یک:

دیوانه هارا درشهر دیگر نمی گیرند ...

دانسته اند حقیقت!...

"عشق"

             دنیا گیر شد!

دو:

اعشار نام شما از عدد اسم ما بیتر است ...

خدا ی کند که برعکس ... بخوانید و التفات کنید!...

سه:

کشته ای زیر باران های تازه!

                            نفس هایم را که می کشیدم!

                                                                   " یواشکی"!

از ترس خانواده که اعتیادم را به هوا ...

                                           مخفی بود!

دریغ!

ای سکوت کشنده ی هیچ!

                           تقدیر!

دستم زمانی به تو خواهد رسید ....

                             که جزوی از طبیعت بی رحم!....

می روم!



چهار:

دوراهی عشق تورا با دست خود تقسیم نمودم ...

همه اش قسمت من شد ... غم و شادی با هم!

پنج:

آغوش دریا جای خوبی نبود ...مرا بسپاری ...مادر!

رفتم!

چون تو می خواستیم با ... دریا!

شش:

مزار شش گوشه ات را زیر سیلاب عشق باید رفت ...

رفتیم و یا حسین(ع) گفتیم و برخاستیم و... جان دادیم!


هفت:

" گاها برای چیزهائی که می نویسم و برای دیگران خنده داراست ... ساعت ها گریه کرده ام"!!!

و مختصر بنویسم اینجا که بعضی جریمه ها گران تمام می شود و نه اینکه توان پرداختش را نداشته باشی ...که از قضا داری!!!!"

...

برخی انواع: نوع اول:

سیم برق را کشیده!سیم تلفن را کشیده!سیم اتصال خودمان را با کائنات کشیده !نشستیم بعد 5 دقیقه آمدید که د لامصب!جواب بده!سراغت را از خدا گرفتیم انشالله که زنده بودی که فرمودیم به شما ارتباطی نداشت سیم هارا کشیدیم که دیدیم جریمه را از پیش ابتیاع فرمده بودند ....لامصب انگشتر نگین دار که در تاریکی خانه برق می زد!که فهمیدیم لاو ترکاندیم و جریمه را گرفتیم و بخشیدم.

...

نوع دوم:

از نوع قجریات است و شما نکنید که دعا و اینها خوب نیست!ولی می توان با صفا و دعا کاری کرد که یک جریمه ی کلی داشته باشید به نام دل وا پسی!حالا می خواهد این دلواپسی از بسته شدن در اتاق کاریا استراحتتان باشد یا از رفتن اتاق به مهمانی درواقع با یک شیوه ی قجری یک کبوتر جلد خودکار جریمه پرداز سر خود دارید!که مرتب می خواهد جریمه بنگارد!نامه های جگر سوز ش را با کلمات و جملاتی از قبیل:منو می بخشی؟ بیام دنبالت!؟این وقت شب؟!کیفت سنگین نیست؟!هول نکنی یه وقت؟!واز این جور الفاظ ضعیفه پر می کند ...!!!

....

نوع سوم:

عجیبا و غریبا که برای انواع خاص است و ما متوسط های روبه ضعیف کمتر می بینیم!بطور مثال جریمه حافظ شیرازی به شاخه نبات!جریمه مولوی به شمس تبریزی و غیره که دلسوز نامه است که نگاشته می شود ...

دراین مرحله موجودی به نام شاعر یا نقاش را خدای به سلطنت می رساند تا خودش مرید و بنده ی خدای دیگری شود ...بدبختانهعوام این دسته را گاه سر کاری می دانند و گاه خاک بر سر ی نباشد ذلیل!چرا که هزاران ده هزاران و بلکه میلیو نها خط و نقطه را به هم می رسانند ولی به دلایلی به عشقشان نمی رسند!این نوع جریمه خدائیش خیلی سخت است!

وتازگی ها ناز باشی ها می خرندش و به عشقشان هدیه می دهند"جل الخالق"!

نوع چهارم:

این است که طرف مقابل با هزینه ی فراوان قائل به خریدن عشق است طوری که با یکبار جریمه قضیه کلا تمام شود:

بنزم رو می خوای؟خونهی نیاورانم رو بدم؟ کلاهم رو می خوای؟ چشمم رو می خوای؟ کلیه ام بدنیست می خوای؟ واز همه مهمتر " نفسم" رو می خوای؟ که درمدل آخرشاید دیگر طرف بعد جریمه اصلا زنده نباشد!تا شادی روح خودش ووصال خویش را ببیند!

شماهم که ایمیل مرا می دانید می توانید انواع ذکر نشده ی دیگر را بنگارید و جایزه بگیرید:

اینجا مسابقه گذاشته ایم که فردا نگوئید نگذاشت!

یادداشت بفرمائید:

مربوط به مسابقه ی جریمه ی عشقی چگونه پرداخت می شود ؟

" لاو داشته باشید"!

....

هشت:

ترومپ!

باهم قهر باشیم بهتر است!

جهنم!قهر قهر قهر تا روز قیامت!...

نه:

مامان بنز:

پراید!من گفتم می میری!چطور جرات کردی رفتی مناطق سیلزده؟با این جونی که داری؟

پراید:

مامان نمی دونی؟!چقد خوش گذشت!چادر گرفتم!اب گرفتم!سبد کالا گرفتم!بعد کانکس گرفتم!جونم برات بگه فرشم گرفتم!

بابا پژو:

پسرجان تو خودروئی!باز جلوی بچه ها لاف آدمیت زدی؟ اینائی که گرفتی به چه دردت می خوره؟ مگه تو اینجا زندگی نمی کنی؟

پراید:

بابا گرفتم چون تو بی عرضه ای!می خواستم یه بارم شده به خانواده نشون بدم که یه همچین چیزائی حقیقت داره!همه رو پس بدم دوتا پتوئی رو که گرفتم نمی دم!گفته باشم!

مامان بنز:

ببین!واسه ات شناسنامه گرفتم اسمتو گذاشتم سعید!متولد 1320!ببین از کی متولد شدی انقد سودجوئی؟!

لامبورگینی و پورشه:

سعید؟!بابا سعید!شنارو از کی یاد گرفتی؟

ننه خاور:

از نجات غریقش!که داشته از گل در می آوردتش بیرون!برید بخوابید ببینم!بدوئید!از دست تو بنزی با این بچه بزرگ کردنت!



ده:

رهبرم...

قلبم کنار قلب شماست اما دورازهم ...

بگذار زندگی کنم از زندگی و عشق شما ...

یازده:

یعنی از زمان پست نظر خواهی تاالان شمردیم 500 نفر تقریبی با سیستم روبوت تکتس اینجا وارد شدن لابد می خواستن همین جوری نظری که دخترم گذاشته بود رو ببینن !بهرحال عیب نداره!اتفاقاتی توی خودمون افتاد که ...

فعلا اینجا می نویسم ولی به این نکته اشاره می کنم بدلیل ناحقی هائی که درحق من میشه ...خلاصه!بزودی می شنوید که یک خانه ی مستقل دارم و برای خودم خریده ام از زمان شاه تا حالا گفتن: صابخونه ی بد آدمو صابخونه می کنه!به خدا!...

دوستون دارم!














دامن کشان،
ساقی می خواران،
از کنار یاران،
مست و گیسو افشان،
می‌گریزد.

در جام می،
از شرنگ دوری،
وز غم مهجوری،
چون شرابی جوشان،
می بریزد.

دارم دلی لرزان به رهش،
دیده شد نگران.
ساقی می خواران،
از کنار یاران،
مست و گیسو افشان،
می‌گریزد.

دارم چشمی گریان به رهش،
روز و شب بشمارم،
تا بیاید.

آزرده‌دل
از جفای یاری،
بی وفا دلداری،
ماه افسونکاری،
شب نخفتم.

با یادش تا
دامن از کف دادم،
شد جهان از یادم،
راز عشقش در دل
تا نهفتم.

ز چشمانش ریزد به دلم
شور عشق و امید.
دامن از کف دادم،
شد جهان از یادم،
راز عشقش در دل
تا نهفتم.

دارم چشمی گریان به رهش.
روز و شب بشمارم
تا بیاید