یک:

درگیر خشم تو بودم ...هزار سال ...

آخرسر عشق ورزیدی و ...آدم کردیم!...

دو:

چشم تو دروغ می گفت و دست هایت راست!

بهار بود و چون زمستان ... دست هایت می لرزید!...

سه:

انگار وقت رفتن ات شده بود و جدائی از من ....

می رفتی و دلت نمی گرفت ... خدا حافظی کنی !...

چهار:

بوی موی تو ...می رفت مستقیم به چشمم!...

می سوختم و دراجتماع ... یارای سخن گفتنم نبود!

پنج:

کاش باورت می شد  ...داستان یوسفی ام!

چاه همان و زلیخای من همان و پیراهن هم!...



شش:

مزار شش گوشه ات را کفن بپوشم و بیایمش دگر ...

تا دفن خویش ...اعتقاد من این است ... یا حسین(ع) ...



هفت:

ومارا دوست دارند که دارند!ودوست داشتن انسان ها داستان غریبی ست که گاه ناشی از شهرت است که نداری !بهتر است و اگر داری مبتلا به کرم شمارش هم نیستی که بشماری که کم نشود!

...

و نمی خواهم اصلا اسم فلور را بیاورم که چه دختران و پسران ایرانی همه دارند و دیگر شمارش دلار و ریال مد نیست که شمارش فالور مد است و الحمد الله هی خودش می شمارد و لازم نیست ما به شماریم که گاه خودش درد سر است که خوشگلی دردسر دارد و از قدیم الایام گفته اند ...

...

واصلا نمی خواهم دراینجا اسم دانش آموز و دانشجو را بیاورم که چه دختران و پسران که آدم را دوست ندارند و شمارش این دختران و پسران از فالور بالا تر است که خود از شمارش دلار و ریال بالاتر است که می گویند البته عشقشان نمره است که من باور نمی کنم و می پذیرم آن نامه های جگر سوز پاره را که روی آتش می گیرند و می سوزانند وروز معلم ورق به ورق اش را که می خوانی هی عشق است که موج می زند توی چشمانت ودر کاغذها ی ابرو باد شعر می نویسند و می دهند به خودت که از سر عشق و عاشقی دیوانه وار نمره بدهی و بی خیال درس جدی ای مثل فیزیک و تاریخ شوی که بلدند ...و می دانی که: بلدند!

...

تو هم ای نازنین!معلم هم باشیم برای تو همیشه شاگردیم که پشت ما ته کلاس می ایستادی و می گفتی: خانم مددی بلدی؟ و می گفتیم : بله!از بس که از ما حمایت می کردی و بلد بودیم!انگار قبل از تولدمان هم تو به ما آموخته بودی !دوستت داشتیم که هرگز نگفتیم و رفتی ...بی سر و صدا که اگر هم می گفتیم طوری می رفتی که بسوزیم!و بهرحال سوختیم و می سوزیم!

پس بدان!

....

هشت:

ترومپ!

پختیم درظرف روزگار تا مغز!

زیر شعله ی آتش خودرا بکش پائین!...

نه:

پراید درحال مکالمه تلفنی با خانم مددی:

الو خانم مددی!سلام و عرض تبریک!...روز معلم رو از طرف خانواده ی پژو ئیان خدمتتون عرض می کنم ...صد سال سلامت باشید!...

بله؟ بله!خوبند ...مادرو خانواده سلام عرض می کنند ... بله؟ می خوائید بیام مدرسه؟ انقد ماشالا هدیه گرفتید که ماشین می خائید!؟چشم!هستم درخدمتتون!کی؟ ظهر باشه؟ ...

راستی خانم مددی حقوق معلمام انشالله چهار بربر شده!" هرهر دردل خود" ...بله می دونم!تا اعمال بشه چهار سال طول میکشه!این چه حرفیه کی مرده کی زنده!انشالله خدا صد سال بهتون طول عمر بده!....

راستی خانم مددی شنیدید پول کرایه  ماشین ها از دیروز که بنزین 600 برابر شده رفته بالا؟ .... نه بابا!قابل شمارو نداره! نه باورکنید بخاطر کرایه نگفتم .... چشم می آم!کار دیگه ای ندارید؟میام!قربان شما خداحافظ!

پراید دوباره تو دلش:

تا تو ماشین نداری به به!

ده:

رهبرم ...

تعلیم عشق دادید و ما شاگرد کلاس عشق ...

هنوز اگر ده بگیریم قبولیم ... کو بیست؟




یازده:

ممنون از همه کسانی که زبانی و تلفنی روز معلم رو به من تبریک گفتند و تبریک می گم روز معلم رو به همکاران خوبم در منطقه هفده آموز ش و پرورش استان تهران ...

به استادان خوبم در دانشگاه علوم سیاسی و معلمان خوب دوران تحصیلم ...


درادامه به قدردانی و یاد آوری تصویر دو استاد م رو که به تفاوت در دوره ی لیسانس و فوق لیسانس از ایشان کمک گرفتم می گذارم ...باشد که پاینده و پیروز باشند ...