یک:

سوزن چشم تو را با نخ مژگانت ...

دوختی چشم مرا ...برمردم دنیای خود ...

دو:

می خندیم و عبور می کنیم از روز های ابری ...

چه بغضی که درگلو دارد ...آسمان مگر آدم است ؟!!!

سه:

چرخ خیاطی به استین تو می گفت ...خشن !!!

آن قدر دستت قوی بود که زیرش خم نشد !!!


چهار:

می رسد فصل توت های خارجی ...

و آن وقت گوجه های کاشانی ...

روی دست نمی مانند !!!

ذائقه ...مشکل بزرگ استعمار غرب است !!!

پنج:

بسته ام روح خودم را به چرخ ماشینت ...

تو برو هرجا که می ری ...روح من چرخ مال تو !!!

شش:

مزار شش گوشه ات می خواست من شیعه ی  تو باشم و بس...

شدم ...و هزار سال می مانم ...فدای قبله ی تو ...


هفت:

خوس به حالت کبوتر ...واقعا چطور می تونی ؟!!!

یه هم چین حیوونی باشی که تا لحظه ی آخر جلوی تریلی وایسی؟!!!

هشت:

ترامپ خروس خرید و کیف می کرد چرا؟

چون کسی نمی دانست ساعت به وقت آمریکا چند است؟!!!

نه:

پراید غمگین:

رفت ...بو گاتی رو می گم .همش تقصیر مامانم بود .اصلا دوسش نداشت . حتی یه بارم به حرفاش گوش نداد ...اصلا اختاف داشتن . 

خاله مگان:

مثلا چی می گفت که مامانت گوش نمی داد؟

پراید غمگین:

می گفت این ظرف اشغال آلمانی پیرو بذارین دم در!!!

بابام عصبانی شد دوتاییمونرو شبونه ازخونه انداخت بیرون!!!


ده:

فرق سیاست فست فودی و سیاست جا افتاده بغیر از این :در نداشتن روغن های زیان اور و پنیر ...چه می تواند باشد؟

بله!می توان گفت ...عده ای دست شان به اشپزخانه ای به نام رسانه نمی رسد و البته چه بهتر !بعد سال ها که دستشان می رسد در عرض کلا ده ساعت چنان خوراکی برای مردم تهیه می کنند که غیر از اینکه سیر فراوان و مواد چاق کننده دارد برای عده ای از لحاظ کبد و قلب مضر است ...

هول نشوید!تلویزیون و روزنامه و اینترنت و این ها باز هم هست ...

به به !چه ها نوش جان می کنیم !!!هو!!!

یازده:

برای فروش من بازارها مثل مصر قدیم نبود ...

چند تا ایمیل و چند تا تبلیغ کافی بود "که درحال ندانم من "تو پولدار شوی !!!

"البته من که یوسف نیستم"!!!

دوازده:

مخلصیم ملت