از اون روزی که دارم کار می کنم ...

احساس خاصی به نون در اوردن مردا تو جامعه پیدا کردم ...

با این که تعهد خاصی به بودجه خانواده ندارم و ...می تونم با حقوقم راحت باشم ...

ولی یه جاهایی مردایی رو که دارن زیر بار حرف یا برخی مشکلات مثل اجاره و هزار مشکل دیگه این حقوقو خرج می کنن میان جلو چشمم ...

امروز اتفاقا می خواستم مزاح کوچولویی با عشق کنم ولی ...

دیدم بعضی ها به خاطر همون حقوق ماهیانه خیلی جدی رفتن زیر خاک و دیگه در نیومدن ...

با احترام به مردایی که پدر خونواده بودن و خرج زندگی رو داشتن از وسط سنگ و کلوخ در می اوردن ...این جا از همون مزاح با عشق می گذرم ...

چه عشقی بالاتر از این که در جهاد برای کسب روزی ...که خودمون می دونیم از نظر ارزش مادی چقدر بوده ...بریم ...

تسلیت به اون بچه هایی که چنین پدرایی رو از دست دادن ...

پدرایی که تا اخرین لحظه به خونواده و همون بچه ها فکر می کردن ...


تسلیت می گم به مردم شریف استان گلستان ...همدردی منو پذیرید ...انشالله خداصبر و بردباری به خانواده های عزادار بده ....

تا فردا که میبینمتون ...