یک:

بی صبرانه منتظر سقوطشان هستم ...

آن اشک هائی که موقع رفتن ام ... می ریزی!

دو:

نمی گذارم بمیری!

نگه ات می دارم لا به لای کتاب ها ...

با برگه های کاهی ...

که میراث داران ...

دانه دانه حرف هایشان را با چسب ...

تا ابد ...

نگه دارند ...

سه:

می پیچم میان جمله های تو ...که عاقبت ...

می رسد به شادی دیارمان ..." کجائی"!؟



چهار:

خوردم از نگاه تو کتک آنقدر که پای رفتنم نبود ...

رفتی و نشسته می مردم ...از آنچه نام آن خواستن...نبود!

پنج:

زرشک پلو ...نثارپلو ...قیمه پلو ...هیچ کدام ...

برای شام عزای من ...

به اندازه ی باقالی پلو ...اهمیت نداشت ...مرسی!

شش:

مزار شش گوشه ات را وقت بوسیدنم ...می میرم!

که روح من ...آزاد است دردشت های ...کربلا!




هفت:

وجاده ها درعشق ... چه معانی که ندارند ... وچه فرقی می کند درکدام پایانه ایستاده باشی ...قطار ...هواپیما ...اتوبوس یا کشتی ...

...

رفتنی رفتنی است که وقت رفتن ...اشک ها نمی توانند ...دل سنگش می خواهد که برود آن سوی دنیا که نمی دانم حالا کجای دنیا باشد ...انگار خلق الله ایستاده اند تا استقبالش کنند و دریچه ای جدید از زندگی برایش بگشایند   ...وعده روی وعده که می رود وتوهم باید بروی ...دوطرف قضیه درجدائی ها باید مرد باشند ...وگرنه حیف که دیگر بعد  آن رابطه ...را بطه نیست ...

...

مویت به تنت سیخ می شود   برای خدا حافظی ...آمده است وحالا دارد می رود ...دوباره این جگرت دوپاره می شود  و یکیش را باید بدهی با خودش ببرد ...

لامصب فرودگاه شیک و زیبائی است ولی چه فایده که می تواند برای بعضی مثل من غمناک ترین جای دنیا باشد تازه نصف مسافرین وی   آی پی اش را ندیده اند!جائی که انگار دارند جدائی را می فروشند ...جائی که انگار می خواهند   خودت را از خودت با تمام زیبائی و قشنگی     جدا کنند ...وقتی که حالت خراب می شود و می رود    برای چند سال آینده!

...

برای خیلی ها دیگر روابط احساسی خنده دار است ....خواهر و برادری قدیم ...مادر و فرزندی قدیم ...پدرو فرزندی قدیم ...کلا احساس مسخره است ...اینکه می روند جائی که پولشان 14000 برابر پول ماست وما داریم پشت سرشان گریه می کنیم ...مسخره است ...ولی نه ...برای خودمان مسخره نیست ...جدا شدن درجداشدن از عزیزی است که نمی توان گفت ...

...

....

ای عشق مراقب باش درسفر گرفتار نشوی ...

که هیچ قانونی بالاتر از قانون جدائی دردناک نیست ...

چطور بتوانم؟

آنقدر درفراق دعا ووالله خیر حافظا و ارحم الراحمین می خوانم که نگو ...

خدایت هرجا که هستی پشت و پناهت که دردعشق روی دردفراق و دردفراق روی دردعشق سوار می شود و می شکند کمر صبر را که خدای تا می تواند اعطا بفرماید ...

می دانم که بوی عشق از تمام تنم از سلول هایم جدا نخواهد شد ووفاداری از من نخواهد رفت ...

می مانم چشم به راحت تا بگردی و بازهم دنیا  همان شود که بود ...

سیده لیلا مددی



هشت:

ترومپ!

جایت خالی !هتل بزرگ تهران ...

انشالله بعدی واشنگتن شما ...!!!

نه:

مامان بنز:

پسرم از تاکسی یاد بگیر هرچی دستمزد گرفته بود فرستاده برای مادرش شهرستان!

پراید:

آره!خوش به حالش!جای مجانی بالای شهر!ناهار شام درحد هتلینگ!با مخلفات!تخت چوب گردو...بله!

بوگاتی:

راستی پراید چرا تو هیچ کاری برای مامان جون نمی کنی؟خجالت بکش!

پراید:

مامان قسم خورده بودم تا زنده ام نگم!ولی می گم!:یادته کلیه هات از کار افتاد!یادته دکتر گفت باید پیوند شی؟من بدون اینکه به کسی بگم کلیه ی چپم رو بهت بخشیدم!

مامان بنز:

تو چیکار کردی؟

پراید:

اندازه ی 200 میلیون تومن !یهوئی چسبوندم بهت!

مامان بنز:

پراید...( با گریه)چرا تا به حال به من نگفته بودی؟

ناگهان بابا پژو:

پراید بیا بریم سونو ببینم کلیه ی چپ من نیست یا تو؟!

مامان بنز:

پژو!پسرم می فهمی ..پیرم !نه تو!من ترجیح می دم کلیه پسرم باشه نه کلیه تو!

بابا پژو:

باشه عزیزم!" تبعیضی نازی آلمانی"!




ده:

رهبرم ...

آینده ثابت می کند که ما چه کرده ایم ...

باعشق ساخته ایم ...میهنمان ایران را ...


یازده:

پیشنهاد می کنم سفر کوتاهی به استان زنجان ودرمیانه ی راه به استان قزوین داشته باشید ...می تونید با هزینه ی کم لذت فراوانی از خنکی شبانگاهی هردو استان ببرید و از تفریح گاه های هردو استان استفاده کنید ...مراکز استان زنجان و قزوین مراکز تفریحی و گردشگری فراوانی دارند که وقت   سفر کوتاه شمارا پر می کنند ...


دوازده:

تو فضا نشسته بودیم داشتیم تو اتاقک مون پسته شور می خوردیم ...بعد طبقه ی پائین مون عروسی داشتن!جرات نمی کردیم دروباز کنیم ...می ترسیدیم همسایه ها با پوشش نامناسب از جلو مون دربیان!

یهو دیدیم ارتباط مون بازمین برقرار شد حالا ناهید جون الان گریه نکن کی گریه کن!بابا ناهید جون چی شده؟گفت دادگاه مطبوعات مجله مونوبسته!حالا ناهید جون گریه ما خنده!

گفتیم بابا ناهید جون بی خیال انقدر فال گرفتی داستان زندگی مردمو از دادگاه دزدیدی قورمه سبزی چینی و قیمه ی فرانسوی یاد دادی هنر پیشه آوردی بردی چی شد؟

بابا یا بیا بالا یا خودتو بچه ها تو را حت کن بشین خونه!که ناهید جون قهر کرد ارتباطشو قطع کرد ...

بعدشم پائینیها یه ظرف میوه و شیرینی آوردن دم اتاقک مون!یهوام صداشون قطع شد!نمی دونم ها فکر کنم از 110 فضا اومده بودن جهت تذکر!

انشالله!


سیزده:

بله!

چهاره:

جوجوئی فضای مجازی جون ...ما پیسی ها ارادت داریم!

پانزده:

بله!



دریافت

یک ترانه ترکی تقدیم ازدریافت بگیرید



خدائیش بدون درنظر گرفتن عکاس! عکس ها زیبا نیستند ...سایت فلانی من عکس هارا از گوگل گرفتم وهمگی پوستر جشنواره های گذشته بودند...بازهم اگر می خواهید بردارید بروید ...