامان بیا وصیت نامه ی منو بگیر!یه چن روز ه که چیز دارم!" روغن روی" می گن از علائیم سرطان خودروهاست!

مامان بنز:

این چرت و پرتها چیه می گی؟کی اینارو کرده توی مغزت؟من از بدو تولد تا حالا دارم!پاشو جمع کن برو مکانیک!

پراید:

مادرمن!تو اگه سپرم نداشته باشی ... مارکم نداشته باشی ... می شناسنت!تواصلا مرگ نداری!من بدبخت باتو فرق دارم!آخه چطور شد حاصل ازدواج شما ...من از آب در اومدم؟لعنت!

بابا پژو:

حالا رو کن وصیتت رو یه چن روزیه نخندیدیم!

پراید:

بابا من کاملا جدیم!

بابا پژو :

بذار خودم بخونم...به نام خدا ...فلان فلان فلان چی؟ تو باغ شمال داری پراید؟یه بارم مارو نبردی!می خوای ببخشی به پورشه و لامبورگینی؟...فلان فلان فلان چی؟خونه ی دوبی به بوگاتی؟ای بابا!فلان فلان فلان چی؟پولات رو به ننه خاور و بابا بیوک می بخشی؟ مگه چقد داری؟ فلان فلان فلان چی؟" جسدم به پدرو مادرم" آخه دیوانه ما با جسدت چی کار کنیم؟..ای خدا!....فلان فلان فلان چی؟بوق و پرچم تیم استقلال به تاکسی؟سر این یکی پراید می کشمت!

پراید با ترس:

بابا حالا که نمیمیرم...شاید ...اگه سرطان خودرو باشه....

ننه خاور:

اینروزا دیگه کسی از سرطان نمیمیره ...تو از دهه ی هفتاد داری مارو می کشی !

...

ده:

رهبرم ...

عشق آل علی (ع)و شما روشن کرد ...

راهی که به تاریکی شب می رفتیم ...

 

 

یازده:

راستش رو بخواهید مدتها بود که را جه به یک مطلب مهم می خواستم صحبت کنم ...

چون من اینجا به چیزی ربطش نمی دم از شماهم می خوام که قضاوت نکنید و به چیزی ربطش ندید!

بعد از مدتها کار کوچولو درزمینه تدریس جامعه شناسی کوچولو بین نو جوانان ...فهمیدیم که یک نکته اهمیت داره و اون اهیت خود فرده ...اینکه اگه من و من ها نباشن اصلا دیگه جامعه ای نمی مونه ...به عبارت صحیح تر بحث شیرین " خود ایمنی"!!!که ما تا حدی داریم تو آموزش و پرورش کار می کنیم ولی کافی نیست ...

مثلا: تو هرشغلی حتی ساده ترین شغل اصطلاح اول ایمنی بعد کار وجود داره ...ولی تو شغل زندگی که همه مشغول به اون هستیم چی؟ و از همه مهتر بچه ها و نوجون ها مون ....

چقدر کار کردیم روی نوجون ها و بچه ها مون که خودشون خودشون رو از مشکلات و درد سرها ...اصلا از مرگ دور کنن...؟

چقد کار کردیم روی نوجون ها و بچه ها که وقتی کیف قشنگ لباس مرتب یا حتی موقعیت یکی دیگه رو می بینن دچار هیجان نشن ...ناخن هاشونو نجوون ....لبهاشونو نخورن و به خودشون و دیگران صدمه نزنن؟...اصلا راحت ترین کار...غصه نخورن...چقدر ارزش ها ی واقعی زندگی رو براشون جدی کردیم ...بزرگ کردیم تا داشتن خونه ماشین محله ی دیگران براشون تبدیل به عذاب نشه ...چقد گفتیم اینا فقط وسیله ان و معیار یه زندگی خوب یا آدمای خوب ...نیستن ...

همیشه تفاوت ها هست اگر کمم بشه بازم به یک درصدم برسه به صد درصد رفع نابربری نمی رسیم چون نمی تونیم معیارهارو برداریم ...چقد ما رو بچه ها مون کار می کنیم که تو این بلبشو دزداز آب در نیان؟ایمانشونو حفظ کنن و به ارزشها رو بیارن ...

جواب این سئوال جواب خیلی از مرگ های خود خواسته نوجوانان هم هست...

یکیش رسانه ای میشه ولی روزی 100 تا با انواع و اقسام راه ها اتفاق میفته و هرکدوم یه دلیلی داره ...دیگه حتی به خاطر دوست پسر یا دختر خوشگل یا سگ قشنگ فلانی اتفاق بیفته خوبه؟!تقصیر ما قشر تحصیلکرده است که راجع به این قضیه با اطرافیانمون خوب حرف نمی زنیم و همه اش داریم تفاوت های خودمون و دیگران رو به رخ جوونا می کشیم ...گناهشون چیه؟...

من الله توفیق ...

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا یهو از دفتر انتقام جویان زمین ...دفتر کار "تونی "خدابیامرز نامه رسید که چه نشسته اید ...زمین درمعرض خطره!

اینور اونور ...نشستیم اول برای کل فامیل از بهجت خانم جون بگیر تا فرح خانم جون گریه کردیم بعد برای نجات زمین مشغول شدیم ...

معذرت می خوام متن نامه و کل کارهائی که ما می کنیم " سکرته" یعنی" محرمانه"است ...ببخشید ...

از خدا خواهیم ...

سیزده:

با این که گذشت ولی ...

السلام و علیک یا سید الساجدین (ع)...

وفات تسلیت ...