یک:
بریده ای دست نیاز من ...
گیسوانت نسیم ...بر باد است !
دو:
قلب شکسته میان بساط سمساری ...
یاد گذشته ها سبب...خرید کهنه است!
سه:
بوسه هایت را باور نمی کنم ساحل...
می روم تا درافق های سرخ سرخ ...محو!!!
چهار:
اگر تنهائی غصه داشت ... خورشید مرده بود ...
میلیون ها سال می شود که غرق تخیلات گرم خویش ....زنده است!!!

پنج:
بانو یاس ها به حسادت عطر شما ...
چه عطری که عطر محمدی نمی شود ...
شش:
مزار شش گوشه ات مرا برده است بهشت...
آنقدر که گریه ها ی من ....ارزش عبادت داشت ...
هفت:
سبک می شوی روی دست های من ...به اندازه ی کتاب شعری که برای تو سرو ده ام ...
عاشقانه در آغوش منی شب ها ...
.هیچ حسی زنانه تر از این نیست که فکر کنم اغوش من ...جای توست ...
در کتاب ...میان شعرها سال ها بوسه هست ...وسال ها عشق ...
...
وبیرون کتاب عالم دیگری ست که تو در سرزمین دیگری ...داری زندگی می کنی ...و عاشقانه میان جمع دیگری هستی ....بی خبر!
باورنکن!حرف ها ی من واقعیت داشته باشد!...که اگر خیلی ها ذهن درگیر عشق را ...ذهن خیانتکار ی تصور می کنند ...که باید بالعنت و شیطان ...کنار بیاید ...


هشت:
ترومپ!
آنقدر درگیر زندگی روزمره ایم ...
که شیطان بزرگ ...فراموش نمی شود!
نه:
لامبورگینی و پورشه:
بابا خانم مددی برامون بلیط جشنواره آورده!
پراید:
نریدا!من حوصله ی دیونه میونه ندارم!
بوگاتی:
مرد!این بچه ها تو این جامعه دارن زندگی می کنن!بذار برن سینما!
پراید:
آره!مرکز آموزش خلاف در90 دقیقه!
ننه خاور:
این دوتارو از بهشت در آوردی بیرون!می خان دماغو از وسط دونا چشم بدزدن!
بابا پژو:
پراید جان!بلیط مفت!مفت!میفهمی مفت!
پراید:
سینمای ایران!!!!با بلیط مفت می ری میبینی نفری دویست هزار تومن خرج کردی!
مامان بنز:
فکرتم مثل خودت حلبیه!حلبی!

ده:
رهبرم ...
به گوشه ی چشمی عشق درما اباد است ...
صد هزاران شکر ...ایران مرکز عشق شماست ...

یازده:
دیشب
یک:
جای شما خالی دیشب رفته بودیم جشنواره پردیس زندگی ... بدون اینکه اصلا وقت کنیم و پی گیری کنیم که با کدام فیلم غافلگیر می شویم!
فیلم با نام روزهای نارنجی شروع شد ...با هنرپیشگی سر کارخانم هدیه تهرانی و جناب آقای علی مصفا...
خودم را آماده کرده بودم مثل پارسال که همان اول فیلم بمب را دیده بودم ناراحت از سینما به زور بنشینم که دیدم اصلا این طور نیست ...
داستان فیلم خلاقانه درشمال ایران اتفاق می افتاد دردنیائی زنانه که مردانش ...به جنسیت مرد بودند واگر از نظر من بخواهید زن اول فیلم بادرکی بالاتر از جنسیت به عنوان انسان دیگرانی را مدیریت می کرد که همان دوجنس گفته شده بودند ...همین!
دوستش داشتم ...فیلمنامه خلاقانه ای داشت ضمن اینکه خانم تهرانی با همان لحن سرد ...با پوشش و آرایشی که نداشت ...فقط بازیگری بود که به طور جدی از صبح تا شب کار می کرد ...واین واقعیت زندگی زنانی بود که مثل خودش بودند ...درکل فیلم با انتخاب بازیگران و گریم اقای علی مصفا و دیگران مرحبا داشت!
دو:
برگشتیم خانه دو دقیقه نشد که بلیط دور دوم رسید و دوباره رفتیم سینما ...خوشبختانه چیزی از فیلم نگذشته بود ..." حمال طلا"!
که شما داستانش را تصور هم نمی کنید ...بسیار خلاقانه و درعین حال مردانه برعکس فیلم اول!
حالا باید بگویم هنر پیشه هائی که اصلا برای شما مطرح نیستند و بعضا نمی شناسید شان به جز خانم صامتی و آقای آقاخانی که به عنوان مهمان حضور دارند ...
اگر داستان را بگویم لو می رود و جفاست فقط بگویم که شما نیم ساعت مواد چاه توالت را می بینی د ولی ....
انتهایش را دوست نداشتم چون لوئی فیلم ورضا می میرند و کاش نمیرند . نویسنده فیلم از شخصیت شان چن تا فیلم دیگر بسازد ...شاید هم نمرده باشند کسی چه می داند ....
به هرحال امسال انگار خدا کمکمان کند !!!فیلم های خوبی با داستان های زیبا و مردمی داریم ...
نه فحش ها و داستان های غم انگیز بی انتهای مردم فریب ...
....
برویم ببینیم امشب چه خبر!