یک:

بوی حسین(ع) می فروشند و دکان ها باز ...

حتی نیمه شب ... می توان شنید بوی حق حسین(ع)...

دو:

ایکاش چشم من طاقت دیدن آن صحنه ها داشت ...

ولی ترس!میگذاشت روی دو پای خود ...بایستم؟!

سه:

کسی پرسیده از من تا چه حد شیعه ای ...

آن قدر که دوشیزه رقیه (س) بشود سرپرست من...

چهار:

انگار دریا خشک بود و آب قحط بود ...

من درکنار حسین(ع) تشنه بودم و ...عباس (س) گفتنم ...

 

پنج:

ظالم خواهد مرد ...

دقیقاهمان طور که مظلوم می میرد ...

ویک گور از دنیا به هر کدام خواهد رسید ...

ولی ...قدرت تشخیص آدم ها نخواهد گذاشت ...

داستان ها .... یکسان تمام شوند ....

شش:

مزار شش گوشه ات ...روز کربلا ... روز عشق ... عاشورا ....

قیامت است و هرکس آمده است ...

تا حق عشق را بگذارند کف دستش ...برود....

 

هفت:

اندوه که عشق درد دارد ... ورشد هم!نمی شود که بی درد عشق ورزی کرد ...نمی شود که بی درد هم بالید و رشد کرد ...

...

توی داستان های آخر زمانی غرب و هالیوود می رسیم به ته ته ذهن ...به تله پات به قدرت شگفت انگیز زمان ...می رسیم به حق!که البته شاید بیان حق از زبان خودشان مهر بخورد ولی دراصل ماجرا ذات فی نفسه انسان ...حق جوئی ...برگشت به دوران طلائی انسان و برقراری حقوق الهی اصل ماجراست ....که دریغ!ما رسیده ایم !!!

...

ما به ذهن شهید ی که از زندگی خویش می گذرد رسیده ایم ...رسیده ایم به دورانی که حق باید به حق دار برسد ...رسیده ایم و بالاتر ووالاتر به احترام ببه آن شرایط و حق وحقوق هم رسیده ایم ...

ما حتی به قدرت ژنتیک هم رسیده ایم به اولاد پیغمبرهم رسیده ایم که البته برای برخی قابل باور نیست ...ولی برای ما هست ...

...

از نظر علم امروز شیعه یعنی تلفیق یک مذهب با علم و شک نکنیم که این واقعیت بالاخره دردنیای پیشرفته پذیرفته خواهد شد و به اثبات خواهد رسید ...چنان که دیدن آثارش روشن است ودیده ی قوی می خواهد و خیلی ها درجهان دارند ...

...

دوست دارم اینجا از مردی حق گو بگویم که گلویش پر از فریاد بود که بود که بود و هست که هست و هست و خواهد بود ...

بقول دکتر الهی قمشه ای : تمام برکت است آن خون ریخته شده تا به حال ...

که اگر دوست اش داریم همان عشقی ست که بین ما و خدا هست ...نمرد و نخواهد مرد بلکه خواهد بود و خواهد بود ...

...

دوستان ...خواهران و برادران بیائید چنان چه لایق است این روزها را بیان کنیم ...حق تعالی یارتان باد ....

هشت:

ترومپ!

کدام کوچه نیست درایران بی نام شهید ...

یعنی ...

هیچ وقت به هدف ... نمی رسی ...

 

 

نه:

پراید:

مامان من امروز دختر عموی خانم مددی رو سوار کردم ...چقدر باهم فرق داشتن؟

مامان بنزبا خنده:

مثلا؟اصلا خودش بود؟لابد مثل فرق من با رولز رویس؟

پراید:

نه!یه جوری که گفتنی نیست ...

باباپژو:

بازم خیالاتی شدید ...تاکسی ...پراید ...خودم!پولای امروزو بردارید دو سه روزه تعطیله...بیارید تقسیم!

تاکسی ...پراید...بابا پژو:

یه میلیون!

مامان بنز:

خاک تو سرتون کنن!سه نفری یه میلیون!؟8 میلیون پول جاتونه شبی ...بفروشیم پارکینگتونو پولشو بذاریم تو بانک حالشو ببریم ...

بابا پژو:

مثلا کی؟

مامان بنز:

من و ننه خاور و بوگاتی!

پراید:

مادرمن!دلت خوشه!با این ترافیک مثلا کی رو سوار می کنیم ...یکیش همین فک و فامیل خانم مددی ...اه!

یازده:

دم جوونای خلاق این شبا گرم ... هندونه های قاچ شده و آش های گرم کوچولو ... املت پزون ...شام و دعوت گرفتن از سالمندان و معلولین ...اهدای قربانی به جاهائی که اصلا نمیشه فکرشم بکنیم ...عیادت از بیماران بیمارستانها و اهدای نذری ...اهدای نذری به همراهان بیماران به خصوص نزدیکی بیمارستان امام خمینی ...بردن و پختن شام در اقامتگاه های ایتام و دلجوئی ... خیلی چیزای دیگه که به چشم میشه دید و کاش می شد گزارشششون کرد و با عکس آورد .... خودشون نمی خوان مخصوصا حمایت کنندگان از همراهان بیماران ...کلا دمشون گرم ....

 

دوازده:

تو فضا نشسته بودیم یهودیدیم بخشنامه اومده باید زباله های فضارو جمع کنیم آقا جون ماچی خوردیم؟چی کار کردیم؟صد سال کثافت کاری رو ماباید جمع کنیم ...

حالا فامیل رو بگو با هابل 2و 3و ...از ما عکس بگیرن میگن رفتن فضا زباله جمع کنی ...راستی اگه بذارن تو صفحاتشون چی؟

جهنم بذارن ...داریم به محیط فضا کمک می کنیم مااصلا روی زمین ام با رامبد جوان اینا کارمون همین بود ...آشغال محیط زیست جمع می کردیم ...

جل الخالق از همه جا طرفدار محیط زیستیم ...

انشالله ... خدا کمک ...