یک:
یکی بود و یکی نبود و قلب من ...ایستاد و گفت ...
تو نبودی و الهام می رسید ...
دو:
کلاغ ها دیگر به خانه اشان می رسند و ناز می کنند ...
دیگر کبوتران سپید پوش ...آلوه ی این هوا نشوند ...چه کنند!
سه:
درمیان حسرت های من ...تو هنوز باقی مانده ای ...
مثل تقسیم های قدیم ...تو مضرب دو یی!!!


چهار:
رفتی از کفم مثل برف دریک لحظه آب شدی ...
نگاه گرم من ...مثل خورشید جذبت کرد و شرم داشتی !..
پنج:
روی لحاف آسمان هزار سپید ابر دوخته ای ...
من به قربان دست تو ...ای فلک باران ساز!
شش:
مزار شش گوشه ات امشب جای شادی ماست ...
ما به شادی کنار تو ...باز هم یاد کربلا و توایم ...


هفت:
ومادر هزار دست دارد ...
یکی توی کفش های نوید دنبال سوراخ ...
یکی توی کیف حسین دنبال لقنه ای نان و پنیر ...
یکی توی چشم های زهرا به سینه اش می کوبد ...
یکی توی خیاطی دنبال لمس لباس عروسی نگین ...
یکی توی آشپزخانه دنبال سویا و ماکارونی ...
یکی توی صورتش دنبال چین و چروک ...
یکی توی گور دنبال شوهرش ...
آه از دست های مادر! آه که دست تقدیر هم به دست مادر نمی رسد ....آه که اگر دست هایش را ببرند خدا باز هزاران دست برایش می فرستد ...آه از دست های مادر! آه .....

هشت:
آه ای فاطمه جان (س) فا طمه جان (س) مبارک باشد ...
تولدیکه به دنیا هدیه می کند هزار نسل عشق و عاطفه را ...

نه:
رهبرم ...
دوستتان داریم و با غرور تمام ...
حتی میان روزهای خسته از پایان سال سخت ...
می جنگیم و می جنگیم و می جنگیم ...


دوستون دارم ...
امشب از دل شکسته گان التماس دعا ...