در آمدم از پشت ماه که ابر به شم گرفته بود ...
دیدم که ماه دلش با من نیست ...
مثل نسیم خرد شدم و رفتم!...
.........................................
پیوند دو ابروی تو ...برای قلب من مبارک نیست ...
دهها تپش اضافه گرفتم ...تورا خدای اصلاحش کن ...
.................................................
بین نگاه ما دو زنجیر عشق ...همیشه در ارتباط بود ...
من کورشدم ...چراکه تو با یکی دیگر مثل خود ...بازگشتی !
................................................................................


یوسف از سر به چاه نیفتاده بود ...می دانی ؟
همیشه روی دو پا آمدن بهتر است !زنده می مانی!
............................................................
خراب شد دل من ...چون جای خرابکاری مثل تو شد ...
عادت کرده بودی از قدیم ...بتو می گفتیم چترباز!
............................................................
مزار شش گوشه ات و نوازش قلب من ...
کجا روم ؟آرامش نیست!دنیا یک طرف ..مزار شما جای دیگریست ...
................................................................................


هفت:
نشسته بودم ...تعطیلات عید بود و من در کاظمین روبری حرم شما  نشسته بودم .از آن سال ها گذشته و نمی دانم آنجا هنوز پروانه هست ؟هزاران پروانه بود که ...تا می نشستی دوره ات می کردند ...انگار می بوسیدندنت ...چقدر زیبا بود ...
شب کنار حرم شما و عزاداری با هیئات مذهبی ...مدت کوتاهی بود ولی برای صاف شدن دل کافی بود ...
گفتم بیرون بنشینم گفتم داخل بنشینم ...گفتم کنار پروانه ها بنشینم و نشستم ...یک داغ دل داشتم ...نمی گویم ! ...
باچه بهشتیانی آمده بودم !
...امروز بعد چند سال خندیدم و گفتم ...خوش به حالم خوش به حالم که وقتی در حیاط نشسته بودم میانه ام با پروانه ها خوب بود ...با همه خوب بود ...خوب خوب خوب ...وهیچ کس نمی دانست
درون من درون من آتشفشان است ...جز تو!

هشت:
ترومپ!
باید انگار به یک بدبختی حمله کنی ...
هرکه روبرویت باشد حالا یا هیلاری یا مثلا مکزیک!
نه:
بابا پژو:
یه میلیارد ! خیر شو ببینی!هت صد و پنجاه قیمتشه ! اینجوری که تو پرداخت می کنی...صد و پنجاه هم سودش برا من!
مامان بنز:
نه نشد!همه شو نقد بگیر!این بچه تو این مملکت هیچی نداره!فقط دوبی یه ویلای درب داغون داره!یا ازش چک بگیر که بوگاتی مجبور شه بپردازه!یانقد!
پراید:
مامان !مثل اینکه من پسرتما؟
مامان بنز:
بلهپسرمی!خودت جوون قشنگت نوی نو تمیز بیارزه با آپشن 50 میلیون تومن!زن و بچه ات !هرکدوم یه میلیارد می ارزنحالاچه جوری خدا میدونه!حالاهوس بی ام دبلیو خریدن کردی!
پراید:
پس ارثم چی؟
مامان بنز:
ارث؟من و بابات هنوز زنده ایم!این پارکینگ و پارکینگ قیطریه هم هس..چرا افتادی به جون این!؟
بابا پژو:
پراید !من بی ام دبلیو رو به خود شرکت فروختم!700میلیون!سی صد و پنجاه شم مال تو!حالا ارثم نه!کادو!
مامان بنز:
آخه پژو تو جواب تیبا رو چی می دی؟اونم بچه ی ماست ؟اه!
بابا پژو:
توام جواب تیبا رو بده!پس این همه پول از کبری 11 می گیری چی شده؟

........................................................................................

ده:
رهبرم ...دوستت داریم و نمی گوئیم ...و درعمل هستیم ...
آنانکه زبان عشق ندارند ...انگار بهترند ...

.....................................................................

یازده:
بعضی بزرگترا حالا تو محیطای مختلفم هستن...از وقتی که متوجه می شن بزرگن ...شرو ع می کنن به تهدید!" می کشمت!اگه به مامانت بگی!دیدی بچه ای!" بنا براین تو همون محیطا عده ای رشد می کنن با آرزوی یه روز بزرگ شدن!و مقابل اون بزرگ واستادن!
حالا معلوم نیس داستان چطوری بشه ولی یه عده بزرگ دیگه ام هستن "کی تو رو اذیت کرده؟گوشه ی چشمت چرا کبوده؟زورت به بچه می رسه؟تحویل گرفتی ؟جرات داری یه بار دیگه ای به این بچه چپ نگا کن!"
این دونوع بزرگتر دربستر تاریخ تو جامعه تو زندگی ما ...حتی تو موسیقی ما!تو فیلم فارسی!توسینمای بعد و بعد و بعد همیشه بودن!
اولی یه جور دیگه فراموش شدنی نیست!دومی یه جوردیگه !
رستم بودن شیر بودن قهرمان بودن شهید بودن ...
واولی هیچی!هیچی هیچی هیچ جا ...هیچ کس!بچه های امروز زیر اسم خیلی از دومیا تو کوچه ها دارن فوتبال بازی می کنن و خیلی جاها دیگه قلدری گروه اول مریضایی که هیچ دکتری درمونشون نکرد جززور!دیگه ورافتاده ورافتاده ورافتاده!
دوازده:
سلام ...می آئی و دلم روشن است ...
به میلیون صدای پائی که زندگی می کنند با همین فکر...