یک:
دروغ گفتم و در دروغ گویی ...مصلحتی هست ...
آن راست گویی است که درراست بودنش ...شک باید کرد!!!
دو:
عشق به طور ایستاده توی قلبم جا داشت ...
چشم تو شلیک کرد ...چند سالی ست در افق ...افتاده!!!
سه:
نفس می زدی ...دویده بودی و یک نامه دردستت ...
پاره کردم!
نامه را ...
نفس زدن را ...
وبعد زندگی با مردی مثل تو!!!
چهار:
بعد از پاره کردن نامه ات 25 سال گذشت!...
دیدم همانجا ایستاده ای ...
دکترا گرفته ای ...
ویک کتاب نوشته ای به نام " کی خریت توان کرد"!؟


پنج:
آزار من به مورچه ای هم نمی رسید ...
ای وای اگر که مقابل عشق من ...مورچه بود!!!
شش:
مزار شش گوشه ات را به شش جهت گشتم ...
به فاطمه به علی و محمد و عباس ...سجاد و علی اکبر ( علیهما سلام )و ...بازهم ...
هفت:
بود درمیان کربلا دست های برادرش ...
عباس (ع)...
که بی جهت میان کار نیامده بود ...
دریا منتظر ...و خدای منتظر و اهل کربلا در انتظار ...
عباس (ع) بی دست هایش ...باز گشت ...
کار کربلا از کار دنیا گذشته بود ...



هشت:
ترومپ!
ترکیدن جهان بعد فروش اسلحه ها ...
ماکه جزو جهان نیستیم ...خدای را شکر!!!
نه:
مامان بنز:
برگ دلمه کیلوئی 14000تومن!پزو بپر از حیاط یه چن تا بچین امروز دلمه ی برگ بپزم!
باباپژو:
ما نمی خوریم!چیه هرروز دلمه می پزی؟دلمه ی کلم ,دلمه ی فلفل ,دلمه ی بادنجون ...حالا امروزم دلمه ی برگ!یه میلیارد پول تو جیبمه باید آشغال بخورم!
مامان بنز:
مثلا چی می خای بخوری؟ دندون که نداری؟دیروزم آبگوشت به خوردمون دادی...لوبیا می خوری؟
ننه خاور:
وای!مردیم! کوفته تبریزی بپز!
بوگاتی:
من غذا گذاشتم پر ویتامین بی...امروز مهمون من ...سیرابی!
بابا پژو:
آخ جون!پس این بوی غذای بنزی نبود؟!
پراید:
بوگاتی ماکی از دس ویار تو راحتیم؟ من و بچه ها ظهر می ریم پرپروک!
بابا پژو:
منم می آم!منم با خودتون ببرین!



ده:
رهبرم ...
به عشق میهن مان جان خود فدا کردیم ...
که همچو کاه بنی هاشم (ع)...زنده ایم وبا شهادت اشنا.....

یازده:
چقد بگیم که شهدا رو دوس داریم و برای جانبازان کشورمون ارزش قائلیم ...
ولی وقت حرف و حساب و کتاب و ریال و دلار وسط می آد می خائیم همدیگه رو پاره کنیم !
بانک مرکزی حساب و کتاب داره ولی باور نمی کنیم ...بودجه مون فقط چن ماه وقت مجلس رو می گیره ولی باور نمی کنیم ...ولی حرفای مغرضانه ی بعضی ا رو زود باور می کنیم ...
منی که باور می کنم کجای زندگی اون جانبازو معلولی که ماهی 2000000حقوق می گیره و احیانا مسئولیتی هم داره و باید میلیون و چهارصد ش رو بده داروی شناور بخره یعنی ماه بعد معلوم نیس داروی خارجیش چقدر گرون بشه رو ...باور دارم!
دستاشو پاهاشو چشماشو تو تلویزیون نشون می دیم ...صد تا کتاب معرفی می کنیم که مردم برن بخونن ولی تو بودجه ی شهرداری یادمون می ره کنار پل عابر پیاده اسانسور بذاریم که من سالم گردن کلفت انقدر باهاش بازی می کنم که نوبیت اونی که باید دیگه کار نمی کنه!
دیگه تو این مملکت آبرو برا کی مونده !از صب تا شب همین جور انقد گفتیم و گفتیم که بچه ی دوساله ام مثلا فهمید !چه خبره!بعد اصلا یادمون می ره کی چطوری صبحمون رو شب کرده چقدر حادثه رو که در کمین مون بوده و خداروشکر ازش گذشتیم ...کیا تو اون روز بی پدر شدن و کیا بی دست و پا و مریض!
وقتشه که یه کم به خودمون بیائیم و تو همین آپارتمانایی که درس می کنیم موی دماغ شهرداری بشیم که یه قسمت برا معلولین جا بذاره ...اونایی که دیروز به این روز افتادن یکی از خود ماها بودن ...
با نچ نچ و ای وای ای وای و دارن مملکت رو قورت می دن کار این دنیا و امروز ما درس بشو نیس!
اگه قراره قضاوت کنیم و دس رو دس بذاریم ...
کلاهمونو همیشه قاضی کنیم "من الله توفیق"