یک:
دویده ای و نمی رسی...به پای من دیگر ...
با ماه وعده داشتم و ... قبول کرد بمانم!
دو:
بهاررا از دامن باغ نمی توانی بر چید!
هر فصل موقعی دارد و امکاناتی !...
برو امکان پائیزی...
با مهر بیا!!!
سه:
گریه می کرد دوچشمم که توی زندانی ...
آزاد دراجتماع می گشتی و خبرت ... هیچ نبود!


چهار:
دلم کباب توشد از بس که پشت عشق خودت ...
می رفتی و...می خندید از پشت کار تو !!!
پنج:
وای!کنار دست تو دزد می شود هرکس!...
ببین مراکه دگر سارق خدای خودم!!!
شش:
مزار شش گوشه ات فریاد رس بی کسان نبود؟!
تا یاد من می رسدم ... به فریاد می رسی!!!


هفت:
وپسر تنبل های کلاس درفضای مجاز ی می گردند و بعضی از مارا پیدا می کنند که مثلا چه بشود؟یکی نیست بگوید : زمان گذشته است و مثل وقتی که شلوار دوپیله و سه پیله می پوشیدید نیست!که مردم فکر می کردند چه خبر است!حالا دیگر ماهم می چرخیم و می دانیم!...این
به اون در!
هشت:
ترومپ!
این عکس های قشنگ گذشته است که ...می گذاری!
اصلا اصلا تغیر نکرده ای ...می دانی؟
نه:
مامان بنز:
ای وای یه روزی خانم مددی که می نوشت کرور کرور آدم بود که می اومد بخوندش ...حالا می بینی؟
پراید:
ای بابا!از اولم همین بودکه می بینی !مردم بیکارن!بیان این چیزا رو بخونن!
مامان بنز:
پسرم!این خانم ورداشته مارو تبدیل به کتاب کرده باید بزرگش کنیم...بیا یه چند تا لایک بزنیم!
پراید:
مامان جون!هنوز بلد نیستی موسو تو دستت بگیری!ولش کن!
باباپژو:
پسرم!هرچی مامانت می گه گوش کن!فردا زیاد شه می ریم شکایت!
مامان بنز:
مردنکنی اینکارارو!
بابا پژو:
چرا مگه تو ناراحت نیستی که انقد بیان میکنی؟
مامان بنز:
چرا ...ولی شرکتمون به من گفته هیچی نگو!
پراید:
چی؟تو می خای شرکت منو جلو بندازی بعد خودت عقب وایسی؟خیلی بدجنسی مامان !
بابا بیوک:
جل الخالق!


ده:
رهبرم ...
هزار گوشه سی این مملکت هزار جگر دارد ...
هزار جگر دارد این مملکت و هزار خاطر خواه...

یازده:
یعنی من عاشق واژه ی ترکیبی " پست کلیدی ام !
یعنی پست کلیدی هاااااااااا!اول بگم پست کلیدی نه پست وبلاگی نه پست اینترنتی!!!
نه بسته پستی قدیمی ...نه نه نه نه نه!!!
پست کلیدی یعنی سمت کلیدی یعنی شغل کلیدی وااااااای طرف می آد می گه خانم مددی من صاحب پست کلیدی ام ! یعنی انقد مهمه که می تونه توی یه اداره تمام قفلارو باز کنه ...می فهمیدکه ...اوی اوی اوی اوی ...
ولی دوس دارم بدونم ...اون مهندسی که سمتش کارگر حرفه ایه و مثلا تو نفت جنوب واونورا مسئول بازرسی لوله های گاز و نفته و یا مثلا آتش نشانی که اونورا آتیش سوزی بشه یا تو پست انتقال نفت ...اون چیکاره ست؟پست اونم کلیدیه؟یا اون نونوائی که هرروز وضو می گیره دستاشو می شوره که نون تحویل مشتری میده چندتا ویروس و میکروب دیگه وارد دل و جیگر مون نشه اون چیکاره س؟اون سربازی که حالا شاید رسما کاره ایام نیس لب مرز دور از خانواده همین طور واستاده و چشم می دونه خبری نباشه اون چیکاره س؟یا خودم!چرا دور بریم ...سرکلاس تاریخ و جغرافیا ..کاری می کنم که بچه ها عاشق ایران بمونن من چیکاره ام ؟
هیچی دیگه!نکنه این واژه یه واژه ی تشریفاتیه!نه بابا؟مسلما " پست کلیدی" وجود داره ...مگه میشه!!!
دوازده:
گور بابای آمار الکسا!وهرچی آماره کرده!ناراحت نشید دنیا همینه ...هنوز که من نرفتم از آمار دنیا و تپلا یکی کم بره!!!
سیزده:
و درانتظارم ...برگه ی امتحان تو بود ...
ردت کنم یا نه؟....
عشق می کنم برای من ...نوشته ای...!
چهارده:
مخلصتونم!

پانزده:
" العبد"
از حرم بر می گشتیم ...نزدیکی های هتل ارم ....وقتی توی کوچه پیچیدیم ؛صدای پائی از پشت سر م شنیدم که داشت دوان دوان می آمد ...جوان عربی بود که فارسی را هم خوب بلد نبود ...نفس زنان گفت:آقا حاجت دارم ...
آقا برگشتند و گفتند:صد سال شده؟
جوان تعجب کرد .
آقا ادامه دادند " انسان یک وقت هائی از خداوند یک چیزهائی می خواهد ...خداوند به ملائکه دستور می دهد که عمر این آدم را دوسال زیاد کنید چون ان حاجتش فعلا نقد نمی شود "
بعد برگشت به آن جوان گفت" حاجتت به این که عمرت زیاد شود ؛ می ارزد؟"
بر اساس خاطره یکی از شاگردان