یک:
رفته ای با همان چمدان که مشترکمان بود ...
یک سیب برده ای ...یک خمیردندان ...یک پیرهن ...یک زیر جامه و.....بعد کل زندگی من!!!
دو:
هزاردست نگشتی و به یک دست نوشتی ...:
هزاردستان ام را بهفروشم به کسی که اولین عشقش همین باشد !!!
سه:
پارسال پیروز و امسال شکست!
خوب است مربی فوتبالم !وگرنه دلم می گرفت ازبازی زندگی ...
چهار:
خوشبختی همان پیرهنی ست که هرروز می پوشم ...
باید بروم ودراین اجتماع کثیفش کنم و بیایم ...
تا تو وسواسی ماشین لباسشویی را نپسندی و با دست هایی که فلان قدر پول لاکش است ...
با دستکش ...بشوییو هی غربزنی!!!
پنج:
پیوسته درحسرت حرمت ...نوشته ام !
بگذارکورباشم اگر درحرمت بازبوی تورا ....ننیوشیده باشم !!!
شش:
ساختگی بود داستان کتاب لیلی و مجنون ...
مرده بودعشق ...یک نفر می خواست بگوید که هنوز زنده است !
هفت:
مهدی (ع)نفس می کشد میان وطن ...
ازبوی خوب اوست که حسینی (ع)می شویم ...
هشت:
پول چرک کف دست است ...ولی ازلحاظ شیمیایی ...
باید کف دستمان را بو می کردیم ...نشویم !!!
نه:
بچه بنز:
بابا تولو زندان نبلدن؟
بابای بنز:
نه!مابچه سفارتیم ...مصونیت داریم ...می فهمی ؟
بچه بنز:
پس چلا بابای 2014 لو بلدن؟
بابای بنز:
آها یکی خواسته بود ادای مارو دربیاره!!!
ده:
زکوه بهترین و خوشبوترین کاری ست که می توان کرد ...
نه ازلحاظ اجتماعی بلکه از لحاظ دینی ...اگر قرارباشد مارا ثروتی با شد حتی سلامتی چه بهترکه تلاش کنیم درجامعه اسلامی زکوه اش را بدهیم ...
سالمیم قراربگذاریم درماه یکبارهمسایه بیمارمان را ببینیم وهزارو یک کاردیگر ...
من شاید زیاد وارد نباشم که خدای ناکرده وارد بحثی شوم که درحد من نیست ...
ولی کمی تحقیق ووضوح ایات قرانی وتفاسیر نشان می دهد که همیشه صلوه وزکوه باهم اند و کسانی را می شناسم که حتما و شایسته هردو را اجرا می کنند ..........
یازده :
میان باغو ...درخانه می خوابیدیم وگاه آنقدربابرن می بارید که ازیک گوشه ی سقف شرو شر می بارید میان خانه ...
می گفتم نکند سیل واین ها بیاید ولی قطع می شد ...
خوش به حال مردم روستا که دغدغه خواب هایشان باران است ولی حیف که گاه سیل واقعی ست ....
دوازده:
طلوع باران صدای قطره بود ...
که کمر می شکست ازخشکی زمین وقتی ازابر پیاده می شد ...
سیزده:
................ممنون"خواننده ی عزیز خیلی خیلی ممنون "
چهارده:
نوشتن گاهی خیلی خستگی می آورد ...البته من اهل چای و بعضی تنقلات نویسندگان نیستم ...
وکسی هم درخانه و فامیل نمی داند که چه بلایی هستم!!!"چشمک"
ولی درکل یک بدهی به نویسندگان کشوردارم به عنوان خسته نباشید ...گرانمایه هستید ...
پاینده بمانید و اینکه ده سال دیگر معلوم می شود نسل ما چه هدیه ای به ادبیات داده است ...
"زنده باشید نویسندگان ایرانی "