یک:
درنگاهم شهرعشق...آبادی بود...
آمدم نزدیک نزدیک...زلزال توبودی ...شکست!
دو:
باران مرا ندید واصلا مهم نبود ...می خواست ببارد ...
درددل ...کاررگباراست!
سه:
بخشیدن قتل ...دوباراعدام است!
یکی بالای دارودیگری چشم های ولی دم!
چهار:
گل را کشتی و...برایش یک گلدان خریدی ...سه ملیون!
جای این گلدان ...ویترین خانه است ...
دیگر هیچ گلی ...یکروز بیشتر دراین خانه...دوام ندارد!
پنج:
می رقصیددلم ...اشک توی چشم شاباش ...
لزگی ...برک دنس...زومبا !رفتند وسط!
شش:
پوست لب می کنی ازعشق من؟
ای حسود مردنی !باجای بوسه های من؟
هفت:
یاعلی ...دستم میاندار دعاست...
باشد آن دست تورا بوسم که خیبر جای اوست!
هشت:
یاعلی...کشتم درونم عشق هر پروانه را...
بوی تو آورده است؟من با دل شمعم ...علی(ع)!
نه:
پرایدو میذارم رو دوشم ...
رخت هرجنگو می پوشم ...
اتوبان جای من باش ...من این عشقو!.....
ده:
سال ها پیش دانش آموزی...برای خداحافظی جهت زیارت خانه ی خدا آمد ...
گپی زدیم وهمدیگررا بوسیدیم ...گفتم :ای خدا....
خبراز یار آمد که چه نشسته ای ...با فلان کاروان می رویم بسوی کعبه ....رفتیم ...رفتیم ...
بالای کوه ...جایگاه بزرگان خدای پرست ...ناگهان دانش آموزمن مرا صداکرد وگفت:
خانم اینجائید ؟چطور؟...
همدیگر را بوسیدیم وخندیدیم ...دعاهایمان وحتی خرید هایمان را هم کردیم !
درخلوت به خدا گفتم :...ای خدا خودت می دانی بی آبرویی درمحل کاریعنی چه؟...
اگربا این وان مسئله داشتم ...این بالا ...اینجا باید درجا می مردم ...
آن هم مقابل تودربالاترین جایگاه روی زمین ...
خداراشکرگفتم ...
درآن سفردوباره دانش آموزو دانش آموزانم را دیدم !