یک:
دیوار صوتی شکسته ای .ترک برداشت شیشه ها ...
کنکورقبول نشدی !!!لیلی جوابت راداد؟!!!
دو:
گفتم بروم پی کاری ...کارم عشق ورزی شد ...
استخدام تو هستم ...ماهی 4تومن باید بدهم!!!
سه:
کودکستان دلم پربود از بچگی های تو ...
تا به دانشگاه بیایی ...موی سیاهت کجا بود؟!!!
چهار:
می خندیدی ...بهایش اشک های من ...
چه می دانستی طنز زندگی تو ...چه قیمتی برای من داشت ؟!
پنج:
از کوره در نمی روم ...اتفاقا بگذار بسوزم ...
این همه عشق که دور توست ...تعریف های من نادان است !
شش:
مزار شش گوشه ات توی چشمم جای دارد ...
کورو نابینا شوم اگردروغ بگویم ...که قلب من آن جاست ...
هفت :
قدیم ها همه دوست داشتند که مثل چرچیل سیاستمدارباشند ....
بعدها خانم ها با ابروی نازک و کت و دامن درمهمانی ها خودشان را تاچر می دانستند ...
با این تفاوت که کمی آن طرفتر مادر شوهرشان نشسته بود و یک آره تو بمیری حواله اشان می کرد و قاه قاه می خندید چون منظور از تاچریسم سیاست اقتصادی بود و مادر شوهرها قبل از اینکه فیش حقوقی به منزل پسرشان برسد حق مادر شوهری را برداشته بودند !!!"اصلا چی گفتم"!!!
هشت:
بیدارشو این خواب گران ..خواب جهان است ...
فردا که بمیریم به چه کارآید مان بیداری !!!
نه:
بنز:وای چقدر پارکینگاتون دلگیره ...ما تو آلمان همه اش نفس گیر داشتیم ...درخت داشتیم ...اصن همیشه بهار بود !
پراید :هه!بین خودمون بمونه!ما اصن همه مون تنگی نفس داریم ...
حالا اینجا که قشنگ نیس...بیا بریم ایکس صفا می کنی ازبس دارو درخت می بینی و پارکینگ نمی
بینی !!!



ده:
تولد امروزم با همکارا خیلی قشنگ بود ...
گاهی می شینیم و به دردامون می خندیم و همین خنده هاست که باعث می شه روی صندلی های خراب و گاهی سرپا وایسیم ویه کتاب رو هزار سال تکرار کنیم ...تا هزارتا بچه برن یه پایه بالاتر یه رتبه بالاتر ...قشنگی کارما اینه که گاهی بال نداریم برای پرواز ولی عشق می کنیم اگه یکی با حرفای ما بپره ....
یازده :
مهدی (ع)...درانتظارتو چشم داریم به آینده های ...
چشم تو بی بلا ...که چشممان به چشم توست ...
دوازده :
فناوری دنیا به جایی رسیده که ماشین درست کرده ایم که راه برود ودرکهکشان به 180 زبان حرف بزند و انسان را موجودی مهربان معرفی کند تا فضائیان با ما ارتباط برقرار کنند ...
اما داریم 1000جور ماشین آدم کش می سازیم و اصلا نمی دانیم با آن ها چه کار کنیم ...
اگر موجودات فضائی را موجوداتی برتر از خودمان می دانیم ...آیا می توانیم سرشان کلاه بگذاریم و بگوئیم باهم نوعان خودمان چگونه رفتار می کنیم ؟
رابطه دلیل محکمی ست که ما یک چیزهایی بلدیم . خوب به عنوان مثال کدام یک از تکنولوژی های زمینی مان را می خواهیم به فضا بفرستیم !!!
نهایتا مجبور می شویم دوتا انسان واقعی پیداکنیم و جهت مشورت بفرستیم فضا ...غیر ازاین است !!!
سیزده:
غم تو ...خانه ی قلبم را ویران کرده بود ...
نگو همیشه شادبودی ولی ...برای دیگران !
چهارده :
ممنون!
....................................
مگراینکه از فضابیان و قضیه آمار بعضی وبلاگارو بعضی جاها حل کنن...نه؟!
.................................
به به!هوای پاک ...بخورمت اللهی ...جونم...
"از طرف اگزوزهای ناسالم خودروهای ناقص فنی شهر"