یک:

فراق درد ندارد ...هزار پا دارد ...

که هرکجا که می روی ... پاش هم با تو ست !

دو:

میان دو چشم ات خیال های من خوابیده ....

بیدار نمی شوند ...چون دست های خدا درکار است!

سه:

ویران کرده ای کلبه آرزوهای من و رفته ای ...

بولدوزر!

به کسری از ثانیه هم می توان ساخت ...

آسمانخراش هاش!

چهار:

به مرگ من که مطمئن شدی ...رفتی و دنبال دیگری ...

سوختی و برگشتی و به مرگ من قسم ... : که هیچ کس مثل من نبود!

پنج:

آه ...توی فنجان قهوه ات نبودم ...

که با تلخی شیرین توی گلویت صفا کنم ....

انقدر بد شانس!

که قند توی چای تو بودم!

پریدم توی گلویت ...مردی!...

شش:

مزار شش گوشه ات کلاس درس شیعیان...

که سر بریده باید بود ....اگر آل علی (ع) می خواهی!...

هفت:

داشتم تعریف می کردم که با تجربه ای گفت: تعریفش نکن!قدیم ترها می گفتند یا چشم می خوری یا به هوس می افتند که از چنگت در بیاورند....!همیشه به حرف های قدیمی ها خندیده بودم که شاید در جنگ جهانی اول!بوده !جمعیت ذکور کشور رو به کاهش رفته و بانوان چند تا چند تا در عقد مردان بوده اند!!!!

.....

تعریف درعشق خوب نیست عزیز من!فکر نکن معلم و اولیای دانش آموز و دانشجوئی که از عشقت تعریف کنی درسش بهتر می ش.د و بهتر درس پس می دهد و لابد منه شگرد اولش می کنی !خیر!با تعریف تمامش می کنی می رود پی کارش!که من خوبم!و طرف مقابل هزار از من کم دارد که دارد از من تعریف می کند ...

ونه اینکه تعریف نکنی که اندازه دارد گاه سال ها هم لالی که نگوئی کسی پیدا می شود که چنان تعریف هائی ازش می کند که باورش می شود چه بوده وکه بوده ...دست تورا رها می کند و می رود پی تعریفی هایش!

..................

تعریف از عشق خود مقوله ای جداست!پول خرج کردن عشق است!...صفا کردن عشق است ...حال داشتن عشق است ...ویا آدم خودش باشد عشق است!

به نظرم اگر آخری باشس کسی پیدا می شود که تورا به خاطر خودت وویژگی های خودت بخواهد ...به عشق می رسی به همه چیز می رسی و لابد به پیری!ولی اگر دمت لای تله ی پول و صفا و حال و اینها گیر کند آخرش به خاطر اینکه خودت نیستی بد جور تنبیه می شوی ...

....

از عشق ما تعریف نکنید چشم می خوریم!حالا بیا بگو دنیا عوض شده نیویورک و واشنگتن و پاریس را مثال بزن که عشاقش مرتب دارند از هم تعریف می کنند و جان اشان برای هم در می آید ....قربانت بروم اینجا ایران است!

....تو هم ای نازنین!

نامت را نگفتیم و ناممان را هم نگفتیم ولی شروع کردیم پشت پرده ها و نقاب ها حرف دلمان را زدن ...تعریف کردن که نگو ملت را پشت نقاب هم می شناسند!وجالب می دانستند تعریفی تو بوده ای!

هستیم کنارهم و خواهیم بود ...پس بگذار پرده ها تا ابد کنار بمانند چون آدم شناس تر از جامعه ی خود جامعه ای را سراغ ندارم!

دوستت دارم تعریفی!چونان که مردم!از قبر در آوردیم بیرون و چنان که هرروز می میرم و باز می آوریم !

                                                    " فدات سیده لیلا مددی "

هشت:

ترومپ!

می توانستی بزرگتر از اینی که هستی باشی!

خرد شدی میان اقتصاد کلان و قدرت ها!...

نه:

مامان بنز:

بچه ها بیائید منو بوس کنید دیگه دارم از بابا پژو تون طلاق می گیرم ...یالله بیائید ببینم!

پراید:

مامان مگه تو هفته ی پیش از بابا طلاق نگرفتی؟

مامان بنز:

بی شعور!مگه به همین سادگیاست!من تا حالا 100 بار خواستم طلاق بگیرم بابا تون نذاشته!از مهریه و آبروش می ترسه!

ننه خاور:

باز شروع کردی بنزی!چرا وقتی پژو خونه است معرکه نمی گیری؟

بابا بیوک:

اگه می خای به ما بفهمونی پژو دوست داره این کلک ها دیگه قدیمی شده یه کلک دیگه بزن!

مامان بنز:

رفتم درخواست دادم.دیگه از دستش خسته شدم!

ناگهان بابا پژو وارد می شود!:

بیا بابا!یه سکه واسه ی پس انداز خریده بودم مال تو!الان بری واستی دنبال کارت و مهریه اتو بخای بیشتر از یه سکه بهت نمیدم و نمیدن!

پراید:

اه!نشد ما فرزند طلاق بشیم!4 روز خونه ی مامان 4 روز خونه ی بابا!

بوگاتی:

خاک تو سرت!ما که کلا اینجائیم!

پراید:

اون طوری صفاش بیشتر بود!


ده:

رهبرم ..

کشتیم خودرا که زنده بمانیم و مانده ایم ...

ما درراه عشق خود هشتاد میلیون " فهمیده " ایم!



یازده:

دههی شصت درایران دهه ی شلوار جین نبود!درمدرسه ها و ادارات کسی شلوار جین نمی پوشید وواقعیت این بود که در سطح شهر هم نمی پوشیدیم!همین شلوار جین امروزی که حالا از شلوارهای پارچه ای خیلی ها ارزان تر است و پاره پوره اش مد شده شلوار قشنگ ریچ کیدز یا کید ریچز بود!

دراکثر کشورهای اروپائی مدرن مثل هلند ژیان های قدیمی را احیا می کنند و با موتورهای جدید راه می اندازند و کیف می کنند اوایل دههی هشتاد همان ژیان ها درایران 800 هزار تومن بیشتر قیمت نداشت درحالیکه کیدز ریچ یا ریچ کیدز برای خرید پراید نو 500 تا 600 هزار تومان و خیلی بیشتر هم می پرداختند !....

این اصطاح زیاد قشنگ نیست مبتنی بر آمار نیست!و چند تصویر هم نمی تواند نشان دهنده حال کردن ما با اشیئی باشد که دوستشان داریم ...

مانتوئی از فروشگاه شهروند دردههی هشتاد خریده ام 50 هزار تومن که باور نمی کنید با کار دست بوده و همین الان با قیمت میلیونی باید خرید!من کید ریچزم ؟!یا ریچ کیدز؟!

این فکر ها غلبه کننده بر احساس ما نیست؟!

" لطفا هیچ فکر بدی نکنید حرف های مرا جدی نگیرید!آنقدرها هم که فکر می کنید جامعه شناسی من قوی نیست!"!



دوازده:

وای فضا چه حالی می ده!بیچاره مردم که مثل ما نیستن از هوای پاک فضا که داریم از تو لوله استنشاق می کنیم بهره ببرن!خدا انشالله قسمت همه بکنه!وای قفط اینجا یه پارک کم داره انشالله شهرداری فضا یه پارک هم بذاره از بسس جاجیم انداختیم نشستیم باسنمون درد گرفت!یه صندلی ام بذارن عالی میشه!انشالله!





هیچکی نمی فهمه جز تو یه نفر...علی یاسینی را بشنوید